علی ایوبی، روزنامه نگار، در روزنامه شرق نوشت: انگار مسافرکشی نه کار اول و دوم و حتی سوم بلکه جزء امور روزمره همه ما شده؛ اما اینکه روزنامهنگاری توییت کند دادستان سابق تهران با پراید مسافرکشی میکند، حتما عجیب و شاید دروغ به نظر میآید؛ ولی من در اوایل بهار و چندروزی مانده به انتخابات ریاستجمهوری به صورت اتفاقی در مسیر خانه به دفتر روزنامه سوار تاکسی آقای عباس جعفریدولتآبادی شدم.
بله، او که تا سال 98 و به مدت 10 سال دادستان پایتخت بود، بدون کتوشلوار همیشگی خود، با پیراهن معمولی که آستینهای آن را بالا زده بود، با پرایدش جلوی مسافران میایستاد و آنها نیز بدون آنکه او را بشناسند، سوار و پیاده میشدند.
من که در صندلی پشت نشسته بودم و دادستان سابق را در مراسمهای رسمی و از راه دور دیده بودم، در ابتدا شک کردم؛ اما وقتی دست چپ خود را که از مچ قطع شده، بالا آورد تا عرق خود را پاک کند، مطمئن شدم که خود اوست.
منتظر ماندم تا مسافرها پیاده شوند و سر صحبت را باز کردم، وقتی پرسیدم آیا شما آقای جعفریدولتآبادی هستید، از آینه من را نگاه کرد و با لهجه اصفهانی تأیید کرد و گفت بازنشسته شده و برای تفریح مسافرکشی میکند.
به شوخی گفتم میدانید تفریح شما شغل خیلی از مردم این شهر است؟ تأیید کرد و گفت برای اینکه حوصلهاش سر نرود، برای خود مشغولیت درست کرده است.
از اوضاع روزگار و فضای کشور پرسیدم که گفت خراب و از ناملایماتی که بر او در دوران خدمتش در قوه قضائیه گذشته، گلایه کرد.
از او پرسیدم در انتخابات به چه کسی رأی بدهیم که با خنده گفت امام زمان. دولتآبادی از رد صلاحیت علی لاریجانی هم تعجب کرده بود و گفت تصویب برجام کار دستش داد.
دادستان سابق تهران از اینکه با آمدن ابراهیم رئیسی به قوه قضائیه او را کنار گذاشتند، ناراحت بود و گفت که کارهایی از دستش برمیآمده تا انجام دهد. او گفت دلش برای کشور میسوزد و میخواهد کسی رئیسجمهور شود که بتواند مملکت را اداره کند و رئیس دولت بعدی اگر بخشینگر باشد، حتما شکست خواهد خورد.
دولتآبادی که شغل جدیدش باعث شده بود بیشتر با ادبیات کوچه و بازار سخن بگوید، گفت که برای مردم فرق نمیکند چه کسی رئیسجمهور باشد و فقط میخواهند مشکلات تمام شود.
دولتآبادی از قیمت مرغ هم گلایه کرد که در زمان دادستانی او پایین آمده بود؛ اما عدهای نگذاشتند این رویه ادامه پیدا کند و داد او بلند شده بود که حقوق مردم یعنی مبارزه با گرانی.
دادستان گفت وقتی میگفتند دولتآبادی فلان موضوع را پیگیری میکند، همه حساب کار دستشان میآمد.
راننده تاکسی این روزها و دادستان سابق تهران از وضع بد مردم نالید که چطور با سهمیلیون تومان زندگی میکنند!
هنگام پیادهشدن باز به شوخی گفتم وقتی مسئول مملکت به مسافرکشی بیفتد، وای به حال مردم. دولتآبادی هم تنها لبخندی زد و رفت.
کاش گاهی مسئولان چه از سر اجبار و چه تفریح و وقتگذرانی به میان مردم میآمدند تا حداقل مانند دادستان پیشین تهران فضای زندگی شهری و دغدغههای مردم را تجربه میکردند.