کورش شرفشاهي
k.sharafshahi@gmail.com
بي شک بزرگترين مشکل در مديريت کشور ما، رويکرد آزمون وخطاست. به جاي آنکه قبل از هر اقداميمطالعه و بررسي کنيم و پس از در نظر گرفتن معايب و مزايا، تصميم بگيريم، هر آنچه در باور داريم به مرحله اجرا در ميآوريم و پس از آنکه متوجه شديم تصميم اشتباهي بوده، همه چيز را به حالت اول در ميآوريم بدون آنکه باور داشته باشيم زيانهاي جبران ناپذيري به اقتصاد کشور وارد کرده ايم. يکي از جديترين مسايل در اين زمينه، ايجاد مراکز ...پولي و مالي در قالب موسسات پولي ومالي، بانک، صندوقهاي قرض الحسنه و مراکزي با محوريت گرفتن پول از مردم است. تشکيل هزاران موسسه پولي و مالي و صندوق بدون بررسي و نظارت، به اعتراضهاي خياباني مردم کشيد و مال باختگان ادبياتي در اين تجمعات بر زبان آوردند، که تصور آن نيز در مخيله مردم و مسوولان نميگنجيد. به هر صورت بسياري از اين موسسات اعلام ورشکستگي کردند و موسسان آنها روانه زندان شدند تا آنکه با تعيين خط اعتباري از سوي بانک مرکزي، مالبات مردم پرداخت شد و فضا به سوي آرامش رفت. اما دستورالعمل ادغام يک موسسه اعتباري با چهار بانک که در خدمت بخش نظاميکشور هستند، بحث جديدي را رقم زد. فارغ از اينکه ادغام اين بانکها درست يا اشتباه است، تاثيراتي که در جامعه بر جاي ميگذارد. مردم که سابقه موسسات اعتباري را هنوز فراموش نکرده اند، نگران اين ادغام هستند و اينکه مبادا سپردههايشان با مشکل رو به رو شود. کارکنان اين مراکز مالي و پولي نيز نگران بيکار شدن پس از ادغام هستند. از همه مهمتر اينکه براي هيچ کس مشخص نيست چرا اين بانکها شکل گرفت واکنون چرا ادغام ميشوند و چه تضميني وجود دارد که مديران آينده همين بانکها را بار ديگر احيا نکنند. آيا به راستي مشکل اقتصاد کشور احداث بانک و موسسات پولي و مالي است؟ چرا مسوولان باور ندارند بسياري از اين بانکها در ايجاد بحرانهاي مالي و ارزي نقش داشتهاند.