به گزارش
تجارت آنلاين، سیاسی شدن نفت نیز علتی بسیار ساده دارد. آن زمان نفت بی هیچ زحمتی از دل زمین فوران میکرد. منبعی بود به نظر بی انتهاکه با کمترین هزینه قابل استحصال بود و در جهان پرشتاب آن روزگار، انرژی مهمترین دغدغه بود و منابع انرژی مهمترین منابع بودند، بنابرایناین سرچشمههای سیاه و سخاوتمند به سرعت ارزشمند شدند؛ نفت کالایی شده که از زمین نجوشیده مشتری برایش صف کشیده بود. پس پول سرشار و ثروت و سرمایه را در پی داشت و هر جا که پول و سرمایه باشد، لاجرم قدرت نیز سر و کله اش پیدا میشود.
اگرچه در آغاز دولتمردانایرانی بی مایه تر و بیعرضه تر از آن بودند که قدراین ماده حیاتی و قیمتی را دریابند و آن را به ثمن بخس به غارتگران انگلیسی هبه کردند، اما دیری نگذشت که با انقلاب مشروطه نفت در کانون توجه قرار گرفت و در دوره رضا شاه به کانون مهمیدر سیاست خارجیایران تبدیل شد. از همان زمان هم اهمیت نفت در اقتصادایران روز به روز فزونی گرفت و هر سال که گذشت، بودجهایران بیشتر تکیه خود را بهاین عایدی زیرزمینی داد تا آنکه افلیج شد و به کل بارش را روی نفت پهن کرد؛ وبال گردنی که نفت مفلوک را تا به امروز رهایی از آن حاصل نشد. از آغاز زمامداری رضاشاه تا به امروز درآمدهای نفتی بین 20 تا 90 درصد بودجه سالآنهایران را شامل شده است. میتوان گفت در یک صد سال گذشته به طور میانگین 70 درصد از بخش درآمدی بودجهایران متکی به نفت بوده است. این یعنی تنهاعمود خیمه اقتصادایران نفت بوده و هست. عمودی که هر گاه لرزهای بر آن افتاده، کل خیمه لرزیده است. چه در سال 1933 کهانداختن قرارداد دارسی در بخاری توسط رضا شاه، نیروی دریایی بریتانیا را تا آبادان کشاند؛ چه در میانه جنگ جهانی دوم که از مهمترین دلایل اشغالایران، تلاش بریتانیا برای حفظ تاسیسات نفتی اش در جنوبایران بود؛ چه هنگام غائله آذربایجان و کردستان که بریتانیا برای حفظ منافعش ابتدا از واگذاری نفت شمال به شوروی حمایت میکرد و پس از آن بدش نمیآمد که شمالایران را برای مصون ماندن جنوب به شوروی واگذار کند؛ چه هنگام ملی شدن صنعت نفت در آغاز دهه 30 که منافع نفتی بریتانیا موجبات سقوط دولت مصدق را فراهم کرد؛ چه هنگام انقلاب 1357 که اعتصاب کارکنان نفتی، بنیان حکومت محمدرضاشاه را به لرزه درآورد و مهمترین ضربه را به حکومتش وارد کرد؛ چه هنگام جنگ 8 ساله که جنگ نفت کشهاابرقدرتهارا به خاورمیانه کشاند و. . . تماماینهاجدای از نوسانات شدید بهای جهانی نفت است که بارهااتفاق افتاده و اقتصادایران را دستخوش تلاطم کرده است.
این عمود لرزان با چنین تاریخ مبرهنی چیزی نیست که از چشم جهانیان پنهان بماند.
در هر مبارزهای قاعده براین است که هر طرف تلاش میکند به تکیه گاه طرف مقابل بزند تا سقوط کند. معمولا مبارزین هوشیار تنهابر یک تکیه گاه تکیه نمیدهند که به سادگی مقهور رقیب شوند. اما در موردایران وضع دقیقا برعکس است. یکصد سال است کهایران به نفت تکیه کرده است. سست و لرزان بودناین عمود، و تبعاتی که برای سیاست و جامعهایران داشته است هیچگاه سبب نشد که چشم دولتمردانایران به واقعیت باز شود و سودهای بادآورده کوتاه مدت به چارهاندیشی برای بلندمدت و افزودن بر تکیه گاههاترجیح داده شده است.
چنین است که چشمان باز رقبای خارجی در نقاط حساس و گلوگاههابه کمکشان میآید. از یک دهه پیش که بحران هستهایایران آغاز شد، همواره طرف غربی کوشیده است که راههای مختلف را برای وادار کردنایران به تمکین بیازماید؛ کشاندن پروندهایران به شورای امنیت، تحریم اشخاص حقیقی و حقوقی، تحریم صدور کالاهای استراتژیک، تلاش برای به انزوا کشاندن دیپلماتیکایران و حتی تحریم بانکی. اما هیچکدام به کارآمدی آخرین حربهای که آنهابه کار بستند نبود: تحریم نفتیایران. تمام تحریمهای فوق به نوعی توسطایران دور زده شد، اما مورد آخر به واقع لاعلاج بود. اقتصادایران معتاد به پول نفت است، خاصه در یک دهه گذشته که قیمت نفت به طور چشم گیری افزایش پیدا کرد و دلارهای نفتی سیل گونه وارد اقتصادایران شد. دلارهایی که همانطور سیل وار به بخش واردات رفت و با واردات سالانه بیش از 60 میلیارد دلاری رکوردهایی تاریخی در وارداتایران را به ثبت رساند؛ وارداتی که عمدتا کالاهای مصرفی بوده است. بنابراین با کاهش چشم گیر مشتریان نفتایران، به یکباره درآمدهای نفتی دچار افتی فاحش شد. افتی که اقتصادایران را شوکه کرد؛ عمود خیمه باز به لرزه درآمد تا خیمه اقتصاد به تمامیبلرزد.
حال سوالاین است:
یکصد سال پس از استخراج نفت، با تاریخی واضح و مبرهن، با تجربیاتی به شدت تلخ و ناگوار، ایااین غرب بوده کهایران را تحریم کرده است؟
این وابستگی عمیق به درآمدهای نفتی مربوط به امروز و دیروز نیست که کسی بتواند مدعی بشود که نمیدانسته قرار است کسی گریبانایران را به آن دستاویز بگیرد. یکصد سال تجربه بلندترین زنگ هشدار بوده است. سال به سال، ماه به ماه، روز به روز تاریخ نفت هشدار داده است. تاریخ نفت به بلندترین فریاد خود گفته است که چنین وابستگی عمیقی چه حاصل خواهد داد. اما کمترین وقعی بهاین هشدار یکصد ساله گذاشته نشد. تنهادر هر نوسانی که بازار نفت شاهدش بود، چند مقام و کارشناس گفتند که باید چه بکنیم و چه نکنیم، و پس از تثبیت اوضاع باز همه بر سر همان سفره بازگشتند. هنگام تدوین و تصویب بودجههای سالانه، دولتی و مجلسی گفتند که باید چه بکنیم و چه نکنیم، اما بودجه به همان روال سابق تصویب شد و یک سال دیگر هم گذشت. پس اگر بخواهیم منصفانه به سوال فوق پاسخ بدهیم، این خود مائیم که خود را تحریم کردهایم؛ حداقل خود تیشه به دست رقیب دادهایم تا به ریشه ما بزند؛ به تکیه گاه ما بزند.
آنچه دراین سه و چهار ساله گذشته است، میتواند نیشتر خوبی باشد. بلکه دولتمردان و قانون گذارانایرانی به خودایند. صرف حرف زدن، بند و ماده تصویب کردن و همایش و میتینگ گذاشتن، هیچ دردی دوا نمیکند، چنانکه در تماماین سالهانکرده است.
منابع نفتی، بی نهایت و تمام ناشدنی نیستند. با ادامه یافتن روند کنونی، احتمالا تا 20 سالایندهایران هیچ نفتی برای صادرات نخواهد داشت. آن زمان دیگر نه صحبت از تحریم است و نه نوسان قیمت در بازار جهانی. آنجا صحبت از عدم است. اگر از همین امروز گامهایی جدی و استوار در جهت کاهش سریع وابستگی به نفت و عواید آن برداشته نشود، مشکلاتی عدیده گریبانایران را دراینده نه چندان دور خواهد گرفت و آن هنگام رقبا دیگر حتی لازم نیست که زحمت تحریم کردن را هم به خود بدهند و برای مجاب کردن شرکایشان به عدم خرید نفتایران امتیاز بدهند و منت بکشند.
هرچند تاریخ هیچگاه تکرار نمیشود، اما از آنجایی که خوی انسانهاکم و بیش ثابت است، در هر برههای از تاریخ ممکن است اشتباهات گذشته تکرار شوند. تنهاملتی ره به سعادت مییابد که گذشته، چراغ راه آیندهاش باشد نه ملتی که بخواهد تمام تاریخ را تجربه کند.
خبرنگار: جواد قربانی آتانی