کد خبر: ۱۶۰۴۷
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۱۸
محمدحسين روانبخش
خيلي از مردم عزيز کشور ما- بعض خيلي از مسوولين مان نباشد!- در همه زمينه ها تخصص دارند و مي توانند اظهارنظرهاي کارشناسي کنند.
يعني در واقع فرقي نمي کند که شما از آنها در چه موردي سوال مي پرسيد، چرا که به هر حال آنها سوال شما را بدون جواب نمي گذارند و درست يا غلط مي توانند ساعتها درباره آن صحبت کنند!
براي مثال موضوع «بيمه» يکي از موضوعات مهم و حياتي در زندگي اجتماعي بشر امروز است و در کشورهاي توسعه يافته يا در حال توسعه فردي را نمي توان يافت که مشمول بيمه نباشد يا بتواند بدون استفاده از خدمات بيمه اي به راحتي در جامعه زندگي کند... اما مي شود مثل دوربين هاي صداوسيما، رفت سراغ هرکسي که اظهار تمايل کرد و از او پرسيد که بيمه چيست؟ جوابها به شدت شنيدني است:
يک راننده کهنه کار: بيمه؟! بيمه؟! جونم واست بگه بيمه يه پول قلمبه است که سالي يک بار، مي سلفم تا يه ورق کاغذ بگيرم، بگذارم کنار کارت ماشين. يه جور ديگه هم داره مال اين جوون هاي تازه کار و زنهاست که بهش ميگن بيمه بدنه، اما واسه ما افت کلاس داره!
يک بيمار بستري در بيمارستان دولتي: خدا پدر اين آقاي بيمه را بيامرزه خيلي آدم خوبيه، من الان اگه اون نبود بايد شبي چند هزار تومان پول تخت مي دادم. خدا هرچي مي خواد بهش بده! خيلي اهل کار خير و دستگيري مريضها و اينهاست. فقط بعضي وقتها نمي دانم چرا پول داروها را نمي ده، پسرم مي ره آزاد مي خره.
يک کارفرماي از نوع نامرغوب: بيمه يک زوره  که داره ما را تا مرز ورشکستگي مي کشه. کارگرهاي من هيچ کدام بيمه نمي خواهند اما بيمه مي گه بايد بخواهند. آخه چرا به کارگر جماعت زور مي گوئيد؟ چرا کارفرما را تحت فشار مي گذاريد؟ چرا نمي گذاريد کارگر راحت باشه، آخه اين کارگرها همه شون سالم هستند، من هم پول زيادي ندارم!!
يک کارگر  از کارافتاده: من نمي دانم بيمه چيه  ولي خدا اون کارفرمايي که من را بيمه  نکرد، نيامرزه!
يک خانم راننده تازه کار: آقا اگر  بيمه نبود، من الان ماشين  نداشتم يعني بايد ماشينم را مي فروختم  و خرج ماشين هايي که با اون ها تصادف کردم، مي کردم.  فقط اميدوارم  روزي برسه  که من هم به بيمه احتياج نداشته باشم!

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار