کد خبر: ۱۸۹۷۴
تاریخ انتشار: ۰۳ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۳
بررسی ابعاد مصاحبه تلفنی در گفت و گو با حسن نمکدوست مدرس ارتباطات
معتقد است مصاحبه تلفنی یکی از تکنیک‌های بسیار جدی و کیفی روزنامه‌نگاری است اما به معنی گپ و گفت و تولید یک مطلب دو خطی از آن نیست.
روزنامه تجارت- محمد قاسمی؛  حسن نمکدوست تهرانی، مدیر مرکز آموزش موسسه همشهری و مدرس ارتباطات در گفت‌وگو با شفقنا رسانه درباره‌ی آداب مصاحبه‌ تلفنی صحبت می‌کند و این که رعایت نکردن برخی از این آداب چگونه می‌تواند منجر به فاجعه شود. اشتباهات همکاران روزنامه‌نگار در مصاحبه تلفنی، برای او هم مشکلاتی پیش آورده است. نمکدوست معتقد است روزنامه‌نگاری فرآیند تصمیم‌گیری‌های بی‌پایان در بازه‌ زمانی خیلی محدود است و میزان احتمال وقوع اشتباه در حرفه ما بالاست اما نباید این موضوع، توجیه اشتباهات ما شود. بخشهایی از گفت و گو با دکتر نمکدوست را می خوانید:
یکی از انواع مصاحبه که گاهی مطبوعات ما را دچار چالش می‌کند، مصاحبه تلفنی است. به نظر می‌رسد که انجام چنین مصاحبه‌هایی غیر قابل انکار باشد اما در برخی موارد دیده شده که با شخصی به جای شخص دیگری مصاحبه شده است. با توجه به شرایط موجود در رسانه‌های ما نظر شما درباره‌ی این نوع استفاده از مصاحبه چیست؟ آیا از این نوع مصاحبه به شکل درستی استفاده می‌شود؟
مقدمه‌ای که شما گفتید، درست است. یکی از شیوه‌های گرفتن مصاحبه، استفاده از تلفن است و فی نفسه ایرادی ندارد. مصاحبه تلفنی یکی از تکنیک‌های مرسوم روزنامه‌نگاری است، اما به این معنی نیست که گپ و گفتی انجام بدهیم و دو خطی بگیریم و از آن دو خط مطلبی تولید کنیم. چه در زمان مصاحبه حضوری، چه مصاحبه تلفنی و چه مصاحبه مکتوب باید تمام قواعد مصاحبه را رعایت کنیم.
یکی از مقدمات لازم این است که شما مصاحبه شونده را خوب بشناسید. در موضوع مصاحبه این جزو قاعده‌هاست و هر چه‌قدر بیشتر مصاحبه‌شونده را بشناسید، طبعا مصاحبه شما دقیق‌تر و جذاب‌تر از آب در می‌آید. کما این که شناخت بهتر سوژه و موضوع هم جزو شرایط لازم مصاحبه است. اتفاقی که الان رخ داده، این است که دوستان فهرستی از شماره تلفن را تهیه می‌کنند و مقابل آن تخصص یا تخصص احتمالی افراد را می‌نویسند و وقتی سوژه به آنها داده می‌شود تنها به آن شماره تلفن و تخصص نگاه می‌کنند و تلفن می‌زنند.
در این میان موبایل هم ماجرایی شده است. شما در مجلس ختم، عروسی یا در روز تعطیل در حال استراحت هستید. همکاران روزنامه‌نگار، بخصوص جوانان به خودشان اجازه می‌دهند در هر ساعتی شماره شما را بگیرند و  بدون این که شما را بشناسند و بدتر از آن، بدون این که موضوع را خوب بشناسند؛ بی‌مقدمه شروع می‌کنند به سوال کردن. چون نه شما را می‌شناسند نه موضوع را، هنگام پیاده کردن مصاحبه جملات پراکنده‌ای را کنار هم قرار می‌دهند. وقتی که شما بافت جملات را از هم جدا می‌کنید، جملات بی سر و ته و بی‌معنی می‌شوند. متاسفانه بعضی‌ها بخش‌هایی از مصاحبه را براساس استنباط شخصی خودشان منتشر می‌کنند و خیلی  مواقع این اتفاق سبب بي‌اعتباري مصاحبه شونده بخت‌برگشته نزد مخاطب می‌شود.
یکی از اتفاق‌هاي بسيار بد در مصاحبه تلفنی این است که شما با فرد دیگری مصاحبه کنید و فکر کنید که با شخص مورد نظر خود مصاحبه کرده‌اید. این اتفاق برای خود من هم افتاده است. یکی از مجلات درباره موضوعی، مقاله‌ای با نام من منتشر کرده بود؛ در حالی که نه من آن مقاله را نوشته بودم، نه با من درباره‌ی آن موضوع صحبت شده بود و نه مباحث مورد اشاره، موضوعي بود كه من در زندگي‌ام به آن پرداخته باشم. وقتی پیگیری کردم متوجه شدم آن مجله با يكي ديگر از همكاران مصاحبه کرده بود و مصاحبه تلفني با‌ايشان را تبديل به مقاله و مقاله را به نام من منتشر كرده بود.
به هر حال به سراغ تلفن رفتن براي حل همه مسایل و بلند نشدن از پشت ميز، حالا با هر توجيهي باشد،‌اين اتفاق‌ها را در فضاي فعاليت مطبوعاتي زياد كرده است. بعضی‌ها که چنين بلاهايي سرشان مي‌آيد حساس‌ترند، آن را بیان می‌کنند و بعضی‌ها هم كه حساسیت کمتری دارند و از خير مطرح كردن آن مي‌گذرند. به همين دليل مصاحبه تلفني به نظر من نماد روزنامه‌نگاري سردستي است. نه روی موضوع عمیق هستید نه روی مصاحبه شونده و فکر می‌کنید باید صفحه‌ای پر شود. در حقيقت هدف عموم‌اين مصاحبه‌ها هم‌اين است كه از مصاحبه‌شونده به عنوان یک پُرکننده (filler)، استفاده ابزاری می‌شود تا فقط صفحه‌اي تهیه شده باشد.
به نظر می‌رسد خبرنگار تا حدودی تاثیرپذیر از شرایط رسانه و تحریریه‌ای باشد که در آن فعالیت می‌کند. آیا می‌توان گفت این شرایط است که باعث می‌شود مثلا خبرنگار مصاحبه‌ای کند که نه با مصاحبه شونده‌اش آشنایی و نه احاطه زیادی بر موضوع مصاحبه دارد و هدفش از مصاحبه گرفتن پر کردن صفحه روزنامه باشد. سردبیر در این زمینه چه نقشی دارد؟
روزنامه جایی نیست که شما بگویید من برای یاد گرفتن به آنجا می‌روم. درست است آدم از هر محیطی باید یاد بگیرد، ولی نقطه عزیمت این نیست که شما آغاز فرايند فراگيري روزنامه‌نگاري‌تان شروع كار در روزنامه باشد و يادگرفتن را در روزنامه شروع كنيد. نقطه عزیمت بايد این باشد که شما ابتدا بيرون تحريريه چيزهايي را بياموزيد، شروع كارتان در روزنامه رسما به‌عنوان كارآموز زير نظر يك خبرنگار ارشد باشد، و پس از كسب‌ مهارت‌هاي لازم يك خبرنگار تلقي شويد.
در بعضی از رسانه‌های ما شرایط به گونه‌ای است که اشاره کردم.
این اشتباه است که پیکر روزنامه جایی بشود تا فردی که تازه شروع به یادگرفتن کرده، در نقش فعال اصلي ظاهر شود. شما وقتی وارد روزنامه می‌شوید حتما باید در دو حوزه دانش حداقلی داشته باشید؛ یکی در حوزه روزنامه‌نگاری و دیگری در زمینه‌ای که روزنامه‌نگاری می‌کنید. روزنامه‌ها و رسانه‌هاي معتبر بدون‌اين دو دانش حتي شما را به‌عنوان كارآموز هم استخدام نمي‌كنند، چه برسد كه مسووليت مهمي‌را برعهده شما بگذارند و تازه در حين اجرا كار را ياد بگيريد. یعنی روز اول وارد تحریریه بشوید و بدون داشتن دانش درباره‌ی کار روزنامه‌نگاری و مثلا حوزه‌ی هنر بروید و خبر تولید کنید. اگر چنین شيوه‌اي باشد، اشکال بسیار بزرگی است. البته من واقعا فكر نمي‌كنم روند كار در تحريريه‌هاي ما به‌اين نابساماني باشد. آنچه وجود دارد، این است که همکاران ما وقتی وارد کار روزنامه می‌شوند، دانش اندکی در حوزه‌ی روزنامه‌نگاری دارند و معمولا در زمینه‌ی دیگر دانشی ندارند و به اتکا به دانش اندک و محدود روزنامه‌نگاری وارد می‌شوند. این یک پاشنه آشیل خیلی بزرگ است. به همین دلیل در بسیاری از کشورهای دنیا دوره‌های کارآموزی حرفه‌ای را پیش‌بینی کرده‌اند. شما در ابتدا باید چند ماه‌ زیر نظر یک خبرنگار کار کنید و مطالب‌تان را این خبرنگار ارشد عبور دهد. علاوه بر این شما باید دانشی هم در يك حوزه خاص داشته باشید. اگر نداشته باشید این طور می‌شود که شمار ا مأمور مي‌كنند تا امروز درباره‌ یخ گزارش تهیه کنید، فردا درباره‌ی معلمان، پس فردا درباره‌ی کمبود گوجه فرنگی و روز دیگر درباره این که ایران می‌خواهد ماهواره به فضا بفرستد، گزارش بنویسید. این شرایط در نهایت به پايان‌هاي تلخ مي‌انجامد.
تا چه اندازه خود خبرنگار و چه قدر مسوولان رسانه در ایجاد چنین شرایطی مقصرند؟
به نظرم موضوع چه قدر، نکته مهمی نیست. مهم این است که تقصیری در این میان وجود دارد. تفاوتی نمی‌کند که چه قدر این مقصر است و چه قدر آن.
شاید این طوری بتوان بررسی کرد که هر کدام چه نقشی در این اتفاق منفی دارند؟
هر دو نقش دارند. اگر کسی باشد که بدون آموزش کافی و مهارت کافی خود را در موقعیت عبور دادن مطلب قرار دهد، برداشتي اشتباه از کار روزنامه‌نگاری و معنای آن و از خودش دارد. این که کسی در تحریریه هم اجازه دهد یک آدم ناآشنا بتواند مطلب عبور دهد، معنايش‌اين است كه درکی از کیفیت و روزنامه‌نگاری ندارد. این که بگوییم تقصیر چه کسی بیشتر یا کمتر است، اهمیت ندارد و مهم این است که تقصیری جدی در میان است.
بعضی‌ها می‌گویند در گذشته در تحریریه‌ها سطل آشغالی بود، هر مطلبی به راحتی منتشر نمی‌شد و اگر مطلبی بد بود به این سطل زباله انداخته می‌شد. این موضوع درست است یا صرفا نوعی اصطلاح یا نمادی از روزنامه‌نگاری ایران در گذشته است؟
به نظرم این مقایسه‌های کلی، مثل روزنامه‌نگاری قدیم و جدید، دارای اعتبار نیست. روزنامه‌نگاری قدیم ما هیچ تاجی به سر هیچ کس نزده است و برای خود خیلی نوشابه باز می‌کند. منظورم این نیست که در گذشته روزنامه‌نگار خوب نداشتیم، قطعا روزنامه‌نگار خوب و خيلي خوب هم داشتیم و در این مورد تردید ندارم و بعضی از آنها هنوز هم مشغول کار هستند اما روزنامه‌نگاری خوب نداشتیم. این تصور که قبلا روزنامه‌نگاری خوبی داشتیم، استانداردهای روزنامه‌نگاري بي‌كم و كاست در آن رعایت می‌شد و آدم‌ها همگي شیفته و عاشق آزادی بیان و از صبح تا شب در انديشه مسووليت اجتماعي‌شان بودند، بي‌پايه و اساس است. مطبوعات قبل از انقلاب، مطبوعات محدود استبدادزده بودند، كمااينكه راديو و  تلويزيون حكومتي و تنها خبرگزاري آن زمان هم گرفتار استبداد بود.
یکی از مسایل دیگری که در رسانه‌های کشور، بخصوص در روزنامه‌ها مرسوم شده گرفتن یادداشت از صاحب‌نظران به صورت تلفنی است. نظر شما چیست؟
اساسا اشتباه است. یادداشت گرفتن تلفنی و تنظیم کردنش مطلقا اشتباه است.
به نظر شما چرا این نوع یادداشت‌نویسی در روزنامه‌ها رواج پیدا کرده است؟
دلیلش این است که به نویسنده پول نمی‌دهند. در همه جای دنیا وقتی صاحب نظری مطلبی را می‌نویسد، باید به او حق‌التحریر بدهند. حالا نمی‌خواهند حق‌التحریر بدهند، اما حداقل این حق را بدهند نویسنده فرصت داشته باشد درباره‌ی مطلب فکر کند. نه پول می‌دهید و نه فرصت. اصرار هم می‌کنید و در نهایت از کسی که پشت تلفن است، مطلبی را می‌گیرند. مطلبی که نمی‌تواند انسجام داشته باشد.
بین گفتار و نوشتار فاصله بسیار زیادی وجود دارد. ما در گفتار می‌توانیم به کمک ابزارهای کلامی جملات خود را قابل فهم کنیم. بالا و پایین بردن صدا، مکث و تاکید از این نوع ابزارها هستند. عناصر گوناگوني داریم که می‌توانیم از آنها استفاده کنیم. ولی وقتی قرار است این گفتار تبدیل به نوشتار شود، همه این ابزارها را از دست مي‌دهيم. بنابراين بايد به كمك ابزارهاي نوشتاري و  شيوه تنظيم متن شفاهي را براي مخاطب روزنامه مفهوم كنيم. در حالي‌كه دوستان كارشان معمولا‌اين است كه متن را عينا از نوار پياده و نهايتا چند تغيير كوچك در آن بدهند. در عين حال چون به مباحث هم مسلط نيستند چه بسا درست متوجه حرف‌هاي مصاحبه شونده نشوند. به‌اين ترتيب مشخص نيست كه حاصل كار چه از آب دربيايد. ضمن این که وقتی خودتان مطلبی را می‌نویسید درباره‌ی موضوع عمیق‌تر فکر می‌کنید و درباره‌ی ساختار ارائه آن نیز فکر می‌کنید ولی در کار شفاهی این فرصت را ندارید. بنابراين يادداشت‌نويسي شفاهي يك اشتباه محض است من اگر باشم می‌گویم سردبیر حرفه‌ای قطعا با این کار مخالفت می‌کند. یک راه وجود دارد. این که شما یادداشت را تلفنی بگیرید و سر فرصت آن را تنظیم کنید و برگردانید تا آن فرد سر فرصت و با دقت تمام متن را اصلاح کند.
يك نكته هم البته وجود دارد و آن‌اين كه بعضي وقت‌ها حتي‌اين راه‌حل هم جواب نمي‌دهد.‌اينجا روي سخنم با متخصص‌هاست. این که فردی استاد خوب حقوق، فلسفه یا اقتصاد يا يك مدير موفق است لزوما به این معنی نیست که یادداشت نویس خوبی هم است. کما این که متخصص خوب فیزیک و اقتصاد بودن هم به معنی معلم خوب بودن در این زمینه‌ها نیست. شما می‌توانید خيلي خوب اقتصاد بدانيد، اما نتوانید تدریس کنید. هر کدام از اینها ویژگی‌های خود را دارند. من به صورت پایه با یادداشت تلفنی مخالفم. آن هم در شرایطی که ساعت سه بعد از ظهر جمعه تماس بگیرید و طرف را از خواب بیدار کنید و از او یادداشت بگیرید. به عنوان یک همکار می‌گویم، همکار عزیز تو را به خدا فکر نکنید اگر شماره موبایل آدم را دارید یعنی اینکه آن آدم را برده خودتان کرده‌اید. گاهی اتفاق می‌افتد یک نفر به شما زنگ می‌زند و وقتی پاسخ نمی‌دهید نیم ساعت پشت سر هم این کار را تکرار می‌کند. گويي شما محكوم به پاسخ‌دادن هستيد.
اما بعضی افراد در رسانه‌ها به خبرنگاران این طور می‌گویند که اگر مصاحبه شونده پاسخ نداد، آن قدر به او زنگ بزنید تا خسته شود.
این تجاوز به حریم خصوصی افراد است. کسی حق ندارد این کار را انجام بدهد. چه کسی گفته شما اجازه دارید وقت و بي‌وقت به مردم تلفن كنيد و متوقع پاسخ‌دادن باشيد. تلفن زدن آداب دارد. قبل از تلفن بايد يك پيامك بفرستيد. خودتان را معرفي كنيد و اجازه بگيريد كه‌ايا مي‌توانيد تلفن بزنيد يا نه. نمي‌دانم چه شده است كه بعضي از همكاران به خودشان حق مي‌دهند حتي قبل از معرفي خودشان و بدون مقدمه نظر آدم را درباره‌ موضوعي بپرسند ؟ من به عنوان معلم، روزنامه‌نگار و کسی که 40 سال است کار می‌کنم، می‌گویم کسی این حق را به ما نداده تا این کارها را بکنیم. در مجلس ختم هستم تماس می‌گیرید و می‌گویید می‌خواهم چند سوال بپرسم، صفحه‌ام مانده است. یعنی چه؟ هر کاری آدابی دارد.
خود من اگر بخواهم به دوستانم زنگ بزنم قبل از آن پیامک می‌فرستم و می‌پرسم اجازه دارم به شما زنگ بزنم یا خیر. بعضی از دوستان من هم همین طور هستند. تا زمانی که جواب ندهم به من زنگ نمی زنند. چه کسی گفته خبرنگار حق دارد هر موقع زنگ بزند و همان لحظه هم انتظار جواب داشته باشد. به چه دلیلی باید این کار را کند؟
با توجه به صحبت‌های شما به نظر می‌رسد در رابطه با ارتباط برقرار کردن با مصاحبه شوندگان نیاز به تنظیم چارجوب مشخصی داریم.
شما ابتدا باید خود را با پیامک معرفی کنید و بپرسید اجازه دارید تلفن بزنید. اگر فرد اجازه داد شما تماس می‌گیرید. این حق طبیعی افراد است که نخواهند با رسانه‌ای صحبت کنند.
برخی از مسوولان و مدیران هستند که خودشان باعث ایجاد این شرایط می‌شوند. گاهی بعضی افراد از خبرنگاران می‌خواهند که با آنها در زمان‌های مختلف تماس بگیرند.
این افراد اشتباه می‌کنند.
بنابراین شاید نتوان تنها خبرنگاران را مقصر دانست و با توجه به مثال زده شده به نظر می‌رسد چنین رفتاری از سوی برخی از مصاحبه شوندگان به بعضی از خبرنگاران سرایت کرده باشد.
اگر شما به من پیامک بزنید و بگویید فلانی هستم و فلان کار را دارم، ممکن است من پاسخ شما را ندهم اما به شما احترام می‌گذارم. می‌گویم که این فرد آداب کار خود را بلد است. شما ابتدا باید خود را معرفی کنید و موضوع را توضیح بدهید حتی می‌توانید بنویسید اگر مایل نیستید صحبت کنید به من پیام بدهید. این یعنی سلام درست و حسابی با فرد. شاید این فرد پاسخ شما را ندهد ولی مطمئن باشید آن آدم برداشت خوبی از شما پیدا می‌کند تا این که ناگهان به فرد زنگ بزنید.در مجموع عرض من این است که خبرنگار باید آداب کار را به درستی انجام دهد. ابتدای کار سخت است و ماه‌ها باید تلاش کرد. به همین دلیل است که چند ماه برای یادگیری و برقراری ارتباط مقدماتی برای خبرنگار زمان لازم است اما به هر حال بعد از چند ماه بالاخره می‌تواند جواب کار را بگیرد. من همکار روزنامه‌نگار درجه یکی داشتم، او شش ماه بعد از این که با کسی مصاحبه می‌کرد، به او زنگ می‌زد و با او صحبت می‌کرد. می‌گفت من با شما کاری ندارم و فقط خواستم احوالتان را بپرسم. او با دورویی این کار را انجام نمی‌داد بلکه معتقد بود آن فرد برایش احترام قائل بوده و وقت گذاشته و با او مصاحبه كرده است. وقتی کسی چند بار این کار را کند، طرف مقابل هم متوجه می‌شود این آدم کسی است که وقت او صرف می‌کند و دنبال این نیست چند کلمه به عنوان مصاحبه بگیرد تا جایی چاپ شود و حق‌‌التحریرش را بگیرد. متوجه می‌شود این خبرنگار فهم درستي از مناسبات انسانی دارد. او خیلی اوقات زنگ می‌زد و از افراد مشاوره می‌گرفت. اگر می‌خواست با وزیری مصاحبه کند از وزیر قبلی نظر می‌گرفت. کدام یک از همکاران ما در حال حاضر این کار را انجام می‌دهند؟ بعضی دوستان یکدفعه زنگ می‌زنند و می‌گویند نظرتان درباره‌ی فلان موضوع چیست. چند روز پیش خبرنگاری با من تماس گرفت و پرسید نظرتان درباره‌ی شوخی‌های سخیف یک طنزپرداز چیست. من هم گفتم اولا طنز تخصص من نيست. ثانيا من نمی‌دانم ایشان کار سخيف مي‌كند يا نه و سوم اینكه‌اين موضوع چه ارتباطی به من دارد؟ خبرنگار پرسيد تخصص شما چيست و وقتی به او گفتم تخصص من مطبوعات است گفت پس بیایید درباره‌ی مطبوعات صحبت کنیم. این کار بی‌احترامی است. یعنی این که شما را نمی‌شناسند و نمی‌دانند موضوع مورد توجه شما چیست، اما به هر ترتيب مي‌خواهند مطلبي از شما بگيرند.


نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار