تجارت آنلاین-زهرا سلطانی یکی از این دست کارآفرینان است. وی اولین زنی نیست که در زمینه قالی بافی کار میکند، اما به جرات می توان گفت که اولین زنی است که برای زنان زندانی آن هم در زندان ورامین، دار قالی برپا میکند.
این زن کارآفرین باعث شده تا بسیاری از این زنان زندانی بتوانند لحظات خسته کننده و کسالت بار زندان را که پایانی ندارد، تحمل کنند.
وی که خود قالی باف ماهری است، با نشان دادن یک قالی نیمه کاره میگوید: این قالی را خودم میبافم. اگر یک انسان معمولی به گره های این قالی نگاه کند، متوجه می شود که قسمتهایی از آن بسیار نامرتب است و قسمتهای دیگر مرتب است.
زهرا سلطانی با نشان دادن قسمتهای نامرتب می گوید: این قسمتها را زمانی می بافتم که از زمین و زمان گلایه داشتم و هر چه به ادارات مراجعه کرده بودم، مورد کم لطفی قرار گرفته بودم.
من این گره ها را با اشک می زدم.
این کارآفرین با اعلام اینکه هیچ کس با کارآفرینان مهربان نیست می گوید: دایم از بی کاری و مشکلات اقتصادی کشور سخن می گویند، اما هنگامی که قرار است با حمایت از کارآفرین بخشی از مشکلات اقتصادی از جمله بیکاری و گردش اقتصادی را به دوش کارآفرین بگذارند، مسوولان بی تفاوت و حتی لجباز می شوند.
آنچه در ادامه آمده، گفت و گویی است که با این کارآفرین کشور در کارگاهش در زیرزمینی واقع در یافت آباد در یک بعدازظهر کاری انجام داده ایم.
*چطور شد که به فکر کارقالی بافی افتادید؟ آن هم در این زمانه که صادارت قالی مشکل دارد؟ کار اصلی من این نبود. اول در رشته ورزشی تکواندو فعالیت میکردم و تقریبا 21 سال ورزش تکواندو را انجام می دادم. یافت آباد منطقه محرومی است و من در مسیری که به باشگاه می رفتم و برمی گشتم و آنچه که از دیگران می شنیدم، این بود که یک عده خانم هایی بی سرپرست هستند و به دلیل مشکلات خانوادگی واقعا احتیاج به کمک دارند.
متوجه شدم که اینها قالی بافی بلد هستند و با وجود داشتن این هنر، همچنان نیازمند هستند. بافت منطقه یافت آباد قدیمی است و اکثرا هم خانم های آن با رویکرد و باورهای سنتی هستند.
بنابراین یک باره در ذهنم جرقه زد که یک کارگاه قالی بافی راه اندازی کنم و این خانم ها را دعوت به همکاری در زمینه بافت قالی کنم. اکثرا این خانم ها قالی بافی را به صورت سنتی از مادر یاد گرفته اند و عشق به قالی در خونشان است.
بنابراین فکرم را عملیاتی کردم و نقشه قالی ها را از شهرستان هریس در استان آذربایجان شرقی و نخ ها را از شهر مهربان تهیه کردم. برای آنکه کیفیت قالی حفظ شود، تصمیم گرفتم رنگرزی آن گیاهی باشد.
بنابر این گارگاهی اجاره کردم و دارهای قالی را برپا کردم و از این خانم ها دعوت به همکاری کردم. جالب است بدانید که بیشتر این خانم ها برای به دست آوردن درآمد به کمیته امداد مراجعه میکردند و یا با مبلغ 40 تا 50 هزار تومان در روز، به خانه ها می رفتند و کار نظافت انجام می دادند. اما به این خانمهای واقعا باغیرت گفتم که قالی ببافید و در این کارگاه منت کسی به غیر از خودتان را نکشید.
*این خانم های قالی باف که حاضر به کار بودند را از کجا پیدا می کردید؟ این خانم ها همه جا هستند. در یافت آباد هم زیاد هستند. اما برای اولین گام به خیریه 14 معصوم رفتم و طرحم را معرفی کردم. البته نزدیک 30 سال است که در این منطقه ساکن هستم و اینجا بزرگ شدم و اکثرا همه را می شناسم.
در این منطقه وقتی حرفی بزنید، دهان به دهان می چرخد و طرح من نیز دهان به دهان چرخید که سلطانی این کار را کرده است. البته من در کنار قالی بافی به صورت رایگاه نیز آموزش می دهم. آموزشگاه قالی بافی داریم، ولی اولین کارگاه قالیبافی را در تهران من به راه انداختم و بیشتر کارگاهها در شهرستان هاست.
به هر حال این کار را شروع کردم و چند سال است که اینجا کار می کنم.
*الان اینجا چند نفر کار می کنند؟ در این کارگاه 18 تا 20 خانم مشغول کار هستند. البته در فصل تابستان تعداد آنها بیشتر می شود. اما آنهایی که ثابت می آیند اکثرا زنان سرپرست خانوار یا زنان خانه داری هستند که می خواهند درآمد داشته باشند.
*حقوق آنها را چگونه می دهید و دریافتی این خانم ها چقدر است؟ حقوق بگیر نیستند و هر چقدر کار کنند، مزد می گیرند. مثلا یک فرش 6 متری هریس را به آنان پیمان می دهم و هنگامی که آنرا فرش را تمام کند، بین 2 میلیون و 400 تا یک میلیون و 800 هزار تومان به آنان می دهم.
در نتیجه بستگی به کارکردشان دارد. اگر این خانم واقعا بافنده قهاری باشد که هستند، قالی بین 45 تا 50 روز تمام می شود چون روزی 25 تا 30 رج می بافند. نکته مهم آن است که این خانمها برای کار می آیند و آنهایی که می آیند، واقعا احتیاج دارند. همه این خانمها آسیب دیده شرایط ناعادلانه جامعه هستند و به ناچار کار می کنند.
*آیا کار شما در همین کارگاه خلاصه می شود یا به فکر توسعه هم افتاده اید؟ مگر می شود کارآفرین درجا بزند؟ همین طور که اینجا کار می کردم، به فکر افتادم که این کار را در زندان انجام بدهم.
باور کنید در زندان های ما زنانی هستند که به خاطر بدهی مالی بسیار ناچیزی به زندان افتاده اند. البته با زندانیان متخلف دیگر کاری ندارم.
تصمیم گرفتم که این پیشنهاد را مطرح کنم و ببینم چه می شود. در جلسه ای که با آقای پرند، رییس سازمان آموزش فنی حرفه ای کشور داشتم، این حرف را گفتم و آقای پرند هم گفت که اگر بتوانید این کار را انجام بدهید، خیلی خوب است. سپس پیش آقای لطفی مسوول کارآفرینی شهرداری رفتم.
ایشان همیشه مرا کمک کرده و از همان اول با ایشان مشاوره میکردم و کمک می گرفتم. وقتی پیشنهادم را به آقای لطفی دادم، ایشان گفتند که شما اولین نفری هستید که این کار را انجام می دهید و بعد مرا به رییس زندان معرفی کردند که از اسفند سال گذشته کار را شروع کردم.
*پیشنهاد شما در زندان زنان چه بازتابی داشت؟ از وقتی کار را پیشنهاد کردم و در زندان قالی بافی را انجام دادم، بسیار استقبال شد. باید بیایید ببینید. اکنون در زندان زنان خانمی داریم که به خاطر 3 میلیون تومان بدهی 5 سال است در زندان به سر می برد. در حالی که می تواند فرش ببافد و بدهی اش را پرداخت کند تا از زندان آزاد شود که البته اکنون انجام می دهد.
اگر این خانم قالی بافی نکند، باید منتظر باشد تا گلریزان بشود و در آن زمان نیز نگرانی دارد که نوبت به این خانم برسد. همین خانم چندین سال است پشت میله های زندان مانده تا راهی پیدا شود و بدهی اش را بپردازد.
*تاکنون با این زنان زندانی گفت وگو داشته اید، عمده مشکلات آنان چیست؟ اکثرا بدهی مالی دارند و مشکلشان چک برگشتی است. البته حکم بعضی از این خانمها حبس ابد است. در نهایت اینکه این خانم زندانی هم سرگرم می شود، هم تامین مالی می شود و هم برای خودش شغلی دارد.
ناگفته نماند که به این خانمها مدرک فنی حرفه ای قالی بافی داده می شود. وقتی هم که از زندان آزاد می شوند، می توانند به کارگاه بیایند و پیش خودمان کار کنند.
ما هم قبولشان می کنیم. نکته دیگر این است که برخی از خانمها نمی توانند به کارگاه بیایند. ما دار قالی را در خانه شان علم می کنیم تا این خانم در حالی که کارش را انجام می دهد، به زندگی اش می رسد و در کنار خانواده کار می کند.
این رویکرد ما برای آن است که بنیان این خانواده حفظ شود. این برای خیلی از خانمها مهم است که از خانواده دور نیست، به همسر و زندگی اش می رسد و در کنار همه این نگرانیها، کاری انجام می دهد که درآمد دارد و چرخ زندگی اش می چرخد و اقتصاد کشور نیز به جزیان می افتد.
*این خانمها را در زندان چطوری شناسایی می کنید؟ در زندان این خانمها را به ما معرفی می کنند.مامورانی در زندان ها هستند که کارشان در مورد اشتغالزایی است. زنان و مردان هر کدام توانایی هایی دارند و حتی برخی از آنها آموزش فنی حرفه ای دیده اند اما امکان استفاده از آن توان را ندارند. در ننتیجه این زنان را به ما معرفی می کنند.
*اگر کسی تمایل داشته باشد قالی ببافد، می توانید به آن فرد آموزش بدهید؟
آموزش قالی بافی ما در گارگاه یا در زندان رایگان است و به خیلی ها آموزش می دهیم. یادم می آید که در گذشته مربی داشتند اما برای ما فرقی نمی کند و اگر از ما بخواهند، خودمان آموزش می دهیم. شاید افراد در ابتدا تمایل نداشته باشند، اما وقتی کارکرد و آرامش دیگران را می بینند، جذب می شوند و بالاخره یاد می گیرند. برای آینده شان هم خوب است. بالاخره یک صنعت است و بی شک یک روزی به دردشان می خورد.
*مشکل اصلی هر تولید کننده ای، فروش محصول است. این فرش ها را چطور می فروشید؟ اصلا بازار فرش خوب نیست.ولی ما از رو نرفتیم و همچنان داریم کار می کنیم. این فرش ها در حقیقت یک زمانی به آلمان صادر می شد و برای خودش بازاری داشت. اما الان خریدار آنچنانی ندارد. البته ما فرش را تولید و نگهداری می کنیم به امید آنکه روزی بازار تکان بخورد و بشود به قیمت خیلی خوبی فروخت. الان ده تخته فرش تولید شده داریم و خانم ها می آیند و می گویند به ما کار بده که مشکل داریم.
*قیمت این فرشهای هریس چقدر است؟ اکنون هر تخته فرش 6 متری هریس تقریبا 5 میلیون 800 هزار تومان تمام می شود. در مورد فروش هم اگر متری 2 میلیون تومان بردارند، قیمت فروش آن 12 میلیون تومان می شود. اگرچه قیمتها متغیر است و بین 8 تا 12 میلیون تومان معامله می شود.
مساله اصلی این است که فرش در گذشته صادر می شد و قیمت آن متری 3 میلیون و 800 هزار تومان بود که خیلی خوب بود. اما الان قیمت پایین آمده است.
*مشکلات شما به عنوان یک کارآفرین چیست؟ مشکل کارآفرین نبود حمایت است.تا امروز من را یک نفر حمایت نکرده است. با وجود درخواستهای فراوان، دولت قبل یک 1000 تومانی به من نداده و حمایت نکرده است. فقط آقایان می گویند « به به، کارتان عالی است» و بعد هم پی کارشان می روند.
یعنی حمایت دولت از کارآفرین در این حد است. البته آقای لطفی که مسوولیت کارآفرینی شهرداری را دارند، همواره به من جرات می داد و خیلی ها میگویند « بابا جمعش کن». خیلی ها مایوسم کردند. اینقدر سنگ جلوی پایم انداختند که حساب ندارد.
من تقریبا 30 سال سن دارم ولی به اندازه 60 سال پیر شدم، چون حمایت نشدم. حرف من به این آقایان به اصطلاح مسوول این است که اگر نمی توانید دردی از کارآفرین درمان کنید، حداقل نمک روی زخمش نپاشید.
کمترین کار این است که بگویید « امیدوارم موفق باشید»، نه اینکه بگویید « جمعش کن، قالی بافی دیگر به درد نمی خورد». ناراحتی من این است که این جملات را در کارگاه و جلوی خانمهایی می گویند که چشمشان به دهن من است. این خانمها در این کار اصلا ناامید هستند و می گویند «نکند قالی را ببافیم و هزینه ای دریافت نکنیم».
امام هفتم فرمودند که دستمزد کارگر را بدهید، تا زمانی که عرقش خشک نشده است. این خانم ها واقعا احتیاج دارند. بافنده فرش قشر فقیر و ضعیف جامعه است. اگر خانمی پول داشته باشد، هرگز قالی بافی نمی کند و حتما احتیاج دارد که به کارگاه می آید. اما مشکل ما این است که آقایان قبول نمی کنند.
*برای دریافت تسهیلات به جایی مراجعه کرده اید؟ به عنوان کارآفرین به صندوق مهر امام رضا(ع) معرفی شدم که یک وامی به من بدهند. اما چند ماه است که دنبال این وام می روم. مبلغ این وام 100 میلیون تومان و بابت کارآفرینی است. اما مساله این است که وقتی این وام را می گیرم، سودش را نیز از من میگیرند.
بازهم قبول دارم اما چرا باید به من بگویند که سند خانه یا چند ضامن بیاورم؟! وقتی می خواهم به دنبال کمکهای دولت بروم، واقعا خسته می شوم. بیشترین ناراحتی من از این است در دولت قبل وام های کلانی دادند که هنوز هم نتوانسته اند آنها را پس بگیرند، اما به من کارآفرین که میرسند، هزار جور سنگ می اندازند البته به من مربوط نیست و پس گرفتن آن وامها دست خودشان است که بخواهند پس بگیرند یا نخواهند. ولی چرا باید من کارآفرین را این همه اذیت کنند؟
*برای قالی بافی به کارگاه نیاز دارید یا پول برای گردش مالی؟ نقدینگی بسیار مهم است. در کار فرش باید دست کارفرما همیشه پول باشد. زیرا در مدتی که بازار فرش می خوابد، باید وسایل بافت و دستمزد کارگر را تامین کرد. از سوی دیگر یک دفعه مشتری می آید و می گوید 700 متر فرش می خواهم، باید آنرا در انبار داشته باشیم.
الان از شهرستان های دیگر می گویند که به ما دار قالی بدهید ما می خواهیم فرش ببافیم. آیا من باید منتظر بشوم تا بازار درست بشود و بعد شروع به کار کنم. چنین چیزی امکان ندارد. باید کار و تولید بشود. اگر من بافنده کار نکنم، کار ریسنده، رنگرز و دیگر مشاغل مرتبط می خوابد.
اولین نقطه آن کسی که گوسفند پرورش می دهد تا بافنده فرش از پشم گوسفند استفاده بکند و کار آن هم راکد می شود. در نتیجه باعث می شویم که این مملکت دچار مشکل شود و بگوییم تحریم هستیم. ما باید تولید کنیم.
چه می شود که ما در خانه فرش ایرانی و دستبافت داشته باشیم؟ آیا نمی دانیم که فرش های دستباف باعث می شوند عارضه های بسیاری از بدن برطرف بشودو فرش دستباف رطوبت بدن را می کشد و از نظر پزشکی عالی هستند، زیرا پلاستیک در آن به کار نرفته است. کافی است یک ملحفه روی فرش دستباف بکشیم و به عنوان یک تشک طبی از آن استفاده کنیم. از همه اینها مهمتر این است که محصول ایران است و ایرانی تولید کرده است.
الان کشورهای چین و کره از فرش ایرانی کپی برداری و به صورت ماشینی تولید می کنند و می گویند که اینها فرش ایران است. اگر روی فرش ماشینی یک اتو بگذاریم، تا آخر می سوزد و از بین می رود، در حالی که فرش دستباف اینطور نیست. حداقل این است که بابت فرش دستباف ایرانی زحمت کشیده شده و گره گره آنرا خانم ها زده اند که این خیلی مهم است.
*کارگاه فرش بافی باید ایمنی و بهداشت داشته باشد. در این زمینه مشکلتان چیست؟ در این کارگاه کپسول آتش نشانی و جعبه کمک های اولیه را دارم. اما اینجا اجاره ای است و اجاره بالایی می دهم. اگر مسوولان بتوانند یک کارگاه خوب برایم بگیرند، خیلی خوب می شود. خانم هایی که برای قالی بافی می آیند بچه هایشان را هم می آورند و بهتر است که در بین پرزهای قالی نباشند.
کارگاه باید یک اتاق جداگانه داشته باشد که برای بچه ها حالت مهد داشته باشد. البته وسایل گرمایی برای گرم کردن ناهار و یخچال برای نگهداری غذا هست، اما کافی نیست. مسولان باید به ما بها بدهند. وقتی یک خانم سرپرست خانوار یا کارآفرین یا کارگر می بیند که برایش ارزش قائل هستند، دلگرم می شود، بهتر کار می کند و بازدهی کارش عالی می شود ولی وقتی ببیند که برایش ارزشی قایل نیستند، انگیزه اش را از دست می دهند و با رغبت کار نمی کند.
*آیا در بین خانم هایی که با شما کار می کنند، کسانی هستند که شوهر داشته باشند یا همه سرپرست خانوار هستند؟ بعضی از این خانمها شوهر دارند، اما از کار افتاده است. بعضی از خانمها شوهر دارند که کار نمی کند یا کارش فصلی است و مدتی بیکار می ماند. همسر بعضی از خانمها نیز فوت کرده است. اما در مجموع همه نیازمند هستند. بعضی از این خانمها فرزند دانشجو دارند که درآمد شوهرشان کفاف نمی دهد و خرج فرزندشان را در می آورند.
اکنون کارگاه شما در منطقه مسکونی است و قالی بافی هم رفت و آمد و سر و صدا دارد.
*مشکلی با اهالی محله ندارید؟ کارگاه ما در یک زیر زمین است که هوا در آن جریان ندارد و خودم با هزینه شخصی یک فن نصب کرده ام. کارگاه باید جوری باشد که وقتی خانمها دفه را می کوبند، صدایش کسی را اذیت نکند، سقف باید بلند باشد تا پرزهایی که از قالی بلند می شود، به آسانی خارج شود و موارد دیگر که باید رعایت شود.
تاکنون هر جا کارگاه اجاره کرده ام، تمام این شرایط را در نظر گرفته ام. البته دارهای قالی را جوری انتخاب می کنم که به هیچ جا وصل نیست و هنگام کار صدای دفه و ارتعاش صدا به دیوار منتقل نمی شود.
*هزینه ماهیانه شما در ماه چقدر است؟ ماهی 700 هزار تومان اجاره می دهم که با دستمزد کارگر، پول نخ، هزینه رفت و آمد و هزینه های جاری، ماهیانه 45 تا 50 میلیون تومان این کار برای من هزینه دارد. همین که برای سرکشی به زندان می روم، فقط 45 هزار تومان کرایه ماشین می دهم. زندان سمت ورامین است که صبح می روم و غروب بر می گردم.
اینها همه برای من هزینه بر است.منتهی کاش می شد که مسوولان از ما حمایت بکنند. چند وقت پیش برنامه ای در تلویزیون دیدم که یک دست مبل 7 نفره را 300 میلیون می فروختند. واقعا داشتم می سوختم که من به خاطر 100 میلیون تومان وام چند ماه است اسیر شدم و عین این وام را با بهره اش باید برگردانم و در تهران یک نفر 300 میلیون تومان مبل میخرد.
در گزارش دیگری یک ماشین بود که قیمت هر چرخش برابر یک خودرو پراید بود. این اتفاقات در تهران می افتد. آن وقت حق من است که وام را به من بدهند تا من بتوانم چند نفر را سرکار بیاورم، باید سرگردان باشم. بنده بانک مهر امام رضا و دفتر آقای خان پور مدیر فنی حرفه ای استان تهران و آقای لطفی رفتم البته همه اینها مرا کمکم کردند.
چند روز پیش خانم لاله افتخاری از مجلس شورای اسلامی به کارگاه من آمد و گفت حرکت خیلی خوبی است و حمایتت می کنیم. ما منتظر هستیم ببینیم چقدر می خواهند حمایت بکنند. بحث دیگر بیمه قالی بافان است. سن این خانمها دارد بالا می رود و هنوز مدرک فنی حرفه ای اش را نگرفته تا بیمه اش کنم. من به این خانم ها گفتم تا زمانی که برای من کار بکنید حق بیمه تان را پرداخت می کنم . خانم ها را به چشم پزشکی میبرم چون وقتی کار می کنند، از نظر چشم آسیب می بینند.
*آیا به نهاد دیگری مراجعه کرده اید؟ یک بار هم کمیته امداد رفتم و گفتم خانم های نیازمند را برای کار به من معرفی کنید ولی تسهیلاتی نگرفتم. اما جالب اینجاست که وقتی قرار بود نماینده مجلس به کارگاه من بیاید، یک باره مسوولان شهرداری به کارگاه من آمدند و تازه گلایه داشتند که چرا آنان را در جریان قرار ندادم تا ژست بگیرند. اما بارها به همین شهرداری برای کمک رفتم و آقایان گفتند که کارآفرینی به ما مربوط نیست.
یک بار هم قرار بود مکانی که به عنوان سوله بحران معروف است در اختیار من قرار بدهند که پس از رفت و آمدهای بسیار موافقت نکردند و اکنون محل تجمع معتادان و کارتن خوابها شده است.
تنها جایی که به من کمک کرده، صندوق خیریه قائم است که به صندوق زندیه ها معروف است. این صندوق چند بار به من تسهیلات داده که البته برگردانده ام و البته قالی هایی که بافته ایم و مشتری ندارد، به صورت امانی از من خریده و شرط ما این است که اگر وضعیت بازار خوب شد و من توانستم پول صندوق را بدهم،که قالی ها را پس می گیرم و اگر نتوانستم، آنها قالی ها را می فروشند و این کار بسیار بزرگی بود که این صندوق در حق من و زنان سرپرست خانوار شاغل در کارگاه من انجام داد و بسیار از این بابت از آنان سپاسگزارم.
*کوروش شرفشاهیانتهای پیام/