نه سال پیش در چنین روزهایی داستانی شروع شد که تمام شدنی نیست؛ در آن زمان دولت محمود احمدی نژاد در راستای شعارهای قشنگ و گوگولی مگولی ای که داده بود تصمیم گرفت که 45 میلیون کاغذ چاپ کند و به اسم «سهام عدالت» به مردم بدهد تا به این ترتیب عدالت را به شدت تقسیم کند. البته همان زمان، بعضیها می گفتند به جای تقسیم این کاغذها
نمی شود سالی 100 میلیارد دلار پول نفت و گاز را تقسیم کنید؟! دولت هم می گفت : نه، پول چرک کف دسته، ما که نیامده ایم چرک را بین مردم تقسیم کنیم، ما
آمده ایم چیزهای تمیز و سفیدی مثل کاغذ را بین مردم تقسیم کنیم! و به این ترتیب کاغذها بین مردم تقسیم شد و اسم آن کاغذها هم «عدالت» یا «سهام عدالت» شد و به این ترتیب، دولتمردان آن زمان می توانستند با صداقت هر چه تمامتر به تمام دنیا اعلام کنند ما تنها کسانی هستیم که در طول تاریخ ، توانسته ایم این همه عدالت تقسیم کنیم !
عدالتهای کاغذی در دست مردم فقط یکبار به درد خورد : در هفتههای قبل از انتخابات سال 1388 برای رئیس شدن دوباره احمدی نژاد، اعلام شد که عدالتهایتان را بیاورید و سودش را بگیرید! بعضی مردم هم سراز پا نشناختند و گفتند : عجب، ما تا به حال فکر می کردیم که فقط پول، سود دارد، نگو عدالت هم سود دارد! دولت اعلام کرد که بله، عدالتهای کاغذی نفری هشتاد هزار تومان سود داشته است و هر کس که توانست قبل از انتخابات سود عدالتش را بگیرد، گرفت. تعدادی هم بعد از انتخابات سود آب رفته نصیبشان شد؛ یعنی بابت عدالت کاغذی شان 40 هزار تومان سود گرفتند و... اکثریت مردم ، متاسفانه ، رویم به دیوار عدالتشان سود نداشت !از آن تاریخ به بعد، کلا 45 میلیون عدالت کاغذی هیچ فایده ای نداشت و گوشه خانهها افتاده بود. عدالت همین جوری است، گاهی فقط در آستانه انتخابات سود می کند و دیگر می رود به تاریخ می پیوندد. اما حالا این عدالتهای کاغذی بعد از ده سال مشکلی برای دولت جدید شده است؛ این که اصلا این برگهها چیست و چرا به مردم داده شده و ارزشی که احمدی نژادیها می گفتند دارد، کجاست؟! نمی شود هم از کسی این چیزها را پرسید؛ آخر دولتی که معاون اولش در زندان است مگر حاضر است جواب این سوالات را بدهد؟!