به گزارش خبرنگار برنا، سینمای شناختهشده ایران در جهان تا اوایل دهه 1380 با رئالیسمی افراطی گره خورده بود و این گونه آثار معمولاً به نشانههایی از سینمای ایران در خارج از مرزهای کشور تبدیل شده بودند. فیلمهایی که زیباییشناسیشان مبتنی از بازسازی وسواسگونه فیلمساز از واقعیت بود و آن را میشد نزدیکترین سینمای داستانی به سینمای مستند دانست.
قطعاً این آثار و سبک منحصر به فرد عباس کیارستمی در سینما ارزشهای بسیاری دارد که او را به یکی از بزرگترین فیلمسازهای تاریخ سینما تبدیل کرده اما موفقیتهای او و سودای به دست آوردن این موفقیتها توسط دیگر فیلمسازان باعث شده بود که سینمای ایران در دنیا معمولاً با آثاری تکراری و مشابه حاضر شود که البته در این بین تنها جعفر پناهی بود که توانست به همین شکل در مسیر سینمای کیارستمی با آثارش به درستی گام بردارد و دوربینش را حتی بیش از کیارستمی وارد جامعه کند و به معضلات اجتماعی بپردازد. مسئلهای که کیارستمی کمتر به آن پرداخته بود و نگاهش بیش از هر چیز معطوف به روابط انسانی، دغدغههای درونی و نکوداشت زندگی و حیات در دل مصائب و معضلات مختلف بود. این نگاه اخلاقی و در عین حال رئالیستی حتی پیش از کیارستمی هم در سینمای ایران مورد توجه جهانیان قرار گرفته بود و آثار مستند و داستانی مختلفی چون «خانه سیاه است»، «دایره مینا» و... توانسته بودند نظرات مثبتی را به خود جلب کنند.
در اوایل دهه 1380 اصغر فرهادی با ساخت فیلم «چهارشنبهسوری» توانست برنده هوگو طلایی جشنواره بینالمللی فیلم شیکاگو و نامزد پلنگ طلایی جشنواره فیلم لوکارنو شود. این فیلم سینمایی با دیگر آثار ایرانی که معمولاً مورد توجه جشنوارههای جهانی بود تفاوتهای بسیاری داشت. اصغر فرهادی پیشتر با دو فیلم «رقص در غبار» و «شهر زیبا» توانسته بود به کارگردانی نسبتاً شناخته شده تبدیل شود اما هر چند که با «شهر زیبا» در جشنوارههای هند و ورشو توانسته بود به موفقیت برسد «چهارشنبهسوری» اولین اثر فرهادی به حساب میآید که او را به نوعی به جهانیان معرفی کرد و البته فرهادی را نیز به زبان سینماییاش رساند. او پس از دو فیلم با پرداختن به مسائلی مربوط به قشر ضعیف جامعه با «چهارشنبهسوری» به سراغ طبقه متوسط آمد و اتفاقاً یکی از اصلیترین عوامل موفقیت او هم همین مسئله بود.
فرهادی با تعریف بحران خانوادگی شکلگرفته از یک رابطه پنهان که مسائلی چون شک، انزجار افراد از یکدیگر، خشونت، بلاتکلیفی، شکلگیری رفتارهای پارانوئیدی و... را به همراه داشته قصه را تعریف میکند که شاید تازگی چندانی نداشته اما شکل پرداخت فرهادی و مواجهه او با این مسئله امتیاز ویژهای برای او به حساب میآمد. پرداختن به جزئیات و طراحی شکلی روایی در خدمت رسیدن به مضمون مورد نظر امتیاز ویژهای بود که «چهارشنبهسوری» فرهادی داشت. او با تعریف یک موقعیت و قرار دادن شخصیتهایی که پرداخت درستی بر آنها داشته مسیر قصه را به سمتی میبرد که مخاطب را با فضاسازی فوقالعاده به درکی از شکلگیری خشونت میرساند.
موفقیت «چهارشنبهسوری» در جشنوارههای فیلم شیکاگو و لوکارنو مسیر پیشرفت فرهادی در عرصههای جهانی را هموار کرد. او با اثر بعدیاش «درباره الی» توانست قدمی محکمتر در مسیر رو به رشد خود بردارد و خرس نقرهای بهترین کارگردانی جشنواره بینالمللی فیلم برلین ۲۰۰۹ را از آن خود کند.
فرهادی این بار با «درباره الی» نگاه نافذتری به لایههای درونی قشر متوسط داشت و با طراحی موقعیتی آشنا برای این قشر از جامعه، و فضاسازی خوب که قطعاً منجر به ارتباط بیشتر مخاطب با اثر میشود قصه را به درستی به سمت شکلگیری یک فاجعه پیش برد و با پنهان کردن ابعاد فاجعه شکلگرفته و عوامل آن موقعیتی طراحی کرد که به شکل پختهتری نسبت به فیلم قبلیاش توانست از اطلاعرسانی قطرهچکانی به مخاطبش بهره ببرد و بار دراماتیک اثر را با قلابی قویتر، افزایش دهد. هر چند که شاید نحوه پنهان کردن ابعاد فاجعه که گم شدن (یا غرق شدن) کاراکتر الی بود یکی از ضعفهای اثر فرهادی باشد اما او با امتیازات دیگری که در اثرش بود توانست نظرات را به همین نکات مثبت جلب کند. بازی بازیگران «درباره الی» و فضاسازی را میتوان مهمترین امتیاز این اثر دانست که البته پایانبندی آن نیز بسیار مورد توجه قرار گرفت و برای اهالی سینما و جوامع سینمایی بحثبرانگیز شد.
اما بزرگترین موفقیت اصغر فرهادی با فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» رقم خورد که او را به عنوان یکی از فیلمسازان مهم حال حاضر دنیا معرفی کرد. «جدایی نادر از سیمین» برای اولین بار در جشنواره فیلم فجر اکران شد و توانست نظر مثبت منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کند. پس از آن فیلم فرهادی حضور موفقی در جشنواره فیلم برلین داشت که جایزه خرس طلایی را برای او به همراه داشت. در ادامه روند موفقیتهای «جدایی نادر از سیمین»، این فیلم سینمایی توانست در آکادمی گلدن گلوب جایزه بهترین فیلم زبان خارجی را از آن خود کند و پس از آن «جدایی نادر از سیمین» با نامزد شدن در بخش بهترین فیلم خارجی زبان و بهترین فیلمنامه اسکار توانست با این فیلم اولین جایزه اسکار سینمای ایران را به دست بیاورد.
«جدایی نادر از سیمین» در ادامه مسیر دو فیلم قبلی اصغر فرهادی با نگاهی به وضعیت اجتماعی قشر متوسط جامعه در قالبی خوشساختتر از همیشه توانست نظر جهانیان را به خود جلب کند و به اعتقاد بسیاری از منتقدان و سینماگران یکی از بهترین فیلمهای دهه دوم قرن 21 باشد.
«جدایی نادر از سیمین» در ساختاری منسجمتر با تعریف قصه و فضایی ملتهب که به همان شکل همیشگی کمکم به کلیت اثر تزریق میشود دغدغههای همیشگی فرهادی را به تصویر کشیده است. او با بهرهگیری از ایدههای روایی خود در خدمت پیشروی قصه برای رسیدن به نقطهای ملتهب که ناشی از پنهانکاری و دروغ است توانست در عین حال که اثری خوشساخت و حتی جذاب برای مخاطب عام ساخته، دغدغههای خود را بیان کند.
نکته جالب توجه در سینمای اصغر فرهادی جلب توجه مخاطبان عام در کنار منتقدان و جشنوارهها است. او از معدود سینماگران ایرانی موفق در جشنوارههای خارجی است که معمولاً آثارش با فروش بالایی در گیشه مواجه است. شاید بتوان از این حیث سینمای اصغر فرهادی را به سینمای داریوش مهرجویی شبیه دانست که علاوه بر موفقیت در جشنوارهها و مورد توجه قشر روشنفکر بودن، معمولاً میتوانست آثاری بسازد که با فروش نسبتاً خوبی همراه بودهاند.
نکته دیگر درباره اصغر فرهادی به نحوه به دست آوردن موفقیتهایش مربوط میشود. معمولاً انتقاداتی در داخل کشور همیشه متوجه سینماگران موفق در جشنوارههای خارجی است که این افراد قطعاً با افشاگریهای سیاسی یا حتی سیاهنمایی به این موفقیت دست یافتهاند. این نگرش که قطعاً در بسیاری موارد نهایتاً یک سوءتفاهم است و در واقع برداشتی اشتباه، به هیچ وجه نمیتواند متوجه اصغر فرهادی و سینمایش باشد. او با ساخت سه اثر «چهارشنبهسوری»، «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» نشان داد که شناختی کافی از طبقه متوسط دارد و با روایت قصههایی از این طبقه در یک دوره زمانی خاص توانست به قدری در سینمای ایران تأثیرگذار باشد که پس از موفقیتهایش شاهد شکلگیری موجی از فیلمهای سینمایی در سبک و سیاق فرهادی بودیم.
در دهه 1380 یا حتی اواخر دهه 1370 جامعه ایران در مسائل مختلف سیاسی، فرهنگی و اجتماعی متأثر از دغدغههای طبقه متوسط بود، طبقهای که اتفاقاً اکثر تنشهای سیاسی و اجتماعی متوجه آن بود و به وضوح میشد اهمیت این قشر را در جامعه ایران دید. با بزرگتر شدن این طبقه اجتماعی و شکلگیریهای دغدغه و نگرانیهایی درباره آینده، قشر عظیمی از مردم ایران که متوجه بسیاری از وعدههای مسئولان زمان خود نیز بودند تنشهای بسیاری را در درون خود با سپری کردن دوران گذار فرهنگی تجربه کرد که اصغر فرهادی را میتوان در سینما بهترین راوی این دوران دانست. اما این دوران با شکلگیری معضلات اقتصادی شدید دوام چندانی نداشت و طولی نکشید که نگرانی برای آینده جای خود را به دغدغههای دیگری داد و به نوعی خیلی زود قشر متوسط کوچکتر و کوچکتر شد تا شاهد آن باشیم که طی چند سال اخیر اکثر وعدهها و اظهارات سیاسیون دیگر متوجه قشر ضعیف و فرودست است. اصغر فرهادی که سعی داشت راوی مسائل و قصههای قشر متوسط جامعه باشد برای ساخت ششمین اثر سینمایی خود به فرانسه رفت و اولین تجربه کارگردانی خود را در خارج از مرزهای ایران کسب کرد.
او با وجود اینکه این بار هم نگاهی به قشر متوسط جامعه داشت، میدانست که دغدغهها تغییر پیدا کرده و این بار نگاه خود را متوجه قشر کوچکتری کرد و به قصهای پرداخت که با وجود روایت ماجرایی در کشور فرانسه، نقش اصلیاش یک ایرانی بود که با دغدغههایی مختص خود پس از سالها به سراغ خانوادهاش در فرانسه آمده است. فیلم سینمایی «گذشته» به بخش اصلی جشنواره فیلم کن راه پیدا کرد و حتی در آن زمان بسیاری از کارشناسان شانس فرهادی برای کسب جایزه اصلی را بالا میدانستند اما «گذشته» فرهادی تنها توانست جایزه بهترین بازیگر زن را از آن خود کند.
«گذشته» همه مشخصهها و مولفههای سینمای فرهادی را دارد اما شاید عدم شناخت او از جامعه فرانسه باعث شد این بار نتواند مثل همیشه نسبت به قبل موفقیت بیشتری داشته باشد و حتی برنده جایزه اسکار زبان خارجی با فیلم «گذشته» نتوانست به جمع نامزدهای نهایی این آکادمی راه پیدا کند.
فرهادی پس از «گذشته» برای ساخت هفتمین اثر خود به ایران آمد و «فروشنده» را ساخت که در روزهای نزدیک به برگزاری جشنواره فیلم کن به بخش اصلی این جشنواره راه پیدا کرد و توانست جایزه بهترین بازیگر مرد را برای شهاب حسینی و بهترین فیلمنامه را برای اصغر فرهادی به همراه داشته باشد.
فیلم جدید فرهادی باز هم با قصهای از دل طبقه متوسط جامعه ایران روایت شد و این بار او بر حسی تکیه کرد که شاید بیش از سایر فیلمهای فرهادی مختص جامعه ایرانی بود و فرهادی برای جهانشمول شدن موضوعش تکیه بر آسیبهای ناشی از تعرض جنسی بر یک زن را هم در زن (ترانه علیدوستی) و هم در همسرش (شهاب حسینی) دنبال کرد. قصه «فروشنده» دیگر آن پیچیدگی و جزئیات همیشگی آثار فرهادی را نداشت اما این اثر هم در پرداختهای اجتماعیاش تا حدی بینقص بود. او هر چند که مثل همیشه بخشی از قصه را برای کارا بودن قلاب دراماتیکش پنهان کرده اما در ساختار میشد «فروشنده» را ضعیفتر از سه اثر موفق آخر او (در ایران) دانست؛ با این حال شرایط سیاسی و تنشهای بین ایران و دولت ترامپ به کمک فرهادی آمد و او توانست در آکادمی اسکار رقیب جدیاش «تونی اردمان» را کنار گذاشته و برای دومین بار برنده جایزه اسکار زبان خارجی شود.
اصغر فرهادی پس از این موفقیت بزرگ که حتی در عرصه سیاست هم میتوان آن را اتفاقی تأثیرگذار دانست دوباره به فیلمسازی در خارج از مرزهای ایران روی آورد و فیلم سینمایی «همه میدانند» را با بازی دو ستاره محبوب سینمای اسپانیا خاویر باردم و پنهلوپه کروز بسازد.
«همه میدانند» پس از موفقیتهای فرهادی در جشنوارههای بزرگ جهانی ناموفقترین اثر او بود و حتی امتیازات اندکی از منتقدان کن گرفت و بر خلاف دیگر آثارش در لیست هیچ یک از منتقدان مطرح جهان به عنوان یکی از فیلمهای برتر سال قرار نگرفت. بسیاری از منتقدان دلیل این اتفاق را درگیر شدن فرهادی با سیکلی تکراری که کلیشههای سبک او را لو داده، دانستند و اینگونه مطرح کردند که به نوعی دست فرهادی دیگر برای مخاطبان رو شده است. علاوه بر این موضوع میتوان به وضوح به این نکته رسید که ایده فرهادی در ایجاد یک معضل و پیشروی آن به سمت فاجعهای خانوادگی پختگی همیشگی را نداشت.
اما با نگاهی به دو اثری که فرهادی در خارج از کشور ساخته است و عدم موفقیت این فیلمها در عرصههای مختلف و حتی در جلب نظر مثبت منتقدان نشان میدهد که او فیلمسازی است وابسته به جامعه خود که مناسبات اجتماعی در پیرنگ داستانهایش بسیار مهم و تأثیرگذار هستند. «همه میدانند» با وجود بهرهگیری از حضور چهرههای مطرح و عوامل کارکشته و باتجربه احتمالاً یکی از ضعیفترین آثار فرهادی است چرا که یک فیلمساز اجتماعی باید شناختی کامل از مناسبات جامعهای که قصهاش در آن روایت میشود، داشته باشد و بعید است بتوان از فرهادی انتظار داشت که شناختی کامل از جامعه اسپانیا و فرانسه و فرهنگ حاکم بر این جوامع داشته باشد.
با تغییر مناسبات اجتماعی ایران طی سالهای اخیر و البته فاصله گرفتن فرهادی از جامعه به واسطه حضورش در عرصههای جهانی و فیلمسازی خارج از مرزها این کنجکاوی میتواند در ذهن مخاطبان جدی آثار او پدید آید که این کارگردان موفق ایرانی در «قهرمان» چه نگرشی به جامعه امروز ایران دارد و چه قصهای را دنبال میکند.
اما علاوه بر تغییرات فرهنگی و اجتماعی که نسبت به 6 سال پیش (6 سال از ساخت فیلم توسط فرهادی در ایران میگذرد) در ایران شاهد بودیم نکات دیگری نیز وجود دارد که سینمای فرهادی را تهدید میکند. پنهانکاری معمولاً یکی از مشخصههای اصلی و عناصر تأثیرگذار در شکلگیری قلاب دراماتیک آثار فرهادی است که در اثر آخرش «همه میدانند» کارایی گذشته را نداشت و فرهادی دیگر نمیتوانست جلوتر از مخاطبش گام بردارد و او را با خود همراه کند. گذشته از این که پنهانکاریهای فرهادی در شکل رواییاش هیچگاه بر پایه اصول دراماتیک نبوده او در ارائه اطلاعات قطرهچکانی نیز در آخرین اثرش دچار ضعف شده است. تنها مسئلهای که میتوان همچنان در آثار او درخشان و بینقص دانست منطق رفتاری کاراکترها و فضاسازی است و باید منتظر بمانیم که او برای ضعفهای شکلگرفته ناشی از کلیشههای پدیدآمده در سینمای خود را چگونه در «قهرمان» برطرف کرده است.
در سال جاری فیلمسازان بزرگی از جمله لئوس کاراکس، پل ورهون، فرانسوا ازون، شاون پن، برونو دومونت، وس اندرسون، آپیچاتپونگ ویراستاکول، ژاک اودیار و نانی مورتی در بخش اصلی جشنواره فیلم کن با اصغر فرهادی رقابت میکنند. حضور این فیلمسازان بزرگ جشنواره کن را امسال پس از چند دوره به یکی از پربارترین دورههای این رویداد مهم سینمایی تبدیل کرده است.