روزنامه تجارت- حسین خدنگ؛ هر چند خودش معتقد است: "من چهار دهه پیش برای آموختن به عرصهی مطبوعات آمدم و هنوز هم در حال آموختن هستم!" اما به اعتراف اهالی رسانه بسیاری از نامهای جوان اما درخشان مطبوعات در سالهای اخیر از شاگردان و کارآموزان هوشنگ اعلم
بوده اند. به مناسبت روز خبرنگار با او در طبقه چهارم ساختمان یاس در دفتر مجله آزما گفت و گو می کنم. در اتاقی که برای بسیاری از علاقمندان به ادبیات ایران مرکز جهان است و با وجود اینکه در قلب شلوغ و پر هیاهوی تهران قرار دارد همیشه پشت پنجرههایش می توان چند کبوتر سپید را دید که به آرامش آنجا پناه آورده اند."
برای شروع لطفا بفرمایید سیر تاریخی شغلی به نام "خبرنگار" از کجا آغاز می شود؟
خبرنگاری قدیمی ترین حرفه بشر است. یعنی از زمانی که انسان غارنشین به روایت نحوه شکار و مشاهداتش پرداخت به نوعی به خبرنگاری و روایتگری دست زد و این روایتگری سرچشمه مشترک دو شغل تاریخی نویسندگی و خبرنگاری است . بر همین اساس است که بسیاری از نویسندگان بزرگ دنیا نظیر همینگوی و مارکز پیش تر تجربه کار خبرنگاری داشته اند. این در حالی است که بر خلاف حرفههای دیگر با وجود گذشت زمان از دوران غارنشینی تاکنون که عصر رسانههای دیجیتال و شبکههای اجتماعی است عناصر تشکیل دهنده خبر و اصول کار خبرنگارها هیچ تغییری نداشته است و هنوز هم اخبار مبتنی بر اصول ششگانه خبری و سوالهای بنیادین چه چیزی؟، چه کسی؟، چه زمانی؟، کجا؟، چرا؟ و چگونه؟ نوشته می شوند.
مهمترین ویژگی یک خبرنگار خوب از نظر شما کدام ویژگی است؟
روایت بی طرفانه رویداد مهمترین اصل و ویژگی کار یک خبرنگار است و یکی از مهمترین مشخصات خبرنگار خوب نیز همین بی طرفی در خبررسانی است. خبرنگار همواره نیازمند رعایت اصل بی طرفی است تا واقعیتها را بیان کند. یکی دیگر از ویژگیهای خبرنگار روایت جزیی و دقیق ماجراست به گونه ای که خبرنگار را چشم همیشه بیدار و بینای جامعه می دانند. مردم عادی نگاه می کنند اما خبرنگار می بیند. شاید تنها تفاوت روزنامه نگاری امروز با نسلهای قبل در این نکته باشد که اگر چه شمار نشریات منتشر شده به مراتب بیشتر از نشریات گذشته است اما کیفیت نشریات به نسبت سالهای قبل افت پیدا کرده است.
علت این افت کیفی نشریات چه می تواند باشد؟
افت نشریات از نظر کیفی علتهای مختلفی دارد. در همه کشورها حتی دموکرات ترین کشورهای دنیا همواره خط قرمزهایی در کار خبرنگاران وجود دارد که همیشه رسانهها را محدود می کند و بر کیفیت کار خبرنگارها تاثیر مستقیم دارد. متاسفانه باید گفت در بسیاری از موارد طی سالهای گذشته این خط قرمزها نه بر پایه قانون بلکه به صورتی سلیقه ای و شخصی تعیین شده و با تغییر در کادرهای مدیریتی این خط قرمزها نیز تغییر کرده اند. به همین علت خبرنگاران همواره با نوعی خود سانسوری به انتشار مطالب خود دست می زنند که سبب افت کیفیت کارها می شود. این خط قرمزهای گاهی امنیتی، گاهی اخلاقی و گاهی اجتماعی در برخی موارد آنقدر دست و پاگیر هستند که عملا دست و پای خبرنگاران را بسته و کیفیت کار رسانه را پایین می آورد. علاوه بر این ما در دوران انقلاب اسلامی یک گسست بین نسلی را تجربه کردیم و این گسست باعث شد تجربههای نسل قبل به صورت مستقیم به نسل جوان انتقال پیدا نکند. در زمینه روزنامه نگاری تحولی به نام انقلاب اسلامی باعث شد بسیاری از روزنامه نگاران با سابقه، یا مهاجرت کنند یا خانه نشین شوند و دست از کار بکشند تا بعد از این گسست نسل جوان فاقد تجربههای لازم و ارزشمند نسل قدیم باشد. هر چند خوشبختانه چهرههای خوبی هم در این نسل درخشیدند و خوش درخشیدند و نشریاتی را به وجود آوردند که می شود به اعتبار و کیفیت آنها اشاره کرد و امیدوار بود.
آیا دانشگاهها و مراکز آموزشی ما نتوانسته اند با آموزش فارغ التحصیلان روزنامه نگاری این گسست را جبران کنند؟
متاسفانه نظام آموزش عالی ما در یک دهه گذشته به شدت دچار آسیب شده است زیرا روزنامه نگاری و خبرنگاری با توجه به خصوصیات ویژه اش کاری عملی و مبتنی بر تجربه و علاقه است. بسیاری از فارغ التحصیلهای دانشگاهی در نظام آموزشی ما تنها به واسطه شیوه انتخاب رشته وارد این رشتهها شده اند بدون اینکه انگیزه و علاقه داشته باشند. در این رشته همزمان با تحصیل باید با کار عملی در نشریات تخصص و تجربه اندوخت. فارغ التحصیلان روزنامه نگاری تنها به واسطه داشتههای آکادمیک خود نمی توانند در این عرصه موفق باشند. البته در این میان خوشبختانه برخی از آنان با تجربه اندوزی و علاقه و پشتکار خود توانستند در این عرصه بدرخشند. در دانشکدههای روزنامه نگاری ما اکنون تنها مسایل تئوری آن هم به صورتی ناقص آموزش داده می شود و این برای تربیت روزنامه نگاران نخبه کافی نیست.
اینترنت و رسانههای دیجیتالی چه تاثیری بر کار روزنامه نگاری در ایران داشته است؟
به نظر من در یک دهه گذشته و با شکل گیری شبکههای اجتماعی موبایلی و مجازی نشریات دچار آسیبهای بسیاری شده اند. با فراگیر شدن اینترنت و به وجود آمدن رسانههای دیجیتالی در فضای مجازی یک پراکندگی در کار نشر خبر به وجود آمد که در مجموع برای مطبوعات اتفاق خوبی نبود. علت هم این است که کار تولید در عرصه روزنامه نگاری به شدت ضعیف شده و فعالیت نهادهایی نظیر خبرگزاریها باعث شد خبرنگار به دریافت کننده پرینت تبدیل شده و کار خبرنگاری به پشت میز و تحریریه محدود شود. کم کم با روی آوردن به استفاده از خبرهای منتشرشده در خبرگزاریهای رسمی و غیر رسمی و سایتهای گوناگون که محصول دریایی از اطلاعات به نام اینترنت بودند کیفیت کار خبرنگاران افت کرده و به نوعی مطالب منتشر شده در نشریات فاقد نگاه خاص و تکنیکهای منحصر بفرد خبرنگاران نسلهای قبل است. بر همین اساس به نظر من اینترنت بیشتر از آنکه باعث پیشرفت خبرنگاران شود سبب لطمه زدن به کیفیت کار خبرنگاران شده است.
تاثیر این تحولات و فراز و فرودها روی مخاطبان و خوانندگان نشریات چگونه بوده است؟
در شرایط کنونی مخاطب وقتی می بیند مطلبی را که امروز روزنامه چاپ کرده است دیروز و پریروز در اینترنت دیده کمتر سراغ نشریات چاپی می رود و برای اطلاع از اخبار مستقیما به پایگاههای خبری و خبرگزاریها مراجعه می کند و به همین خاطر ریزش چشمگیری در مخاطبان نشریات به وجود آمده است. از سوی دیگر بسیاری از روزنامهها به جای استفاده از مطالب تولیدی بخاطر عادت کردن خبرنگاران به استفاده از اخبار دریافتی و مدیریت مدیرانی که تجربه و سواد آنچنانی ندارند به ورطه خبرهای تکراری افتادند به گونه ای که همه نشریات شبیه به همدیگر شدند و رقابت بین روزنامهها نیز از بین رفته است. در یک دور تسلسل باطل راحت طلبی خبرنگارها باعث کاهش کیفیت نشریات شد و همین هم سبب شد مخاطبان نشریات ریزش پیدا کرده و نشریات از نظر اقتصادی با چالش مواجه شوند. علت دیگر در ریزش مخاطبان و خوانندگان اعمال محدودیتهای سلیقه ای و نه قانونی بر نشریات است که باعث شده نشریات با کاهش کیفیت مطالبشان مخاطبان خود را از دست بدهند. به عنوان نمونه در سالهای 1357 و 1358 با به وجود آمدن فضای باز سیاسی روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی نشریات به رکوردهایی تاریخی دست یافتند که هیچگاه در تاریخ مطبوعات ایران سابقه نداشته است. تیراژهای یک میلیون و 300 هزار تایی کیهان و رقابت پر شور این روزنامه با روزنامه اطلاعات در کوران رویدادهای خبری مختص آن روزها نشان داد هر گاه خبرنگارها و مطبوعات در فضای باز سیاسی فعال باشند می توانند با جذب مخاطبان از پس هزینههای خود برآیند و دوباره شاهد شکوفایی مطبوعات در کشور باشیم.
در نظامهای سیاسی روزنامه نگاران چه جایگاهی دارند؟ وابسته به مردم باید باشند یا دولت؟
روزنامه نگاران جزو طبقات برگزیده جامعه اند و به عنوان وجدان بیدار جامعه همواره در جبهه مردم و به عنوان منتقدان دولت باید با انصاف و بدون هیچگونه غرض ورزی به مثابه یک پل ارتباطی میان دولت و مردم ارتباط عمل کنند. تجربه نشان داده است هر جا دریچههای نقد بسته شود میان مردم و دولت جدایی افتاده و بدون تعامل سازنده با مردم دولت نمی تواند دولتی قدرتمند و دارای پشتوانه محکم و مردمی باشد. در یک جامعه سالم با چنین تعامل سازنده ای است که روزنامه نگاران با نقدهای خود نقاط ضعف دولت را بیان می کنند و دولت با رفع این نقاط ضعف قدرتمند تر می شود. نباید شرایط به گونه ای باشد که روزنامه نگار به جای مردم به دولت تکیه داشته باشد. این مسئله در مورد تشکلهای صنفی هم صدق می کند . روزنامه نگار در جامعه باید از شرایطی برخوردار باشد که سبب شود موقعیت و حقوق قانونی وی مورد توجه قرار بگیرد. همیشه باید در هر صنفی این امکان ایجاد شود که افراد بتوانند تشکلی داشته باشند که از حقوق صنفی آنان دفاع کند تا جایگاه ویژه و قانونی خود را در جامعه پیدا کنند. بر این اساس روزنامه نگاران باید بتوانند خواستهها و مطالبات خود را از طریق تشکلهای صنفی بیان کنند. وقتی روزنامه نگار تشکل صنفی نداشته باشد و مرجعی نباشد که از حق و حقوق آنان دفاع کند مشکلات بسیاری پیدا می کنند.
چرا با وجود اینکه تشکلهای مختلفی به نامهای گوناگون در این زمینه فعالیت می کنند هنوز خبرنگاران و روزنامه نگاران با مشکلاتی نظیر بیمه و نبود امنیت شغلی و ... دست به گریبانند؟
این تشکیلات هنوز به اعتقاد من نتوانسته اند به صورتی که شایسته است در راستای حل مشکلات خبرنگاران گام بردارند و به صورت قانونی و حقوقی از جایگاه ارزشی و حقوق او در جامعه دفاع کنند. یک نهاد صنفی باید در بر گیرنده همه روزنامه نگارها از هر طیف و گروه با هر گرایش سیاسی باشد اما به شرطی که تنها به خواستههای صنفی اعضا بپردازد چون کانون صنفی نه حزب است و نه ارگانی وابسته به گروه سیاسی خاصی چون با این کار اصل بی طرفی روزنامه نگار زیر سوال رفته و نقض می شود. در گذشته سندیکای خبرنگاران و روزنامه نگاران این نقش را به عهده داشت که همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی این تشکل تعلیق شده اما هنوز به صورت قانونی و حقوقی منحل نشده است. ما چندین بار درخواست داده ایم که اجازه دهند با برگزاری مجمع عمومی سندیکا را رسما منحل کنیم تا تکلیف داراییهای آن مشخص شده و بر اساس اساسنامه به دانشگاه تهران واگذار شود. اهالی رسانه باید بتوانند از طریق راه اندازی کانون، تشکل، انجمن یا هر نام دیگر به دور از اغراض سیاسی تشکیلاتی ایجاد کنند که ضامن حق و حقوشان باشند.
بزرگترین چالشهای پیش روی مطبوعات امروز ایران کدامند؟
از نظر مقطع زمانی نشریات ما اکنون چه از نظر تاریخی و چه از نظر اقتصادی در شرایط بسیار بدی قرار دارند. از نظر تاریخی ما در مرحله ای هستیم که شبکههای اینترنتی گسترده ترین عرصههای اطلاع رسانی را دارند و همین سبب شده است که مخاطب نشریات به صورتی چشمگیر کاهش پیدا کند مگر اینکه در یک نشریه مطالب به صورت تخصصی و خاص و با توجه به اصول حرفه ای تهیه شود که نشریه را متفاوت کند اما در کل مخاطب نشریات در ایران همواره پایین بوده است جز در مواردی خاص و الان در کمترین حد خود است. مساله دیگر مشکل در سیستم توزیع نشریات است. اکنون ما سیستم مناسبی برای توزیع نشریات نداریم و گویا اراده ای وجود دارد تا این بستر فراهم نشود و نشریات به راحتی در دسترس مخاطب قرار نگیرند. دکههای فروش روزنامه تبدیل شده اند به سوپر مارکت و شهرداری هیچ اعتراضی نمی کند. دکههای مطبوعاتی در مناطق مختلف شهر به جای روزنامه فقط مواد خوراکی عرضه می کنند. این به من می گوید اراده ای برای بستر سازی و توزیع درست نشریات وجود ندارد و توان شرکتهای توزیع کننده توان محدودی است که روز به روز بخاطر مسایل اقتصادی دارد کمتر می شود. مردم نیز عادت به مطالعه ندارند و این بخاطر نبود فرهنگ مطالعه است. ما از بچگی به کودکانمان نمی آموزیم روزنامه بخوانند.
مساله بعدی اعتماد نداشتن مردم به مطبوعات است. مردم قبل از انقلاب و بعد از کودتای 32 اعتماد خود را به نشریات از دست دادند. تا قبل از سال 32 مطبوعات روزگار خیلی خوبی داشتند. گاهی نشریات هفتگی در همان روز نخست به فروش می رسیدند و برای تهیه آنها بازار سیاه به وجود می آمد اما بعد از سال 32 و بیشتر شدن خفقان مطبوعات به مجیز گوی قدرت تبدیل شدند و مردم نسبت به آنها بی اعتماد شدند تا عادت روزنامه خوانی بعد از چند دهه از سر مردم افتاد. بنابراین روزنامهها و نشریات مستقل اکنون از نظر تکفروشی وضعیت خوبی ندارند و به سختی و با جان کندن دارند ادامه می دهند به گونه ای که مطبوعات مستقل از پس هزینه انتشار خود بر نمی آیند.
وزارت ارشاد به عنوان مسوول مستقیم رسانهها چه اقداماتی در خصوص حمایت از نشریات باید انجام بدهد؟
حمایت وزارت ارشاد از رسانهها به صورت پرداخت یارانه است که من به شدت با این پرداخت یارانه مخالفم چون پرداخت یارانه روزنامهها را به دولت وابسته می کند. اگر ارشاد به جای پرداخت یارانه بستری فراهم کند برای درآمدزایی دیگر نیازی به یارانه دادن نیست و این بار از روی شانه دولت برداشته می شود .
یکی از راههای ارتزاق مطبوعات چاپ آگهی است. وزارت ارشاد به سادگی می تواند ساز و کاری به وجود بیاورد که هر نشریه به فراخور مطالب و دوره انتشار و محتوای کار آن از آگهی استفاده کند. پیش تر در وزارت ارشاد نوعی سازمان آگهیها بود که چنین سیاستی را در پیش گرفته بود. اما امروزه آگهیهای بیلبوردی جای نشریات را گرفته است و شهر ما از شدت تراکم بیلبورد به صورتی وحشتناک تبدیل به یک بیلبورد تبلیغاتی بزرگ شده است و این آلودگی بصری و ذهنی به وجود آورده است که گاهی با تبلیغاتی غلط و نامناسب حتی به شعور شهروندان توهین می کند آن هم در شهری که بر اساس اعتقادات خود تا دو دهه پیش تبلیغات کالا را ارمغانی استکباری می دانست.
بیلبوردها زاییده یک نظام سرمایه داری سودجویانه اند که تنها مصرف گرایی را تشویق می کند و از این درآمدها تنها یک نهاد خاص سود می برد. پس تا وقتی که از ابزارهایی مثل بیلبوردها آن هم در این گستردگی و با این حجم برای تبلیغ استفاده می شود دیگر جایی برای تبلیغات روزنامه ای و مطبوعاتی نمی ماند و نبود تبلیغات یکی از مهمترین راههای درآمدزایی نشریات را قطع می کند. در صورتی که می توان از این تبلیغات به عنوان اهرمی برای رشد و توسعه و درآمدزایی نشریات استفاده کرد. آن وقت دیگر مطبوعات لنگ یارانه نخواهند بود و منتظر پرداخت یارانه از سوی دولت نمی مانند. این را باید دانست که نشریات در همه دنیا کالاهایی فرهنگی محسوب می شوند و شرکتها با دادن بودجه فرهنگی خود به نشریات از معافیتهای مالیاتی بهره می گیرند. در حالی که در ایران اینگونه نیست و شرکتها و نهادهای مختلف تحت عنوان کار فرهنگی گاه به بدترین شکل ممکن به تبلیغات محیطی دست می زنند و این هزینهها تنها به جیب گروهی خاص می رود. صاحبان آگهی و تولید کنندگان هم ترجیح می دهند در این دایره بسته نسبت به چاپ آگهی اقدام کنند و این یعنی ورشکستگی نشریات مستقل.
برای جلوگیری از ورشکستگی نشریات چه باید کرد؟
اگر یک حمایت منطقی وجود داشته باشد مثل فعالیتهایی که به تازگی وزارت ارشاد دارد انجام می دهد و شایسته قدردانی است وضعیت نشریات خصوصی بهتر خواهد شد. اکنون موانع و مشکلاتی بسیاری بر سر راه نشریات خصوصی وجود دارد که امیدواریم حل شوند و با سیاستگذاریهای درازمدت حمایت از نشریات به صورتی حمایتی هدفمند و کارشناسی شده باشد و دولت به جای کمک مستقیم ساز و کاری ایجاد کند که نشریات بر چالشهای پیش رو غلبه کنند. اگر غیر از این اتفاق بیفتد به نظر من باید فاتحه بسیاری از نشریات خصوصی را خواند. چون بسیاری از نشریات اکنون دارند هزینه انتشار خود را از طریق درآمدهای جانبی کسب می کنند. ما امروز نگران نسل جوانی هستیم که چسبیده است به شبکههای مجازی اما غیر از این شبکههای مجازی و اینترنت ما چه داشته ایم که به نسل جوان بدهیم؟! باید بدانیم اگر بتوانیم برای این جوان نشریاتی شایسته منتشر کنیم و در اختیار او قرار دهیم هیچگاه به دام آسیبهای منفی این ابزارهای نوین ارتباطی نخواهد افتاد. متاسفانه اکنون اگر تیراژ مجموع نشریات ایرانی به صورت کلی در یک روز را با هم جمع کنیم به یک پنجم تیراژ نشریات ترکیه یا پاکستان نمی رسد و این یک فاجعه است. نشریات ابزارهایی برای ارتقا و رشد فرهنگ کشورند و ضعف نشریات ضعف فرهنگ کشور را در پی دارد. شاید باید دوباره در وضعیت خود بازنگری کنیم چون اکنون شرایط نشریات خصوصی تاسف بار است و زنگهای هشدار برای ما به صدا درآمده اند.
به عنوان سوال پایانی آیا ظهور و قدرت گرفتن نشریات دیجیتالی و شبکههای اجتماعی ممکن است سبب شود در آینده با نشریات کاغذی خداحافظی کنیم؟
من با این مساله موافق نیستم که آینده از آن نشریات دیجیتالی است. به نظر من رسانههای نوشتاری باقی خواهند ماند و شاید دو دهه دیگر همین نسل که امروزه به دنبال استفاده از فضای مجازی و دیجیتالی است به این نتیجه برسد که برای نشر خبر و هر چیز دیگر، اینترنت بستر آنچنان مناسبی نیست زیرا برخی معتقدند قرن ما در آینده به عنوان قرنی خالی از سندهای نوشتاری نام برده می شود. این عطش وحشتناکی که برای استفاده از شبکههای اجتماعی و دنیای مجازی وجود دارد به فراموش شدن نشریات چاپی منجر نخواهد شد و آسیب چندانی از این منظر نشریات را تهدید نخواهد کرد.