کد خبر: ۱۷۵۷۹۹
تاریخ انتشار: ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۳:۴۱
به روایت رهبر ـ ۸/
امام حسین (ع) باید تا ابد به عنوان پرچم حق باقی بماند؛ پرچم حق نمی‌تواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد. این بود که امام حسین (ع) فرمودند: «هیهات منّا الذّلّة».

امام حسین (ع) تا ابد به عنوان پرچم حق باقی می‌ماندگروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ‌ـ رسول حسنی؛ حادثه عظیم عاشورا، چنان در تار و پود تاریخ نه‌ فقط تاریخ اسلام تنیده شده که نمی‌توان به سادگی یک واقعه از کنار آن گذشت. در شرح قیام کربلا اندیشمندان بزرگی قلم زده‌اند و به اندازه استعداد و ادراک خود آن را تفسیر کرده‌اند.

در این میان، رهبر معظم انقلاب اسلامی در مجموعه بیانات خود چه در سال‌های طلبگی و مبارزه با رژیم پهلوی و چه بعد از انقلاب اسلامی و زعامت و رهبری انقلاب اسلامی به مناسبت‌های گوناگون از این حادثه بزرگ یاد کرده‌اند.

وجه تمایز نگاه امام خامنه‌ای به حادثه عاشورا در این است که معظم‌له این واقعه را یک اتفاق تاریخی صرف نمی‌دانند. ایشان حادثه عاشورا را جریانی سیال می‌دانند که در هر لحظه از زندگی می‌شود از آن درس گرفت. در واقع وجه عبرت آموز عاشورا در نگاه رهبری پررنگ است و اینکه در این حادثه نباید متوقف ماند. به بیان دیگر ما می‌توانیم حبیب بن مظاهری در سپاه ایمان باشیم یا شمری در سپاه کفر.

«به روایت رهبر» گزیده‌ای از بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره شخصیت، زندگی، سیره و قیام عاشورای امام حسین (ع) که قسمت هفتم  آن را در ادامه می‌خوانید.

هیهات منّا الذّلّة

«از سه بعد نهضت عظیم حسینی را که در تاریخ این‌طور ماندگار شده است، می‌شود نگاه کرد. در هر سه بُعد، آنچه که بیش از همه چشم را خیره می‌کند، احساس عزت و سربلندی و افتخار است.

در آن بعد اول که امام حسین (ع) یک حرکت انقلابی به راه انداخت، مظهر عزت و افتخار بود. نقطه‌ی مقابل حسین بن علی (ع) چه کسی بود؟ آن حکومت ظالمِ فاسدِ بدکاره‌ای بود که «یعمل فی عباداللَّه بالاثم و العدوان». نمودار اصلی این بود که در جامعه‌ای که زیر قدرت او بود، با بندگان خدا با ستم و عدوان رفتار می‌کرد؛ این خصوصیت عمده‌ی آن حکومت بود. چیزی که برایشان مطرح نبود، معنویت و رعایت حقوق انسان‌ها بود. حکومت اسلامی را به همان حکومت طاغوتی که قبل از اسلام و در دوران‌های مختلف در دنیا وجود داشته است، تبدیل کرده بودند. در صورتی که بارزترین خصیصه‌ی نظام اسلامی، شکل و نوع حکومت و رفتار حاکم است.

به تعبیر بزرگان آن روز، امامت را به سلطنت تبدیل کرده بودند. امامت یعنی پیشواییِ قافله دین و دنیا. در قافله‌ای که همه به یک هدف والا در حرکتند، یک نفر بقیه را راهنمایی می‌کند و اگر کسی گم شود، دست او را می‌گیرد و برمی‌گرداند؛ این در اصطلاح اسلامی اسمش امام است و سلطنت نقطه مقابل این است. سلطنتِ به معنای پادشاهیِ موروثی، فقط یک نوعِ از سلطنت است؛ لذا بعضی سلاطین در دنیا هستند که اسمشان سلطان نیست، اما باطنشان تسلط بر انسان‌هاست.

در دوران امام حسین (ع) امامت اسلامی را به چنین چیزی تبدیل کرده بودند: «یعمل فی عباداللَّه بالاثم والعدوان.» امام حسین (ع) در مقابل چنین وضعیتی مبارزه می‌کرد.

مبارزه امام حسین (ع) بیان کردن، روشنگری، هدایت و مشخص کردن مرز بین حق و باطل  چه در زمان یزید و چه قبل از او بود. منتها آن‌چه در زمان یزید پیش آمد و اضافه شد، این بود که آن پیشوای ظلم و گمراهی و ضلالت، توقع داشت که این امام هدایت پای حکومت او را امضاء کند؛ قیام امام حسین (ع) از این‌جا شروع شد.

اگر چنین توقع ابلهانه‌ای از سوی حکومت یزید نمی‌شد، ممکن بود امام حسین (ع) همچون زمان معاویه و ائمّه‌ی بزرگوارِ بعد از خود، پرچم هدایت را برمی‌افراشت؛ مردم را ارشاد و هدایت می‌کرد و حقایق را می‌گفت. منتها یزید بر اثر جهالت و تکبّر توقع داشت که امام حسین (ع) بیعت کند. امام حسین (ع) فرمود «مثلی لا یبایع مثله» حسین چنین امضایی نمی‌کند.

امام حسین (ع) باید تا ابد به عنوان پرچم حق باقی بماند؛ پرچم حق نمی‌تواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد. این بود که امام حسین (ع) فرمود: «هیهات منّا الذّلّة». حرکت امام حسین، حرکت عزت بود؛ یعنی عزت حق، دین، امامت و عزت آن راهی که پیغمبر (ص) ارائه کرده بود. امام حسین (ع) مظهر عزت بود و، چون ایستاد، پس مایه‌ی فخر و مباهات هم بود. این عزت و افتخار حسینی است.» (بیانات در پادگان دوکوهه ۹ فروردین ۱۳۸۱)

بی تفاوتی خواص و تنهایی امام حسین (ع)

«به حادثه‌ی کربلا نگاه کنید. بسیاری از مسلمانانِ دوران اواخر شصت ساله‌ی بعد از حادثه‌ی هجرت  یعنی پنجاه ساله‌ی بعد از رحلت نبی مکرم از حوادثی که می‌گذشت، تحلیل درستی نداشتند. چون تحلیل نداشتند، عکس‌العمل نیز نداشتند؛ لذا میدان، باز بود جلوی کسانی که هر کاری می‌خواستند، هر انحرافی که در مسیر امت اسلامی به وجود می‌آوردند، کسی جلودارشان نباشد؛ می‌کردند.

کار به جایی رسید که یک فرد فاسقِ فاجرِ بدنامِ رسوا ـ یزید ـ بشود رهبر امت اسلامی و جانشین پیغمبر (ص)! این حادثه آن روز به نظر مردمی که در آن دوران بودند، عجیب نیامد. خواص احساس خطر نکردند. بعضی هم که شاید احساس خطر می‌کردند، منافع شخصی و عافیت‌شان اجازه نداد که عکس‌العملی نشان بدهند.

پیغمبر (ص)، اسلام را آورد تا مردم را به توحید، پاکیزگی، عدالت، سلامت اخلاق، اصلاح عمومی جامعه‌ی بشری سوق بدهد. امروز کسی به جای پیغمبر (ص) می‌نشیند که سر تا پایش فساد است، سر تا پایش فسق است، به اصل وجود خدا و وحدانیت خدا اعتقادی ندارد.

با فاصله‌ی پنجاه سال بعد از رحلت پیغمبر (ص)، کسی به جای ایشان می‌نشیند که سر تا پایش فساد است، سر تا پایش فسق است، به اصل وجود خدا و وحدانیت خدا اعتقادی ندارد. این به نظر شما امروز خیلی عجیب می‌آید؛ اما آن روز به نظر بسیاری از آن مردم، عجیب نیامد. در یک چنین موقعیتی که این قدر غفلت بر دنیای اسلام حاکم است که خطر را درک و استشمام نمی‌کنند، چه کار باید کرد؟ کسی مثل حسین بن علی (ع) که مظهر اسلام است، در این شرایط چه کار باید بکند؟

او باید کاری کند که دنیای اسلام را نه فقط آن روز، بلکه در طول قرن‌های بعد از آن بیدار کند؛ این، با قیام امام حسین (ع) شروع شد. حالا این‌که امام حسین (ع) برای حکومت به کوفه دعوت شد و به سمت این شهر حرکت کرد. این‌ها ظواهر کار کار بود. اگر امام حسین (ع) دعوت هم نمی‌شد، این قیام تحقق پیدا می‌کرد. امام حسین (ع) باید این حرکت را انجام می‌داد، تا نشان بدهد که دستور کار، در یک چنین شرایطی، برای مسلمان چیست.

نسخه را به همه‌ی مسلمان‌های قرن‌های بعدی نشان داد. نسخه‌ای عملی نوشت. او خودش حرکت کرد و نشان داد که راه این است. ایشان از قول پیغمبر (ص) نقل می‌کند که آن وقتی که شما دیدید که اسلام کنار گذاشته شد؛ ظالمین بر مردم حکومت می‌کنند؛ دین خدا را تغییر می‌دهند؛ با فسق و فجور با مردم رفتار می‌کنند.

آن کسی که در مقابل این وضع، نایستد و قیام نکند، «کان حقّا علی اللَّه ان یدخله مدخله»؛ خدای متعال با این آدم بی‌تفاوت هم مثل همان کسی که «مستحلّ حرمات اللَّه» است، رفتار خواهد کرد. این نسخه است. قیام امام حسین (ع) این است. در راه این قیام، جان مبارک امام حسین (ع) اگر قربانی شود به نظر امام حسین (ع) بهای زیادی نیست.» (در دیدار مردم قم ۱۹ دی ۱۳۸۷)

اسلام زنده به عشورا است

«هیچ وقت نباید امت اسلامی و جامعه‌ی اسلامی ماجرای عاشورا را به عنوان یک درس، به عنوان یک عبرت، به عنوان یک پرچم هدایت از نظر دور بدارد. قطعا اسلام، زنده‌ی به عاشورا و به حسین‌بن‌علی (ع) است. همان طور که فرمود: «و انا من حسین»؛ بنا بر این معنا، یعنی دین من، ادامه‌ی راه من، به وسیله‌ی حسین (ع) است.

اگر حادثه‌ی عاشورا نبود، اگر این فداکاری عظیم در تاریخ اسلام پیش نمی‌آمد، این تجربه، این درس عملی، به امت اسلامی داده نمی‌شد، یقینا اسلام دچار انحرافی می‌شد از قبیل آن‌چه که ادیان قبل از اسلام دچار آن شدند و چیزی از حقیقت اسلام، از نورانیت اسلام باقی نمی‌ماند. عظمت عاشورا به این است.» (در دیدار جمعی از بسیجیان و فعالان طرح صالحین یک آذر ۱۳۹۱)

قیام زینبی

«خون مطهر حسین‌بن‌علی (ع) در کربلا و در غربت بر زمین ریخته شد؛ اما بزرگترین مسؤولیتی که بر عهده‌ی امام سجاد (ع) و زینب کبری (س) قرار گرفت، از همان لحظه‌ی اول این بود که این پیام را به سرتاسر دنیای اسلام آن را، به شکل‌های گوناگون، منتقل کنند. این حرکت برای احیاء دین حقیقی و آن هدفی که امام حسین (ع) برای آن شهید شد، یک امر ضروری و لازم بود. البته اجر الهی برای امام حسین (ع) محفوظ بود؛ می‌توانستند او را در بوته‌ی سکوت بگذارند؛ اما چرا امام سجاد (ع) تا آخر عمر در هر مناسبتی نام حسین (ع)، خون حسین (ع) و شهادت اباعبدالله (ع) را مطرح کردند؛ آن را به یاد مردم آوردند؟ این تلاش برای چه بود؟

بعضی خیال می‌کنند این کار برای انتقام گرفتن از بنی‌امیه بود؛ در حالی‌که بنی‌امیه بعد‌ها از بین رفتند. امام رضا (ع) که بعد از آمدن بنی‌عباس است، چرا به ریان بن شبیب دستور می‌دهد مصیبت‌نامه‌ی اباعبدالله را در میان خودتان بخوانید؟ این کار برای این است که راه حسین بن علی (ع) و خون او عَلَم و پرچم حرکت عظیم امت اسلام به سوی هدف‌های اسلامی است؛ این پرچم باید سرپا بماند؛ تا امروز هم سر پا مانده و تا امروز هم هدایت کرده است.» (در دیدار جمعی از خانواده‌های شهدای استان همدان ۱۶ تیر ۱۳۸۳)

انتهای پیام/ 161

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار