این مفهوم که استقلال اقتصادی باعث محدود کردن تجاوز نظامی می شود ارتجاعی ولی ناقص است. درحالی که بریتانیا خود را از اتحادیه اروپا و ناسیونالیسم که در سراسر این قاره درحال گسترش است فاصله گرفته است، برای پیروزی بر چالش های روبرو نیاز به واقع گرایی است تا افسانه ساختار فراملی به وقوع بپیوندد و طرح بزرگ اروپایی که دهه ها با مشکل روبرو بوده اجرا شود. پیشتر بنیانگذاران اتحادیه اروپا به دنبال تلفیق کشورها و یک شبکه از روابط اقتصادی برای کمک به حفاظت از صلح بودند که در تقویت همکاریها بین کشورهای دارای اختلاف موفق بود. اما این طرح هزینه هایی را به همراه داشت و باعث تولد یک گروه نخبه سیاسی اروپایی شد که عادت به بی احترامی به نظرعمومی و مراحل دموکراتیک را داشتند و باعث همه پرسی و رفراندوم هایی می شدند که نتایج اشتباهی داشت.این بخش مهمی از نارضایتی در احزاب پوپولیستی در اروپا را برانگیخت و همچنین ادعایی که استقلال اقتصادی از درون کشورها را به دنبال داشته است. این امر نه تنها باعث بیدار شدن دشمنی های کهنه در اروپا شده بلکه برپایه سوتفاهم روابط میان اقتصاد و امنیت ملی گشته است. این ایده که تجارت سازنده در صلح است به قرن 18 میلادی بازمی گردد که منتسکیو یک تئوریسین فرانسوی دراینباره بحث می کرد که تمایل به سود اقتصادی و مالی می تواند احساسات مخرب را محدود کند که در نهاد بشر است. این فکر در قرن نوزده در توسط ریچارد کوبدن گسترش یافت که بر تجارت آزاد عقیده داشت و معتقد بود هزینه های اقتصادی در جنگ همیشه بر سود آن می ارزد.این ایده در 1914 در جنگ بیهودگی خود را نشان داد. اگرچه ایده استقلال اقتصادی برای بنیانگذاران اتحادیه اروپا الهام بخش بود و در بیانیه رسیمی سازمان تجارت جهانی نیز ذکر شد، بسیاری از اساتید دانشگاهی از جمله برنده جایزه صلح نوبل اقتصاد رابرت شیلر، معتقدند این مفهوم نتوانسته موفق باشد. استقلال اقتصادی بدون شک باعث افزایش هزینه های چالشی در اقتصاد می شود. در دنیای خارج از اتحادیه اروپا انتظار این امر که استقلال اقتصادی باعث جلوگیری از دخالت نظامی می شود بسیار کم است. باتوجه به دخالت روسیه در کریمه در شرق اوکراین، ناسیونالیسم از منافع اقتصادی دم می زند. هرچه روابط میان سیاست و اقتصاد در اتحادیه اروپا و منطقه پولی یورو نرم تر باشد مشکلات کمتر است. استقلال اقتصادی نشان داده که باعث افزایش نقائص می گردد. توازن قدرتهای سیاسی اروپا با سیستم مالی اتحادیه به شکل داخلی درآمده است اما فرقی که دارد این است که آلمان به عنوان هژمونی که بر ریاضت مالی تاکیید دارد توانسته باعث افزایش مازاد شود. از زمان بناین گذاری اتحادیه اروپا این سازمان دستاوردهای زیادی داشته است اما این مفهوم که این سازمان نیروی اصلی صلح و ثبات در اروپای پس از جنگ بوده به طور زیادی بیش از حد اغراق شده است و باعث شدت بخشیدن استقلال اقتصادی از طریق اتحاد مالی شده که حال باعث تلاطم اقتصادی و سیاسی تبدیل گشته است.