به گزارش روزنامه تجارت، ما افتخار اين را داشتيم تا در يك روز گرم تابستاني مهمان مردي باشيم كه شايد سلامتي اين لحظه من و شما مستقيم يا غير مستقيم مديون زحمت و تلاشهاي او باشد دكتر بيژن صدريزاده پيشروي طرحهاي ترويج او. آر. اس، مبارزه با بيماريهاي اسهالي و... در كشور است. او به اندازه تك تك همراهان بيماراني كه از بيماران خود مراقبت ميكنند، در طي اين سالها رنج و مشقت ديده است اما نتيجه آن امروز صحت و سلامتي يك جامعه است.به پاس قدرداني و سپاس از اين بزرگ مرد عرصه علم و دانش افتخار داشتيم تا ساعاتي چند مهمان كلام گرم او باشيم.آنچه در زير ميخوانيد بخشي از گفتگوي صميمانه «تجارت » با دكتر بيژن صدريزاده است.
آقاي دكتر ضمن تشكر اگر مايل هستيد چند سوال تخصصي از حضرتعالي بپرسم؛ يكي از برنامههايي كه در دهههاي قبل درسطح كشور اتفاق افتاد و حضرتعالي در آن نقش بسيار زيادي داشتيد كاهش مرگ و مير كودكان زير 5 سال بود چگونه و با چه اهدافي برنامهريزي و طراحي گرديد؟ در سالهاي اول دهه شصت ( 1361-1365 ) در وزارت بهداري حوادث مهمي در زمينه بهداشت پيش آمد. كه از مهمترين آنها گسترش شبكههاي بهداشتي درماني كشور بود. عمده اين مسائل در دوره اي اتفاق افتاد كه آقاي دكتر مرندي به عنوان معاونت وزارت بهداشت بودند. اينجانب در همه مراحل در برنامهها و جلسات مربوطه حضور و مشاركت فعال داشتم. يكي از مهم ترين برنامههاي اصولي آن سالها، برنامه كاهش مرگ و مير كودكان بخصوص كودكان زير 5 سال بود كه اولين ركن آن برنامه كشوري مبارزه با بيماريهاي اسهالي بود كه با يك برنامه ريزي سريع و ضربتي به مرحله اجرا درآمد. در آن دوره زماني، حدود 42 درصد از مرگ و ميرها در كودكان زير 5 سال اتفاق ميافتاد. اين در حالي بود كه از كل مرگ و ميرهاي زير 5 سال، 80 درصد آن مربوط به كودكان زير يك سال بود. يك پنجم مرگهاي زير يك سال مربوط به بيماري عفوني قابل پيشگيري با واكسن بود كه براي آنها واكسن كشف شده و در ايران نيز توليد ميشد. يك پنجم ديگر آن مربوط به بيماريهاي اسهالي و يك ششم ديگر آن مربوط به ساير بيماريهاي عفوني ديگر بود كه با اقدامات ساده اي از قبيل آموزش بهداشت و بهره گيري از نيروهاي كمكي مثل بهورز به راحتي قابل پيشگيري بود. در آن زمان با حمايت آقاي دكتر مرندي سه برنامه راه اندازي شد. اول برنامه مبارزه با بيماريهاي اسهالي كه اينجانب طراح برنامه بودم و اولين برنامه كشوري مبارزه با بيماري اسهالي را شخصاً تهيه كردم. اصول و اساس برنامه مبارزه با بيماريهاي اسهالي كشوري مبتني بر سه راهكار بود از جمله: استفاده از او. آر. اس. دو راهكار ديگر شامل تأمين آب آشاميدني سالم و ترويج تغذيه با شيرمادر بود. در آن زمان اين محصول در ايران شناخته نشده و غير قابل دسترسي بود. بستههاي گردي به نام اوراليت و كالريت با تركيبي متفاوت از او. آر. اس وجود داشت كه براي درمان اسهال استفاده ميشد ولي كارايي زيادي نداشتند. پودر او. آر. اس در واقع سرم خوراكي بود كه توسط سازمان جهاني بهداشت و يونيسف به جهانيان معرفي شده بود. اينجانب به عنوان مروج اين برنامه بودم و پس از تهيه برنامه كشوري، همراه با آقاي دكتر مرندي در مجمع بهداشت جهاني ژنو شركت كردم. مديران كل وقت سازمان جهاني بهداشت يونيسف وعده او. آر. اس مورد نياز را داده و حدود 2 ميليون بسته او. آر. اس به ايران هديه كردند. قبل از آن، در برنامههاي آموزشي توصيه ميشد كه مادران براي جلوگيري از تلفات فرزندانشان به علت اسهال، از محلول قندي نمكي خانگي استفاده كنند. سپس او. آر. اس معمول شد و برنامههاي آموزشي زيادي براي آن اجرا شدو امروزه او. آر. اس به راحتي در دسترس است و كليه مادران با چگونگي استفاده از آن آشنايي دارند. حتي 80 تا 90 درصد مبتلايان به وبا توسط او. آر. اس درمان ميشوند. دومين قدم راهاندازي برنامه توسعه ايمن سازي بود. لازم به ذكر است كه برنامه ايمنسازي در ايران از قبل هم وجود داشت ولي پيشرفت چنداني نداشت. تغذيه انحصاري با شيرمادر از بدو تولد تا 6 ماهگي براي پيشگيري از بيماريهاي عفوني مختلف به ويژه اسهال اهميت زيادي دارد و به همين دليل براي ترويج آن به شدت تلاش ميشد. بنابراين مادراني كه تصور ميكردند شيرخشك ميتواند جانشين شيرمادر شود و يا موقع اسهال فرزندشان، اقدام به قطع شيرمادر ميكردند، توجيه شدند. از آنجا كه دومين راهكار در مبارزه با اسهال از لحاظ پيشگيري و درمان تأمين آب آشاميدني سالم و بهسازي محيط (سرويس بهداشتي، آب آشاميدني سالم و... ) بود، خوشبختانه در آن سالها از اولويتهاي برنامه دولت رسيدگي بيشتر به روستاها از جمله ايجاد راههاي روستايي، تأسيس شبكههاي آب رساني و ايجاد قنات بهسازي شده براي مردم روستا بود. به منظور گسترش عمليات برنامه ايمن سازي كه از 60 سال قبل با شروع تلقيح واكسن آبله در كشور معمول شده بود، بعد از آن برنامه واكسيناسيون ديفتري، كزاز، سياه سرفه و سرخك نيز به آن اضافه شده بود، ولي نياز به توسعه وتكميل جدي داشت زيرا علاوه بر پايين بودن سطح پوششي، اصولاً نهادينه نشده بود. قبل از شروع اين برنامه، پوشش ايمنسازي كودكان زير يك سال كمتر از 30درصد بود ولي بعد از راهاندازي برنامه توسعه ايمن سازي كه به صورت وسيع از سال 1363 شروع شد و هدف اصلي آن ريشه كني بيماريهاي موردنظر و در صورت عدم موفقيت در اين مهم حذف يا كنترل آنها بود، پيشرفتهاي زيادي بدست آمد. در بين اين بيماريها، با توسعه برنامههاي ايمن سازي، بيماري سرخك حذف نشد اما با كنترل اين بيماري ميتوان گفت به مرحله حذف نزديك شده است. بيش از دو دهه است كه بيماريهاي ديفتري و سياه سرفه توسط افراد مسئول در اين زمينه كمتر گزارش شده اند. علاوه بر اين بيماري كزاز نوزادن نيز حذف شده است. كنترل سل زماني در جامعه اتفاق ميافتد كه افراد مبتلا به اين بيماري شناسايي و هر چه زودتر تحت درمان قرار بگيرند. غالبا" واكسن ب. ث. ژ كه براي كودكان مورد استفاده قرار ميگيرد از مرگ و مير ناشي از سل در كودكان جلو گيري ميكند. اين واكسن مانع شكل گيري انواعي از بيماري سل ميشود كه ممكن است در كودكان خطرناك باشند. به عنوان نمونه، برخي از اين بيماريها مانند مانند مننژيت سلي و سل ارزني ريه هستند كه در صد مرگ و مير بالايي را در كودكان ايجاد ميكنند از اين رو همه كودكان در بدو تولد بر عليه سل واكسينه ميشوند. با توجه به موضوع اشاره شده، واكسن ب. ث. ژ باعث كنترل سل نشده زيرا هدف از به كار بردن آن ريشه كني اين بيماري نبوده بلكه كاهش فراگير مرگ و مير سل شديد در كودكان است. با وجود بهتر شدن شرايط بيماري سل نسبت به گذشته، نميتوان از وجود آن و همكاري شريرانه بين ميكروب سل و ويروس ايدز چشم پوشي نمود. با وجود اين بيماري به ويژه همه گير شدن بيماري ايدز در جهان مشكل سل ابعاد بزرگتري پيدا ميكند. زيرا افراد مبتلا به ويروس ايدز نسبت به ساير افراد جامعه بيشتر در معرض خطر سل هستند. بيماري ديگري كه به آن اشاره ميگردد فلج اطفال است. بر عليه اين بيماري دو نوع واكسن به شكل تزريقي و خوراكي وجود دارد. در بسياري از كشورهاي دنيا واكسن خوراكي فلج اطفال مورد استفاده قرار ميگيرد. در ايران نيز سابقه طولاني استفاده از اين واكسن وجود دارد كه از دوره پيش از انقلاب شروع و گسترش پيدا كرده و در حال حاضر پوشش كودكان زير يكسال براي اين واكسن بالاي 95 درصد است. برنامه توسعه ایمنسازی، كه هدف آن واكسيناسيون كودكان برعلیه شش بیماری مهم دیفتری، کزاز، سیاه سرفه، سرخک، سل و فلج اطفال بود به نحو احسن توسعه یافت و دستاوردهاي امروزه حاصل چیزی است که در آن زمان بنیانگذاری شد. برنامه سوم نيز كه به ابتکار بنده وهمكارانم در بهداشت خانواده و با حمایت جدي آقاي دکتر مرندی انجام شد. برنامه مبارزه با عفونتهاي حاد تنفسي بود. عفونتهاي حاد تنفسی از قبیل گلودرد، ورم حنجره، گوش درد و سینوزیت درکودکان شایع بود ولی در این بین، ذاتالریه بسیار خطرناکتر بوده و مرگ و میر زیاد ایجاد میکرد. کودکان به راحتی دچار ذاتالریه میشوند و این بیماری میتواند در صورت عدم تشخیص و درمان منجر به مرگ آنها گردد. این برنامه نیز حدوداً 2 سال بعد از برنامه مبارزه با بيماري اسهالي شروع شد و مهمترین نتيجهاي كه داشت كاهش مرگ و میر توسط ذاتالریه بود. البته برنامههای دیگري از قبیل و بهداشت مادر و کودک، برنامه بهبود تغذيه، آموزش مادران و کنترل رشد و نمو كودك نيز به موازات آن انجام گرفت. حتی برنامه تنظیم خانواده که درآن دوره زمانی توسعه پیدا کرد، باهدف کاهش رشد جمعیت نبود بلکه هدف اصلی آن کاهش مرگ و میر کودکان بود. زيرا اگر مادر فرزندان زیادی داشته باشد خصوصاً در خانوادههای فقیر امکان رسیدگی به تمام فرزندان وجود ندارد. بنابراین هدف این بودکه زمان بارداری مادران زود ویا خیلی دیر نباشد و فاصله بين فرزندان نيز متناسب باشد.
جنابعالي در برنامه مبارزه با بيماري ايدز هم نقش مهمي داشتهايد. در اين رابطه توضيح دهيد. برنامه دیگری که بنده بنيانگذار آن بودم برنامه مبارزه کشوری با ایدز بود. کمیته کشوری ایدز زمانی تشکیل گردید که یک کودک 5 ساله هموفيل مبتلا به ايدز شد. در این زمان به این فکر افتادم که برنامه مبارزه با ایدز را آغازکنم و اولین کمیته کشوری مبارزه با ایدز را تشکیل دادم. از افرادی که عضو این کمیته بودند مرحوم دکتر فرهودی استاد دانشگاه تهران بود. یکی دیگر از اعضا که تمام آزمایشات مبتلایان به هموفیل را در سازمان انتقال خون انجام ميداد خانم دکتر رضوان بود، هم چنین رئيس انیستیتو پاستور و چندین عضو دیگر در این کمیته عضويت داشتند. به هر حال کمیته تشکیل شد و برنامه پیشرفت کرد. به یاد دارم که در آن زمان وزیر بهداشت آقاي دکتر مرندی بودند و زمانی که راجع به ایدز در رسانهها صحبت میکردم ایشان ميگفتندکه ایدز مشکل کشور ما نیست، مشکل کشورما اسهال و فعلا صحبت راجع به ایدز زود است، بنده پاسخ ميدادم به نظر من همين یک مورد ایدز برابر است با هزار مورد اسهال است و اکنون به وضوح میبینیم که ایدز مشکل کشور شده است. در حال حاضر نيز در کشور ما متاسفانه افراد اغلب سیاه و سفید فکر ميکنند، عدهاي خیلی خوش بینانه معتقدند ایدز مشکل ما نیست و اصلاً راجع به آن نباید صحبت شود و افراد دیگرکه همه چیز را سياه ميبینند معتقدند ایدز همه جا را فرا گرفته است. هر دو گروه به بیراهه ميروند و در اشتباه هستند. در کشور ما وضعيت ايدز نسبت به سایر کشورها چندان نگران کننده نیست. ما در حقیقت از نظر ایدز در حد متوسط متمایل به پايين هستیم. بعد از ظهور ایدز، این بیماری در ايران 3 الگو داشت: الگوی اول يا به عبارتي ديگر موج اول همهگيري بین بیماران هموفیل بود كه در اثر استفاده از فرآوردههاي خوني وارداتي ايجاد شده بود. از آنجائي كه مهمترین راههاي انتقال ایدز از راه خون و فرآوردههای خونی و تماس جنسی است، در آن زمان کودکان مبتلا به هموفیلی فرآورده خونی خود را كه از اروپا وارد ميشد دريافت ميكردند و اين در حالي بود كه كليه كشورهاي دنيا از وجود ایدز بیاطلاع بودند و بیماری و ویروس آن ناشناخته بود. بیماری ایدز اولین بار در سال 1981در دنیا شناخته شد. در سال 1983 ویروس ایدز جداسازی شد و مشخص گردید که این ویروس در خون و ترشحات دستگاه تناسلی زنان وجود دارد. در آن زمان (سال 1365) در کشور حدود 2000 كودك هموفيل وجود داشت که در 15درصد آنها ویروس وارد بدنشان شده بود، يعني 300 نفر به ويروس ايدز مبتلا شده بودند. بیماری ایدز دوره نهفتگی طولانی (بطور متوسط بين 5 تا 10 سال) دارد. به تدریج افراد دیگری مبتلا شدند و کاری از دست پزشکان بر نمیآمد. تنها کاری که صورت گرفته این بود که خون غربالگری ميشد و از فرد خوندهنده مصاحبه صورت ميگرفت که آیا جزو گروه پر خطر است یا خیر. از آن زمان به بعد با انجام بررسی خون دیگر نگرانی از نظر خون و فرآوردههاي خوني آلوده وجود ندارد، زيرا فرآوردههای خونی هم درطی چند دهه اخیر به صورت حرارت دیده تهیه ميشوند که توسط حرارت ویروس ازبین ميرود. موج دوم بیماری ایدز دربین معتادان تزریقی بود، زیرا راه دیگر انتقال به وسیله تزریق است خصوصاً در افرادی که از سوزن و سرنگ مشترک استفاده ميکنند. درصد انتقال ويروس ايدز از راه خون بسيار بالا است و به احتمال 90 درصداگرخون آلوده باشد فرد دريافت كننده مبتلا میشود، درحالی که تماس جنسی درصد احتمال انتقال بسيار کمتري دارد. گاهی خانوادهها طوری فکر ميکنند که مرگ برای همسایه است. بیماری هم مانند مرگ بعضاً اجتناب ناپذیر است ولی بیماری تا حدودی ميتواند قابل پیشگیری باشد، بیماری ایدز با شیوههای زندگی هم ارتباط دارد. البته ایدز از مادر به کودک نیز منتقل ميشود، برنامهریزی کشوری باید به سمتی پيش رود که در افراد پر خطر مادر و كودك نيز تحت بررسي و مراقبت قرار گيرند.
حضرتعالی عضو کمیسیون ریشهکنی فلج اطفال در مدیترانه شرقی و همچنین عضو کمیسیون منطقهاي ریشهکنی فلج اطفال در آفریقا و عضو گروه مشورتی سازمان بهداشت جهانی برای ريشه كني فلج اطفال دو کشور پاکستان و افغانستان ميباشید، کمی در این زمینه بیشتر برایمان توضیح دهید. بعد از ریشهکنی بیماری آبله در سال 1980 که توسط مجمع بهداشت جهانی رسماً اعلام گردید، جهان به فکر ریشهکنی فلج اطفال افتاد. در آن زمان سالانه 350 هزار کودک و یا به عبارتی در هر روز هزار کودک دچار فلج اطفال میشدند. در حال حاضر آمار گزارش شده برای این بیماری بسیار کم شده و درآخرین آمار ارائه شده که مربوط به 13 ماه ميسال 2015 میباشد، 5 مورد ابتلا به بیماری در آفریقا و 285مورد در منطقه مدیترانه شرقی گزارش شده است که نشان دهنده پایین آمدن چشمگير آمار مبتلایان به این بیماری ميباشد. در ایران این ویروس 15 سال پیش حذف شده است و از سال 2000 به بعد، فلج بومی در کشورمان وجود نداشته است. در این زمان سال انتقال این ویروس به کشور ایران توسط سه کودک پاکستانی صورت گرفت. از سال 2001 به بعد حتي يك مورد مبتلا به این بیماری در کشور وجود نداشته است. در حال حاضر تنها در دو کشور افغانستان و پاکستان بیماری وجود دارد. در منطقه خاورمیانه منشاء همهگیری فلج اطفال از پاکستان بوده، به اين ترتيب كه ويروس وحشي فلج اطفال از پاكستان به سوريه وارد شده است. در سال 2013 درسوریه 36 مورد سپس دو مورد در عراق در سال 2014 گزارش شد. نقش اینجانب در ارتباط با این موضوع مربوط به سال 2000 و زمان بازگشت از سازمان بهداشت جهانی میباشد. آقاي دکتر فرهادی وزیر بهداشت وقت در آن زمان، علیرغم بازنشسته بودن بنده تمایل به همکاری من به عنوان مشاورداشتند. پس از آن درسالهای 2002 تا 2013 رییس کمیته کشوری تایید ریشه کنی فلج اطفال در ایران بودم. از آنجایی که در کمیته کشوری وقتی فلج اطفال حذف میشود هر ساله میبایست به منطقه رفته و گزارش دهد که فلج با دلیل علمی وجود نداشته و سطح بالاي واکسیناسیون و حساسيت نظام مراقبت مانع از آن شده است، این مهم بر عهده بنده بود كه همراه با مدير برنامه كشوري ريشهكني فلج اطفال در مجامع بين المللي از موضوع حذف فلج اطفال در كشور دفاع كنم. پس از آن عضو کمیسیون تأييد ریشه کنی فلج اطفال درمدیترانه شرقی و همچنین عضو کمیسیون ریشه کنی فلج اطفال در آفریقا و عضو گروه مشورتی سازمان بهداشت جهانی برای دو کشور پاکستان و افعانستان شدم.
با توجه به دید حضرتعالی از کشور خودمان و تجربهای که از منطقه و دنیا دارید که بیماریهای عفونی یا واگیر مشکل مهمی بوده و صحبت درمورد فلج اطفال، ابله و ایدز و. . . بسیار زیاد است. آیا دنیای امروز به جزاین مسئله با بیماری دیگری رو به رو است که قابل توجه عموم باشد؟ آیا بیماریهای واگیر یا عفونی از بین رفتهاند یا هنوز وجود دارند؟ آیا بیماری دیگری کنار آنها هست یا خیر؟ در این باره باید عرض کنم که یکی از مشکلات بیماریهای عفونی یا واگیردار این است که وجود این عوامل در دنيا به شکل دائمی و پايدار است زیرا همانطور که انسان برای مبارزه با عوامل بیماریزا مانند ويروس، باكتري، قارچ، انگل و غیره در حال تلاش است، این عوامل نیز به همان اندازه برای حفظ زندگی خود فعالیت دارند. دنیای امروز در ارتباط با بیماری واگیر و غیر واگیر با دو مشکل جدی رو به رو است. یکسری بیماری واگیردار وجود دارند که به آنها بیماریهای عفونی یا واگیردار نو پدید و باز پدید میگویند. منظور از بیماری نو پدید بیماری است که در گذشته و در تاریخ پزشکی اسمی از آن برده نشده است مثلا در گذشته نه چندان دور بيماريهايي از قبيل سارس، ابولا، آنفلوانزاي پرندگان وسندرم تنفسی خاور میانه یا تب کرونا وجود نداشته است ولي اخيراً به عنوان گروه مهمي از بيماريهاي نوپديد بروز كردهاند. مهمترین این بیماریها ایدز است که حدود 4 دهه از پيدايش آن میگذرد. بعد از آن بیماری سارس و بعد از آن ابولا پديدار شد. ابولا اولین بار در سال 1977 و در زعیر و سودان، در دو منطقهای که حدود 700 کیلومتر با هم فاصله داشتند بروز کرد. در این همهگیری 90 در صد مرگ و میر وجود داشت. این بیماری چندین بار در کشورهای آفریقایی همهگیری ایجاد کرد که آخرین همهگیری مربوط به سال گذشته بود. این بیماری در سالهای 2013 و 2014 در غرب آفریقا مرگ و میر بالایی داشته است. بيماري ويروس ابولا عامل ویروسی داشته و مخزن اصلی آن میمون و خفاش میباشد. بیماری از طریق تماس جنسی نیز منتقل میشود. ویروس در تمام نسوج و ترشحات بدن از جمله خون وجود دارد و در صورت تماس مستقيم با بيماران میتواند فرد را گرفتار بیماری کند. در این رابطه دو مزیت وجود دارد، اولین مزیت این است که ویروس از راه تنفس و عطسه منتقل نمیشود و دوم اینکه عامل بيماريزا در دوره نهفتگی منتقل نمیشود. در صورت ابتلا به ابولا علائم بیماری کاملا آشکار شده یعنی اسهال و استفراغ و خونریزی اتفاق میافتد که این موضوع از خصوصيات بیماری است و به انتشار آن كمك ميكند. زيرا در اين مرحله از بيماري قدرت انتقال ويروس به ديگران به شدت افزايش مييابد.
خود بیماری بعد از گذشت یک سال تمام شده اما بارها این سوال مطرح میشود که برای کشور ما خطر این بیماری هست یا خیر و یا چه اقدامی در این زمینه صورت گرفته است؟ احتمال اینکه بیماری به کشور ما بیاید بسیار کم است. اما بیماری نو پدید دیگر که سندرم تنفسي خاورمیانه (بيماري كرونا) معروف است و به آن مرس-کاو نيز گفته میشود حدود دو سال است كه در دنيا مطرح شده و اولین بار در خاورمیانه و در کشور عربستان بروز كرده است. بيمار مذكور یک بیماری تنفسی شدید با درجه کشندگی 30 درصد است كه ويروس آن از راه تنفس منتقل ميشود و طبعاً انتشار آن هم آسانتر از ابولا بوده ولی مانند آن خطرناک نیست. چون اولين فرد مبتلا با شیر شتر تماس داشته، تصور كلي اين است كه بیماری از این طریق انتقال یافته است. این عامل انتقال هنوز رد نشده ولی عوامل دیگری نیز وجود دارد. بعد از آن مواردي از بيمار در ساير کشورهای خليج فارس از قبيل قطر، امارات و. . . رویت شد. اخیراً نیز یک موج جدید از همهگيري بيماري ويروس كورونا در کره جنوبی پیدا شده است كه هنوز هم ادامه دارد. بیماری بازپدید بیماری است که وجود داشته ولی براي مدتی کنترل شده و سپس برگشته است. یکی از آنها مالاریا است که در دنیا ازحدود نيم قرن پیش تلاش زیادی برای ریشه کنی آن صورت گرفته اما پس از آن دوباره بازگشته است. همچنین بیماریهای آمیزشی از جمله سیفلیس و سوزاك نيز كه کاهش یافته بودند مجدداً بازگشتهاند. این بیماریها از نوع، بیماریهای باز پدید هستند.
در حال حاضر بسياري از كشورهاي دنيا بار مضاعف بیماری دارند یعنی بیماریهای واگیردار و غيرواگيردار را با هم دارند. با این وجود کشورهای پیشرفته عمدتاً توانستهاند بیماریهای عفونی را کنترل يا حذف کنند به جز ایدز که در همه کشورهای پیشرفته وجود دارد. در حال حاضر موج بیماریهاي غیر واگیر مشاهده میشود که سازمان بهداشت جهانی از 4 گروه به عنوان بیماری غیر واگیر مهم یاد میکند که به علت اینکه مرگ و میر در دنیا کم شده و طول عمر افزایش پیدا کرده، افراد بيشتري در معرض بیماریهاي غیر واگیر مهم قراردارند. این 4 گروه شامل بیماری قلبی و عروقی، (سکته قلبی و سكته مغزی)، سرطانها، دیابت یا مرض قند و بیماریهای مزمن دستگاه تنفسی است که به آنها بیماری ریوی مزمن نيز میگویند. در دنيا از جمله ايران، بيش از60 درصد مرگ و میرهایی که اتفاق میافتد مربوط به این 4 گروه بيماري است. به عبارت ديگر از هر 100 نفر که از دنیا میروند، 60 نفرشان به علت اين بيماريها فوت ميكنند. عامل این بیماریها در درجه اول برنامه غذای نامناسب است که شامل مصرف فست فود و غذاهایی فرآوری شده میباشد که از لحاظ چربی و نمک و شیرینی در سطح بالایی قرار دارند. بنابراین غذاهای پر نمک وچرب و پرکالری خطرناک هستند. مسئله دوم کم تحرکی است. افرادی را میبینم که براي مدت زيادي پشت سیستمهای کامپیوتری نشسته که غالباً قشر جوان نیز میباشند. این برنامه بیحرکتی یا کم تحرکی خطرناک است. عامل سوم سیگار بوده که خیلی رایج است و عامل چهارم مصرف زيانبار الکل است.
مسئلهای که درحال حاضر با آن مواجه هستیم آلودگی هوا است. سازمان بهداشت جهانی چه کمکهایی توانسته در این زمینه انجام دهد؟ سازمان بهداشت جهانی یک سازمان بینالمللی در زمینه سلامت است وظيفه اصلي آن هدايت، حمايت و توسعه و برنامههاي سلامت در سطح بينالمللي است و به پیدایش راهکارها و تکنولوژی مناسب کمک میکند که در اختیار کشورها قرار بگیرد. این سازمان اقدامات کشورهای مختلف در زمینه سلامت را ارزیابی میکند. وظيفه اصلي سازمان جهاني بهداشت مبارزه با آلودگي هوا نميباشد ولي خطرات وعلل آن را گوشزد میکند و حمايت سازمان بين المللي را جلب ميكند. به عنوان مثال بر لزوم همكاري بين سازمان محیط زیست و وزارت بهداشت و صدا و سیما تأكيد ميكند. موضوع آلودگی هوا در فرهنگستان علوم پزشكي چندین بارمطرح گردید است. در اين رابطه خود کشور باید با آن مبارزه کند و از سازمانهای زیربط کمک بگیرد. آلودگی هوا موضوع چند بخشي و پیچیدهای است كه برای مبارزه با آن اولین اقدام این است که یک عزم ملی وجود داشته باشد. در این حالت مسئولین مملکت، در مجلس و هیئت دولت بايد قانع شوند که این مشکل بسیار مهم است. همچنین همه بخشها باید با هم برنامه مشترک داشته باشند و ديگر اینکه در جامعه باید ایجاد تقاضا کردبه طوري كه که برای مردم انگیزه ایجاد شود و همكاري لازم را با دولت براي مبارزه با آلودگي هوا به عمل آورند.
شعارامسال سازمان بهداشت جهانی ایمنی غذا از مزرعه تا سفره است، برای چه این نام انتخاب گردید ؟ سازمان بهداشت جهاني همه ساله هفتم آوريل (17 فروردين) يك مشكل بهداشتي مهم جهاني را مطرح ميكند تا توجه جهانيان را به آن جلب كند. اين موضوع باعث ميشود كه درباره مشكل سرو صدا ايجاد شود و رسانهها راجع به آن صحبت و اطلاع رسانی کنند و همکاری مردم و دولت جلب شود. راجع به امنیت غذایی به خصوص ايمني غذا از مزرعه تا سر سفره بايد دانست یک مسئله امنیت غذا هست و دیگری ایمنی غذا كه با هم ارتباط تنگاتنگ دارند منظور از امنيت غذايي اين است كه غذای کافی و سالم برای همه مردم دنیا فراهم شود یعنی همه مردم در همه اوقات به مقدار کافی از غذای سالم دسترسي داشته باشند. تأمين امنيت غذايي عمدتاً از وظايف وزارت كشاورزي است. ولی در مورد ایمنی صرف، موضوع به وزارت بهداشت برمیگردد وغذا از وقتی که تولید میشود در مزرعه تاوقتی سرسفره میرسد باید سالم باشد. بنابراین مواد غذایی که دررستورانها سرو میشود یا به صورت بسته بندی شده توليد يا وارد كشور ميشوند بايد تحت نظارت باشند سازمان غذا و دارو و بهداشت محیط باید بر موضوع توليد، ورود، توزيع و عرضه مواد غذايي نظارت داشته باشند. بنابراین ایمنی غذا موضوع چند بخشی است، درست است در مورد ايمني غذا وزارت کشاورزی نقش دارد ولی برای اینکه مردم به غذاي سالم دسترسي داشته باشند بايد وزارت کشاورزی تولید کند، وزارت بازرگانی وارد کند و مردم هم پول داشته باشند تا غذا تهیه کنند ضمناً آموزش داشته باشند که از چه غذایی استفاده کنند و سیستمی باشد که مواد غذایی سالم را در اختيار مردم قرار دهد. امروزه میدانید در کشاورزی سموم و آفتکشهایی به کار برده میشود که اثر نامطلوب بر روی محصول دارد به خصوص میوه و سبزی. دردنياي امروز مصرف میوه وسبزی خیلی مهم است و باید اطمینان حاصل کرد که مشکل ندارد. مواد غذایی که به صورت کنسرو تهیه میشود و به صورت بسته بندی عرضه ميشود باید جوری باشد که از نظر قند و چربي و نمک رعایت شود و دارای برچسب باشد و به مردم آموزش داده شود که غذای ناسالم نخورند. سازمان بهداشت جهانی يك رشته اصول طلایی براي مصرف غذا دارد مثلا خانمی که میخواهد غذا تهیه کند باید داراي محیط آشپزخانه سالم باشد، به شستشوي دستها اهميت دهد و كارد، بشقاب و ظروفی که به کار میبرد باید تمیز باشد و هنگام نگهداري غذا در يخچال مواد غذایی خام از پخته باید جدا گردد و غذا را خوب بپزند و در یخچال نگهداری كنند زيرا اگر بيش از دو ساعت در محیط خانه بماند دیگر قابل استفاده نیست. ضمناً پس از خارج كردن غذاي پخته از يخچال، بايد غذا قبل از مصرف به اندازه كافي حرارت داده شود.
کمی از دوران کودکتان بگویید. کودکی من در دهکدهای کوچک ولی بسیار زیبا و خوش آب و هوا به نام ایران سپری شد. برای اینکه نام ده با نام کشور ایران اشتباه نشود به آن ایرانچه میگفتند. در آن زمان در ده ما نه جادهاي وجود داشت و نه مدرسهای، مجبور بودم برای تحصیل به مدرسهاي كه داراي 4 کلاس در ده مجاور بود بروم. بعد از 4سال اوضاع سختتر شد و مجبور به جدایی از خانواده شدم. ادامه درس و زندگی را در منزل یکی از اقوام گذراندم و معمولاً در نوروز يا تابستان به خانه برمیگشتم. سه سال اول دوره متوسطه را در بروجن و سه سال آخر آن را در اصفهان گذراندم. بعد از آن تحصیلات خود را در رشته پزشکی آغاز کردم و شرایط تا حدودی بهبود یافت. در آن زمان وزارت بهداری با عدهای از دانشجویان پزشکی قراردادی تنظیم ميکرد به این صورت که برای هر سال به دانشجویان کمک هزینه تعلق گیرد و در ازای آن پس از فارغالتحصيل شدن در روستاهاي تعیین شده خدمت کنند. بعد از اخذ مدرک پزشكي عمومي هفت سال تعهد خدمت داشتم. با اینکه دانشجوي ممتاز بودم ولی به دلیل عدم تمایل به پارتی بازی و سرباز زدن از تعهدات ملي و اخلاقي خود 7 سال خدمت مورد تعهد وزارت بهداري را در روستاهاي دور افتاده كشور انجام دادم و پس از آن نيز 2 سال خدمت مقدس سربازي در سپاه بهداشت را طيكردم .
آیا فرد بازیگوشی بودید؟
در دوره ابتدایی تا حد زيادي بازیگوش بودم، تا سوم متوسط يك دانشآموز معمولی بودم و از سوم متوسط به بعد خیلی جدی شدم، بعد از ورود به دانشگاه بسیار فرد فعال ودرسخواني شدم و در طي 4 سال اول پزشكي در شبانهروز بیش از 4 ساعت نمیخوابیدم. در دبستان ما چهار کلاس وجود داشت، تنها یک معلم کلاسها را اداره ميکرد كه در ادبيات فارسي توانا بود ولی به ریاضیات تسلط چنداني نداشت به همين دليل هم بود كه من تا پايان تحصيلات از نظر رياضيات شاگرد ضعيف و كم اطلاعي بودم. به ياد دارم پس از طي دوره 4 سال اول ابتدايي، وقتي كه به دبستان ديگري رفتم به ضعف و بياطلاعي خود از رياضيات پيبردم و آنچنان نا اميد و درمانده شدم كه پس از آن هرگز دنبال رياضيات نرفتم. حتي شب امتحان رياضيات درس ديگري مثلاً انگليسي ميخواندم. از آنجا كه در آن زمان حتي خواب كمك براي حل مشكل از جمله معلم و كلاس خصوصي را هم نميديدم، اين حقيقت را پذيرفتم كه بايد درس رياضيات را كنار بگذارم، چون اميدي براي حل مشكل و رهايي از كابوس رياضيات نداشتم.
در دوره دبيرستان علاقهاي براي يادگرفتن رياضيات نداشتم و هرچه ياد گرفتم عمدتاً به صورت تجربي بود. كمتر به ياد ميآورم كه يك مسئله رياضي را حل كرده باشم. ولی سال اول متوسطه به انگلیسی علاقه مند شدم و در همان سال از انگليسي 9 نمره بیست گرفتم، دبیری داشتیم که نام او را آقای 3 صفریان گذاشته بودند، ایشان از بين حدود 30 نفر دانشآموز 10 نفر را با 9 نمره صفر مردود کرد. در کلاس اول دبیرستان با وجود نه نمره 20 معدلم 14 بود. البته همان سختگيري آن دبير شريف انگليسي باعث شد حتي بسياري از دانشآموزاني كه 9 صفر گرفته و طبعاً مردود شده بودند، از گذشته درس بگيرند و آينده موفق داشته باشند. به خاطر دارم يك نفر از مردودين كه با من هم آشنائي داشت بعدها دبير انگليسي خوبي از آب درآمد.
بهترین بازی دوران کودکی تان چه بود؟ بهترین بازی دوران کودکی من فوتبال بود. البته آن زمان که در روستا بازی ميکردم توپی برای بازی نداشتم. بازی پل وچفته بود که با چوب بودو یک بازی محلی بود. قایم باشک اختور، كلاهبرك و الله داد هم بازی میکردیم چون نیازی به وسیله نداشتند.
بهترین داستان کتابهای درسی یاد دارم در یکی از کتابهاي درسي دبستاني داستاني بود كه تعدادي از حيوانات از جمله يك كبوتر با هم ديگر در يك خانه مشترك زندگي ميكردند. روزی خانه آنها آتش میگیرد و کبوتربا دهان آب ميآورده و ساير حيوانات نيز به سهم خود براي خاموش كردن آتش همكاري و تلاش ميكنند و نهایتاً با کمک هم آتش را خاموش ميكنند. چند سالی است که به حافظ علاقهمند شدم و 143 غزل آن را از بر هستم که نزديك به 30 درصد غزلیات حافظ را شامل میشود. از سعدي، مولوي، پروين اعتصامي، عماد خراساني، فروغي بسطامي، شيخ بهائي، زهره تهراني، رودكي، پژمان بختياري، رهي معيري و تني چند از ديگر شاعران نامدار ايراني نيز غزلها و اشعاري را از بر دارم كه بيشتر آنه پس از حافظ مربوط به سعدي است .
والدینتان چقدر در موفقیت شما نقش داشتهاند؟ هم مادر و هم پدر هر دو نقش بسزایی در زندگی من ایفا کردهاند. در دوران کودکی من مرسوم نبود که در چنین مکانهایی کودکان درس بخوانند ولی پدرم این شرایط را برایم فراهم نمودند. مادرم نیز نقش بسزایی داشتند ایشان همدم و مشوق من بودند. یاد دارم مادر وقتی من بسیار کوچک بودم و دلتنگ ميشدم همواره دو بيت از غزل حافظ را برايم ميخواند و خصوصاً بر مصرع دوم از بيت دوم تاكيد ميكرد تا به من دلداري داده باشد.
باغبان اگر چند روزی صحبت گل بایدشبر جفاي خار هجران صبر بلبل بايدش
اي دل اندر بند را نقش از پريشاني منالمرغ زيرك چون به دام افتد تحمل بايدش
نظرتان در مورد واژههای زیر:
دکتر مرندی ترديدي ندارم كه آقاي دكتر مرندي فعالترين و موفقترين معاون بهداشتي وزارت بهداري وقت و وزارت بهداشت فعلي بودهاند (در سالهاي 1361 تا 1363) و بسياري از موفقترين برنامههاي بهداشتي كشورمان نظير گسترش شبكههاي بهداشتي درماني كشور، برنامه توسعه ايمن سازي، برنامه مبارزه با بيماريهاي اسهالي و برنامه مبارزه با عفونتهاي حاد تنفسي در زمان ايشان شروع و به ثمر نشسته است. بیش از 30 سال است که با ایشان در ارتباط شغلي هستم و به ایشان علاقهمندم و ميدانم که ایشان نيز همیشه به من محبت داشته و مشوق اصلي من در برنامههاي بهداشتي كشوري و بين المللي بودهاند بهمين جهت همیشه برای ایشان احترام خاصی قائل بوده و هستم. هرچند گهگاهي از بعضي غزليات پندآميز حافظ نيز برايشان ميفرستم!
فلج اطفال از وقتی وارد برنامههای بهداشتی شدم همواره به امر مبارزه با بيماريهاي واگير علاقه مند بوده و از نظر ساختار ي نيز هم در كشور و هم در سازمان جهاني بهداشت به عنوان مدير مبارزه با بيماريهاي واگير نقش موثري داشتهام. از آنجا كه بيماري ريشه كني فلج اطفال به عنوان دومين بيماري عفوني قابل ريشه كني مطرح است اميدوارم خداوند به من عمر دهد تا بتوانم شاهد ريشه كني آن در دنيا باشم.
ایدز امیدوارم مسئولین رسمی کشورها و بخشهای مختلف و خانوادهها این مسئله را جدی بگیرند و آرزودارم تا زنده هستم واکسن ایدز کشف شود.
سازمان بهداشت جهانی سازمانی است که من علاقه زیادی به آن دارم. سازمان بهداشت جهانی در توسعه برنامههاي سلامت در سطح بينالمللي نقش موثری دارد ولی در عین حال باید کیفیت کار خود را ارتقا دهد. از آنجا كه به مدت 4 سال به طور تمام وقت به عنوان نماينده سازمان جهاني بهداشت در سودان و 4 سال ديگر به عنوان مدير مبارزه با بيماريهاي واگيردار در منطقه مديترانه شرقي سازمان جهاني بهداشت انجام وظيفه كردم. حدود 25 سال ديگر نيز به طور متناوب و گاه گاه به عنوان مشاور و غيره با اين سازمان همكاري داشتهام ،از خداوند متعال آرزو ميكنم سازمان مذكور در وظيفه انساني خود موفق باشد.
فرهنگستان علوم پزشکی یک موسسه علمی است که از وظایف اصلی آن رصد برنامههای سلامت در سطح کلان، آينده نگري و نظريه پردازي، مشارکت درسیاستگذاریهای مرتبط با برنامههای سلامت و جلب حمایت موسسات، نهادها و بخشهای مختلف توسعه در جهت گسترش برنامه سلامت در کشور ميباشد امیدوارم فرهنگستان علوم پزشكي كشورمان بتواند به رسالت عظيم خود در زمينه ارتقاء سطح آموزش علوم پزشكي و حفظ ارتقاء سلامت هم ميهنان عزيزمان بخوبي عمل كند و در اين راه انساني موفقيت كامل داشته باشد.