حسین راغفر
اقتصاددان
آنچه که در کشور اتفاق میافتد نابرابری است که حاکمان انتخاب میکنند منابع چگونه توزیع شود و تعیین میکنند قیمت ارز چقدر باشد و بین چه کسانی توزیع شود و اعتبارات بانکی با چه اولویتی و با چه نرخی و به چه کسانی پرداخت شود و تمام این تصمیمات در نظام قدرت اتخاذ می شود.در جامعه ما بعد از جنگ تحمیلی شاهد تغییر قواعد رفتاری بودهایم و یک گروه از قدرت، صاحب ثروت هستند که تبدیل به اولیگارشی شدهاند. در حالی که مسوولان دولت گذشته در آخرین سال عمر دولت دوازدهم میگفتند برای واریز ماهانه یارانه 3500 میلیارد تومانی ماتم میگیریم امروز شاهد تغییر یارانه نقدی هستیم و در حالی این سرمایهها را برای توزیع سیب زمینی و پیاز مصرف میکنند که باید در پروژههای زیرساختی مصرف شود. امروز کشورمان که صاحب غنیترین منابع گازی است، مجبور است برای تامین گاز دست به واردات بزند چون نتوانسته در این حوزه سرمایه گذاری داشته باشد، چون سرمایهها صرف توزیع سیب زمینی میشود.
اصل 44 قانون اساسی شکل گرفت تا معادن و کارخانههای فولادی را در اختیار رفقاری خود بگذارند،شاهد این هستیم که الیگارشها در بخشهای مختلف اقتصادی کشور سلطه دارند و به طوری که در شش ماه اول سال گذشته فقط سود خالص یک بنگاه فولادی 58 هزار میلیارد تومان و یک مجموعه معدنی 30 هزار میلیارد تومان بوده و مالیات اخذ شده از آنها بسیار ناچیز است. در همین شرایط دولت به جای اینکه به سراغ اصل مالیات از این بنگاهها برود به آنها یارانههای قابل توجهی اختصاص میدهد و در عین حال یارانه نان را از مردم دریغ میکند.
از دی ماه سال 96 تا فروردین 1401 که شاهد افزایش شدید قیمت ارز هستیم دستمزدها 5 تا 4 برابر شده در حالی که در همین اوصاف قیمتها تا 5 تا 10 برابر افزایش یافت یعنی مردم به شدت فقیر شدند و اخیرا هم دولت از کاهش دستمزد کارگری صحبت کرد و امکان ندارد بتواند فاصله بین دستمزدها و میزان افزایش قیمتها را جبران کند که حاصل آن افزایش جرم و جرائم است. به همین دلیل است شاهد سرقتهای مسلحانه در روز روشن هستیم و این سیاستهای اقتصادی منجر به افزایش فقر در کشور شده است.
امروز در حالی که دولت از یارانه نان صحبت میکند و میگوید حد فاصل ارز 4 هزار و 200 تومانی و ارز آزاد را یارانه میدهد سوال این است که چه کسی گفته ارز باید 25 هزار تومان باشد؟ چرا ارز نباید هزار تومان نباشد؟ قیمت ارز را حکومت تعیین میکند و در زمان بودجه ریزی و وقتی که هزینه و منابع را ارزیابی میکنند برای جبران کسری بودجه دست به افزایش قیمت ارز و افزایش قیمت حاملهای انرژی میزنند و همین مارپیچ تورمی را 30 سال است بازتولید میکنند.
تنها راهکار خروج از این بحران این است که قیمت ارز را کاهش دهیم وگرنه به سمت فاجعه برگشت میکنیم.
دولت پول ندارد و بودجه امسال نسبت به سال گذشته تا 60 درصد افزایش پیدا کرده است. نکته بسیار مهم این است که ارز متعلق به مردم است و باید برای تولید و رفاه مردم استفاده شود و ارز باید منجر به تحولات تکنولوژی شود و در این حوزهها مورد سرمایه گذاری قرار بگیرد.
درحالی که باید در حوزه اقتصاد دانش بنیان سرمایه گذاری کنیم در این چند سال گذشته ایران بزرگترین صادر کننده نیروی انسانی و نخبهها بوده است چراکه اقتصاد ایران مبتنی بر دلالی و سوداگری بوده است و تا زمانی که فسادزدایی صورت نگیرد امکان خروج از این بحرانی که به اقتصاد کشورمان تحمیل شده وجود ندارد.