این روزها دلواپسان،
سازهای جدید را کوک کرده اند. همان کسانی که در زمان مذاکرات هسته ای مدعی بودند
مذاکرات به نتیجه نمی رسد و تحریمها لغو نمی شود، پس از توافق هسته ای و لغو
تحریمها، به جای آنکه سکوت پیشه کنند و به احترام افکار عمومی، آرزوهای خود را در
قالب تحلیل، به مردم قالب نکنند، هر روز دل نگران موضوع تازه ای می شوند. یک روز
درباره قراردادهای نفتی ابراز نگرانی می کنند و روزی دیگر خرید هواپیماهای جدید را
ضدیت با منافع مردم قلمداد می کنند و .... این دلواپسی ها هم البته پایانی ندارد.
گویی تا وقتی که بسیاری از مسایل ناگفته باقی بماند، آنها خود را محق می دانند که
برای مردم، دایه دلسوزتر از مادر شوند؛ مسایلی مثل رانت های کلانی که برخی در
دوران تحریم از آن برخوردار بودند و جیب های خود را به بهانه دور زدن تحریم، از پول
مردم پر می کردند و تنها نمونه های درشت تری مثل بابک زنجانی و خاوری و امیرمنصور
آریا و برخی دولتمردان سابق بازداشت شدند و خیلی ها هنوز هم در فضای کشور تنفس می
کنند و البته هنوز هم از رانت هایی برخوردارند؛ رانت هایی که با لغو تحریمها، کمتر
و کمتر می شود. دلیل دلواپسی همیشگی این دلواپسان چندان مبهم نیست اما آنچه مبهم
است این است که چرا وقتی آقای خاوری در راس بانک ملی نشسته بود و بعد با سه هزار میلیارد
تخلف مالی، از کشور فرار کرد هیچکدام از آنها دلواپس نشدند؟ وقتی آقای بابک زنجانی
خود را بسیجی اقتصادی می نامید و بعد تخلفاتش رو شد، هیچکدامشان دلشان نگران نشد؟
وقتی دوستانشان به بهانه دور زدن تحریمها، کالاهای مورد نیاز مردم و تجهیزات مورد
نیاز کشور را با چند برابر قیمت واقعی وارد کشور می کردند و سودش را می بردند و پول
مردم را صرف شعارهای سیاسی خود می کردند، چرا یادشان نبود ابراز دلواپسی کنند؟
وقتی در زمان دولت تحت حمایتشان، سکه بهار آزادی ناگهان از مرز یک میلیون تومان
گذشت و دلار هزار تومانی هم سه هزار تومان را رد کرد، وقتی تورم 45 درصدی شد و
نقدینگی رکورد زد، چرا دل نگران نشدند؟ پاسخ این پرسشها از روز هم روشنتر است.
غرض، صرفا یادآوری دورانی بود که خیلی هم از آن دور نشده ایم و همه به یاد دارند.
اما من، ورای این دلواپسی ها خوشحالم که کشورم با تدبیر دولت، اندک اندک وارد
دوران تازه ای از حیات خود می شود. خوشحالم که دوباره بعد از یک دهه، کشورم با
جامعه جهانی پیوند خورده است. خوشحالم که می توانم خود را جزیی از جهان بدانم، نه
شهروندی از یک کشور منزوی. البته هزاران فرسنگ راه باقی مانده برای ساختن خرابی
های بازمانده از دولت قبل؛ چرا که خراب کردم همیشه بسیار ساده تر از ساختن است.
اما من، و خیلی های دیگری که مثل من می اندیشند، خوشحالیم که می توانیم زندگی در
آرامش را، به دور از سایه سنگین قطعنامه های ضد ایرانی سازمان ملل، تجربه کنیم و
حسابمان را از جنگ طلب هایی که در این سو و آن سوی مرزها، یک هدف را دنبال می کنند
و آن هم ایران منزوی است جدا کنیم.