کورش شرفشاهي
k.sharafshahi@gmail.com
برای آنکه شاخص های اقتصادی رشد داشته باشد، لازم است گزینه های مرتبط به صورت هماهنگ درگیر شوند. بدین معنا که اگر سرمایه گذاری صورت بگیرد، بنگاه اقتصادی ایجاد و فعال شود، نیروی بیکار به شاغل تبدیل شود، نیاز بازار داخلی تامین شود، بنگاهها با 100...... درصد ظرفیت کار کند، اضافه نیاز بازار داخل به خارج صادر شود و هماهنگی نیز وجود داشته باشد، می توان دل به رونق خوش کرد. اما کافی است یکی از این گزینه ها لنگ بزند تا بحران جای آرامش را بگیرد. یکی از شاخص هایی که همواره می تواند بیانگر رونق باشد، ایجاد اشتغال است و در مقابل آمار بیکاری نشان می دهد که اوضاع چگونه است. هر چقدر میزان بیکاری بالا باشد، یعنی سرمایه گذاری لازم صورت نگرفته و بنگاههای اقتصادی فعال نشده است. اما نکته مهم این است که شاغلان چگونه و کجا مشغول بکار هستند. امروزه آمارها بنگاههای اقتصادی بحران زده و کارگرانی که از این بنگاهها اخراج می شوند، نشان می دهد که حال اشتغالزایی خوب نیست. هنگامی که کارگران کارخانه های بزرگ به دلیل حقوق های معوق شش ماهه اعتراض می کنند، یعنی حال اقتصاد خوب نیست. آمار این کارخانه ها نشان می دهد که تولید آنها کاهش چشمگیری داشته و تولید برخی از آنها صفر شده و در آستانه ورشکستگی قرار دارند. از سوی دیگر آمار کسانی که بیمه بیکاری دریافت می کنند نیز نگران کننده است. زیرا نشان می دهد نیروهای توانمندی که باید خطوط تولید را فعال کنند، در لیست بیکارانی قرار دارند که برای مدت کوتاهی مستمری بیکاری حداقلی را می گیرند تا شرمنده خانواده نشوند. از سوی دیگر مشاغلی مانند دست فروشی نیز باعث می شود تا این قبیل بیکاران را شاغل بدانیم. اضافه بر اینکه بزهکاران نیز در لیست بیکاران قرار ندارند زیرا هرگز به مراکز کاریابی برای پیدا کردن کار مراجعه نمی کنند. از سوی دیگر افراد بسیاری به دلیل ماهیت مکانی که در آن قرار دارند، در لیست بیکاران قرار نمی گیرند که دانشجویان و زندانیان در این تعریف قرار دارند. همچنین مرفهان بی درد نیز در زمره بیکاران نیستند زیرا به اندازه ای پول توجیبی ماهیانه می گیرند که اگر در کارخانه ای بیش از 12 ساعت کار کنند، هرگز نمی توانند آن مبالغ را دریافت کنند. نکته دیگر وجود متکدیانی است که چهره شهر را زشت کرده اند و در حالی که درآمدهای کلانی از آزرده کردن خاطر مردم به دست می آورند، هرگز حاضر نیستند در لیست بیکاران قرار بگیرند. کولبران نیز عده ای از بیکاران هستند که خودشان را شاغل می دانند اما در نتیجه برخوردی که با این افراد صورت می گیرد و اتفاقی که در بازارچه های مرزی رخ می دهد، یک شبه به خیل بیکاران افزوده می شوند. افرادی که در خیابانها می چرخند و ضایعات می خرند نیز خودشان را بیکار نمی دانند. البته از این دست افراد بسیار هستند. بنابر این اگر آمارهای بیکاری عددی را نشان می دهد که برای مردم قابل قبول نیست، ناشی از وجود این همه بیکار در سطح کشور است. بیکارانی که حاضر نیستند دست به هر کاری بزنند و تنها در انتظار خالی شدن میز اداره ای هستند تا آب باریکه ای داشته باشند.