محمد آقازاده
روزنامه نگار
رئيس مجمع واردات و رئيس اتاق بازرگاني تهران بدون آنکه با هم هماهنگي کرده باشند به نکته کليدي درنظام اداري کشور اشاره ميکنند که با درک اين نکته ميتوان به آن نقطه ثقلي که فساد اداري و غارت گسترده را شکل ميدهد ، دست يافت و آنهم وجود امضاهاي طلايي در وزارتخانه و سازمانهاي تصميم گيرنده است . يعني با يک امضاي يک وزير و معاون وزير ميتوان به رانت هايي دست يافت که از طريق آن به ثروتهاي بادآورده و نجومي رسيد.
براي حل اين مشکل بدون حذف اين امضاها نميتوان مبارزه با فساد را جدي گرفت.
امضاهاي طلايي در کدام ساختار امکان شکل گيري دارد. يافتن پاسخ به اين پرسش از نان شب براي ما واجب تر است . اگر ژرف تر نگاه کنيم درمييابيم در نظام اداري تفکيکي بين شخصيت حقوقي و حقيقي وجود ندارد و افراد با سليقه و تمايلات فردي شان ميتوانند امتيازات را ارائه دهند و از کساني سلب کنند . در حالي که شخصيت حقوقي خود را در چارچوب قواعد و رويههاي شفاف ، يکسان و فارغ از امکان تاويل دست به عمل ميزنند و در حقيقت اين مقرارات است که تکليف يک پديده را روشن ميکند و فرد و سليقه اش در تصميم گيري جايي ندارد . وقتي از شفاف سازي ، حاکميت قانون و پاسخگويي سخن ميگوييم در حقيقت داريم از حذف افراد به نفع مقرارت روشن سخن ميگوييم.
واردات در کل يکي از آن گرههايي است که در آن سودهاي نجومينهفته و به راحتي ميتوان در آن هم توليد ثروت کرد و هم توزيع آنرا به نفع باندهاي مافيايي شکل داد . بحث در مورد شکر ميتواند موضوع را کاملا روشن کند . کافيست دولت در لحظه خاص واردات شکر را محدود و يا غير ممکن کند و آنها که اين کالا را در انبارهايشان احتکار کردهاند از توزيع آن خودداري کنند . چه اتفاقي بهاي شکر را غير مترقبه افزايش ميدهد و در حقيقت با يک تصميم اداري جيب اکثريت مردم به نفع اقليتي غارتگر خالي ميشود . در چنين شرايطي که شفافيت شکل نگرفته و سلايق باندها حاکم است سخن گفتن از خصوصي سازي سيستم درماني در حقيقت قرباني کردن اکثريت جامعه است . کساني خصوصي شدهها را در اختيار ميگيرند که يا خود مديران ارشد دولتي اند و يا در آنها نفوذ دارند و بعد از آنکه ادارهامور را در اختيار بگيرند هيچ نظارتي را بر نميتابند و اين فرودستان اند که در اين فرايند از حق درمان محروم ميشوند و بجاي افزايش کارايي به دليل خصوصي سازيها با کاهش شديد اين کارايي روبرو خواهيم شد . قبل از هر چيز بايد امضاهاي طلايي را سرکوب و از دور خارج تا بتوان گفت و گوي ملي در مورد خصوصي سازي شکل داد.