سرانجام برجام در پارلمان ایران به تصویب رسید تا اولین گام اجرای توافق هستهای کامل شود. اما این تازه آغاز ماجراست. حال زمان آن فرا رسیده که پس از سالهای سخنرانی، بیان شود که به عمل کار برآید. هر چند طبیعی است که در خصوص برخی مراحل اجرایی برجام همچون راستیآزمایی آژانس بینالمللی انرژی اتمی همچنان گفتوگوهایی میان ایران و آژانس در جریان خواهد بود ولی اکنون زمان است که ایران و قدرتهای جهانی تعهد خود به این توافق بینالمللی را نشان دهند چرا که تعهد طرفین توافق در اجرای برنامه جامع اقدام مشترک، تضمینی برای همکاریهای آتی در مسائل بعدی خواهد بود.
چنانچه رهبر معظم انقلاب نیز در فروردین سال جاری و پس از تفاهم لوزان گفتند:«ما در هیچ موضوع دیگری فعلاً با آمریکا مذاکره نداریم. هیچ؛ این را همه بدانند. نه در مسائل منطقه، نه در مسائل گوناگون داخلی، نه در مسائل بینالمللی. امروز فقط موضوع مورد بحث و مورد مذاکره، مسائل هستهای است. حالا این تجربهای خواهد شد. اگر طرف مقابل از کجتابیهای معمولی خودش دست برداشت، این یک تجربهای برای ما میشود که خیلی خب، پس میشود در یک موضوع دیگر هم با اینها مذاکره کرد؛ اما اگر دیدیم نه، این کجتابیهایی که همیشه از اینها دیدهایم باز هم وجود دارد و کجراهه دارند میروند، خب طبعاً تجربه گذشته ما تقویت خواهد شد» تعبیر هوشمندانه رهبری ضمن اینکه راه نفوذ غرب و دخالتهای بیجا در خصوص حق حاکمیت ملی ایران را سد نموده، راه را بر مذاکرات بعدی در خصوص مسائل مهم بینالمللی و منطقهای گشوده است. همانگونه که پیش از این نیز مذاکراتی در زمینه بحرانهای مهم خاورمیانه همچون اشغال افغانستان و عراق پس از حادثه یازدهم سپتامبر میان ایران و آمریکا برقرار بوده است. ولی دولت وقت ایالات متحده به ریاست جمهوریخواهان نومحافظهکار، با قدرناشناسی نسبت به کمکهای سیاسی و امنیتی ایران در جهت حفظ امنیت این دو کشور، ایران را «محور شرارت» خواند و موجب شد نه تنها این مذاکرات مهم منطقهای مسدود شود که تا سالها راهی برای گشایش در مسأله هستهای نیز یافت نشود. به همین دلیل اهمیت توافق هستهای را باید فراتر از حل مسأله استفاده صلحآمیز ایران از انرژی هستهای و رفع تحریمهای اقتصادی دید. به خصوص با توجه به اینکه مسأله اصلی اقتصاد ایران در سالهای گذشته نه تحریمهای خارجی که بیکفایتی داخلی بوده است. بنابراین امید واهی دادن به جامعه و چشمانتظار گذاشتن مردم به هوای رفع تحریمها و حل یکباره مشکلات اقتصادی به دور از عقلانیت سیاسی است و آثار و تبعات اجتماعی نامناسبی برای جریان سیاسی حامی دولت در پی خواهد داشت. زیرا اولاً رفع تحریمها یک مسأله زمانبر است و در کوتاهمدت امکانپذیر نیست به خصوص که رفع برخی تحریمها متضمن راستیآزمایی اقدامات ایران است. ثانیاً چنانچه تصریح شد، تحریمها تنها مانند زنجیری است که بر پای اقتصاد ایران بسته شده و راهبری آن را کُند نموده و پس از گشودن این زنجیر، باید در تقویت این بدن نحیف و بیمار و تیمار آن کوشید. نکتهای که بسیاری از اقتصاددانان حامی دولت نیز به آن اذعان داشتهاند. این نکته به ویژه با توجه به در پیش بودن انتخابات پیشروی مجلس در اسفندماه خود را نشان خواهد داد. اقشار ضعیف و متوسط جامعه که بدنه اصلی رأی مشارکتکنندگان در انتخابات را تشکیل میدهند با مشاهده عدم تأثیر خاص و مشخص در وضعیت معیشتی و رفاهی خویش، سخت راضی به رأی دادن به حامیان دولت خواهند شد. مهمتر از آن، اگر روند کُند و نامنسجم فعلی دولت در تدبیر وضعیت اقتصادی کشور تداوم داشته باشد و تعجیلی در تغییر آن رخ ندهد، حتی ممکن است این دولت، در جلب آرای اکثریت جامعه در انتخابات دوازدهمین دوره ریاستجمهوری نیز با مشکل مواجه شود. پس بهتر است تا فرصت از کف نرفته، نسبت به تبیین صحیح آثار برجام و فرجام اقتصاد ایران پس از رفع تحریمها تسریع شود و جامعه از واقعیت امر آگاه شود. اگر تاکنون حامیان دولت در پاسخ جنگ روانی رقیب، تحریمها را پاشنه آشیل اقتصاد ایران معرفی میکردند، باید مراقب باشند که این مسأله خود پاشنه آشیل دولت نگردد و بقای آن را تهدید نکند. اهمیت این توافق بسی بیش از مشکلات اقتصادی کشور است و راه حل اقتصاد بیمار ایران نیز بسی سختتر از آن است که با این توافق، آسان گردد.