خبرگزاری فارس از تهران؛ رضا افراسیابی: هنوز آفتاب کامل طلوع نکرده که به میدان آزادی میرسم. ایستگاههای صلواتی، پایگاههای اورژانس، آتشنشانی و هلال احمر، نیروی انتظامی و بسیج اطراف میدان مستقر شدهاند. همه آماده هستهاند تا مراسم وداع با سردار دلها به بهترین شکل برگزار شود. هر چه میگذشت بر تعداد جمعیت افزوده میشد و در میان آدمهایی که آمده بودند همه جور تیپ و قیافهای را میدیدی؛ از دختری که به قول معروف بد حجاب است تا پسری که موهایش را مد روز درست کرده. به همین دلیل بیراه نیست اگر بگوییم برای وداع با سردار دلها همه آمده بودند.
حاج قاسم بعد از سالها جهاد در راه دفاع از انقلاب و اسلام بالاخره در بامداد همین جمعهای که گذشت شهید شد. او کسی بود که شر داعش را کم کرد و به واسطه امنیتی که برای ایران ایجاد کرده بود هر مرد و زن با هر نگاه سیاسی دوستش داشتند.
مثل پسرم بود
در میان جمعیت میچرخم و به آدمها نگاه میکنم. با تماشای جمعیت فراوانی که میدان آزادی را سیاه پوش کردهاند، مدام این ضرب المثل را در ذهنم مرور میکنم که سوزن بندازی پایین نمیرود.
پیرزنی با عصا و قامت خمیده چفیده روی دوش انداخته و به سختی راه میرود. پیر زن را که میبینم از او میپرسم: «مادر چرا با این وضع آمدی؟» سینهاش را صاف میکند و پاسخ میدهد: «نمیتوانستم نیام. مث پسرم بود و واقعا" برایش ناراحت شدم». پیرزن با شعار دهندگان همصدا میشود و با مشت گره کرده مستکبران طلب مرگ میکند.
دخترم سرباز ولایت است
یکی از اتفاقات جالب که در مراسم تشییع سردار قاسم سلیمانی دیده می شود، پدران و مادرانی هستند که فرزند نوزادشان را با خود آوردهاند.
«مهدی» که دختر خردسالش را همراه با خودش آورده میگوید: «دخترم را از خردسالی با خودم آوردهام تا سرباز خوبی برای انقلاب و ولایت شود. البته این اولین بار نیست که او همراه من میآید، دخترم همیشه با من و مادرش در راهپیماییها بوده است». دختر مرگ بر آمریکا میگوید و میروند.
شعار به زبان کودکانه
دختر خردسالی که مقابل چادر سیاهش روی کاغذ شعار جالبی نوشته توجهام را به خود جلب میکند. او دلنوشتهاش را به زبان کودکانه اینچنین نوشته: «ترامپ سردار را کشته، بیخود کرده». نزدیک میشوم و از او درباره شعاری که دست گرفته توضیح میدهد: «من هم میخواستم به سردار سلیمانی به زبان خودم احترام بگذارم. درست است که کودک هستم اما میفهمم که امنیت مان را از او داشتیم».
بغض میدان آزادی ترکید
قرار بود رهبر انقلاب ساعت ۸ بر پیکر سردار نماز بخوانند، اما ازدحام بیش از اندازه جمعیت در اطراف دانشگاه تهران این اتفاق را ساعتی به تأخیر انداخت. با پخش نماز آقا که از بلندگوهای میدان آزادی، همهمهها قطع شد و سکوتی بر میدان حاکم شد. همه از قاب آزادی به عبارات و کلمات رهبری گوش میکردند اما ناگهان وقتی رهبر معظم انقلاب در حین نماز بغضشان شکست و اشک از چشمانشان سرازیر شد، همه حاضران در میدان آزادی منقلب شدند. انگار که هیچکدام از مردم طاقت نداشتند چشمهای رهبرشان را بارانی ببینند. آن جا بود که شاید برای اولین بار بغض میدان آزادی هم ترکید...
فیلم| اشکهای رهبری برسر نماز آخر حاج قاسم
انتهای پیام/