حسين خدنگ
روزنامه نگار
اين روزها سر خط اخبار صدا و سيما، نشريات، خبرگزاريها و رسانههاي اينترنتي سيل بي سابقه است و هر لحظه خبر و فيلم و عکسهاي بسياري از وضعيت سيل زدگان منتشر ميشود. در اين ميان نگاه سياسي و متر و معيارهاي جناحي سبب شده تا هر رسانه با عينک حزبي اش به...ماجرا بنگرد. منتقدان دولت کاستيهاي عملکرد دولت در اين اتفاق و نبود امکانات و مديريت ضعيف مسئولان را برجسته کرده و متاسفانه در تلاشند از اين حادثه به عنوان يک فرصت براي حمله به دولت استفاده کنند. موافقان و و متحدان دولت روحاني هم با انعکاس سفر مسئولان و به تصوير کشيدن کمکهاي دولت و انتشار انواع عکسها و فيلمها از پخش نان و غذا گرفته تا حضور تا کمر مسئولان در آب و ترکهاي زمين و ... تلاش ميکنند دولت را در ميانه ميدان و در حال کمک به سيل زدگان معرفي کنند. در ميانه اين رقابت رسانهاي اما وضعيت سيل زدگان روز به روز دارد بغرنج تر ميشود. بيماري، درماندگي، ترس از آينده، بي پناهي و انواع بحرانهاي پس از حادثه در ميان سيل زدگان را اما هيچ دوربين با کيفيت و فيلم خبري و تبليغاتي و انتشارعملکرد دولت و نهادهاي غير دولتي نميتواند به تماميو کامل پوشش دهد. در اين ميان اما گاه آدميلحظاتي را مشاهده ميکند که جوهر و چهره واقعي ما ايرانيها و روايتي بدون سانسور و واقعي از روزگار سيل زدگان را نشان ميدهد. براي درک واقعي ماجرا شايد کافيست اين بار که به انبوه فيلمها و عکسها و خبرهاي مناطق سيل زده نگاه کرديد عينک حزبي و اصطلاح طلبي و اصولگرايي خود را از چشمها برداريد و در فيلمهاي بي کيفيتي که با دوربينهاي موبايلي ساده از سوي همين سيل زدگان در شبکههاي اجتماعي منتشر ميشود ماجرا را مشاهده کنيد تا عمق درد و در عين حال بزرگواري اين مردم را بهتر ببنيد. مردميکه در سه فيلم بي کيفيتي که اين روزها در شبکههاي اجتماعي بازنشر ميشود ميتوان به درک کاملي از دلهاي بزرگ آنان رسيد که در اوج مشکلات چگونه به ما درس ميآموزند و يادمان ميآورند سيل فرصتي براي تسويه حساب سياسي و حزبي نيست و "درد" را از هر طرف و با هر نگاهي از چپ گرفته تا راست بخواني همان "درد" است.
پرده اول: دستهاي خاکي کودک
حتما همه شما فيلم کودکي که بدون بيل تنها با دستهاي کوچکش مشت مشت خاک در گوني ميريزد و در پي پر کردن ان است را ديده ايد. چهره آفتاب سوختهاش نشان ميدهد بايد خوزستاني باشد. پسري 4 يا 5 ساله که بدون توجه به هياهوي اطرافش و دوربين با يک دست در گوني را باز کرده و با ديگر مشت مشت خاک در گوني ميريزد. گوني که قرار است سيل بندي ابتدايي براي مقابله با موج آب را تشکيل دهد. خيلي از ما با ديدن اين قيلک اشک ريختيم و مقايسهاش کرديم با ژستهاي دوربيني برخي مسئولان. حال کودک نمادي از حال مردمياست که اين روزها دستشان خالي است و به جنگ سيل رفته اند.
پرده دوم: سيل بند انساني
بي شک شما هم فيلم مرداني را ديدهايد که با تنهايشان سيل بندي انساني درست کردهاند و در تلاشند قسمتي از ديواره خاکي را که آب با خود برده ترميم کنند و با لباس به دل اب ميزنند. دستها گره کرده و تنها چون ديوار در هم تنيده. کدام از شما بغض نکردهايد با ديدن اين صحنه؟ اين تصوير شما را به ياد دوران جنگ نمياندازد که مردان با غيرت ايراني با تنهايشان جلوي گلوله و تانک ايستادند؟ آيا اين مردمان لايق زندگي بهتري نيستند؟
پرده سوم: ما کمک نميخواهيم ببريد به روستاهاي اطراف!
سومين فيلم از هليکوپتر هلال احمر گرفته شده است و مردي روستايي از تبار لرها را نشان ميدهد که با همان غرور و مردانگي ايلياتي و بزرگ منش کمکهاي هلال احمر را به هليکوپتر بر ميگرداند و ميگويد ما نياز نداريم و ببريد براي روستاهاي اطراف که بيشتر خسارت ديده اند! بي شک براي بسياري باور کردني نيست! در دورهاي که همه در تلاش براي برداشتن سهمهايي بيشتر هستند و به هم چنگ و دندان نشان ميدهند اين شيرمرد لر سيل زده به ما ياد ميدهد دل دريايي از سيل نميهراسد و همواره بايد از خود به خاطر ديگران گذشت.
اين سه سکانس تنها نمونهها اي است از بزرگ منشي مردميکه در اوج درماندگي به فکر ديگران هستند. مردميکه لايق بهترينها هستند و اين مملکت هم آنقدر ثروت دارد که بهترينها را برايشان فراهم کند.