مسعود یوسفی
روزنامه نگار
روزگاران رفته در این مرز پرگهر همراه است با کامیابی ها و پیروزی ها و افتخارات بسیار. در عین حال کم نبوده اند روزهای رنج و عذاب و دشواری که آن ظفرمندی ها و شادکامی ها را در کام مردمان این دیار بسی تلخ کرده است. آنچه این روزها بر مردم سرزمینم آوار شده است از همان دست روزهای پر از درد و رنج و عذاب است که قابل شرح و...تفصیل نیست. زنده یاد قیصر امین پور در روزگاری که هنوز بسیار بهتر از امروز بود گفته بود: « شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید/ مگر مساحت رنج مرا حساب کنید». معلوم نبود اگر او هنوز زنده بود چه سنجه و فرمولی را برای محاسبه این همه عذاب که امروز از زمین آسمان بر ما می بارد پیشنهاد می کرد. از توضیح چیستی این رنج ها و عذاب ها می گذرم؛ اول به این دلیل که مردم و خواننده ها خود بهتر از نگارنده از آن ها با خبر هستند و دوم به این علت که در آستانه نوروزی دیگر هستیم و این ایام مجال پرداختن به امور اندوه بار و شکوه آمیز نیست. به جای آن تنها به ذکر این نکته بسنده می کنم که مردم ما تحمل سیل، زلزله، بیماری، گرانی، بیکاری و مصائب و مشکلاتی از این دست را دارند اما رنج و عذابی که از ناحیه بی صداقتی ها و تبعیض ها و هزاران وعده های بی سرانجام به آن ها می رسد برای شان بسیار سنگین و آزاردهده است و به نوعی احساس می کنند به شعور آن ها توهین می شود. این مردم شاید هیچ نگویند، لب به شکوه نگشایند و صبر پیش گیرند اما همین که با ظاهر شدن چهره بعضی مسئولان بر صفحه تلویزیون چین بر ابرو می اندازند، خود گویای همه چیز است. بگذریم؛ این روزها هم می گذرد و پرستوها، این پیک های بهار و خرمی و کامیابی باز هم با آسمان شهرهای مان بازمی گردند. امید که نوروز 99 سرآغاز و طلیعه روزهای خوش، فرخنده و خجسته برای همگان باشد و مردم برای همیشه از رنج و عذاب هرچه بیماری و اتفاق ناگوار و ناکارآمدی و بی تدبیری راحت شوند و به روزگاران آسودگی و فراوانی و فراخی دست پیدا کنند. ایدون باد.