اگر بخواهيم وضعيت سياست خارجي كشورمان را در يك سال گذشته رصد كنيم، گذشتن از كنار دستگاه ديپلماسي و چشم پوشي از فعاليتهاي يك سال گذشته اين نهاد، كاري است غيرممكن. اما نبايد از نظر دور داشت كه تمام اين موفقيتهارا نميتوان منحصر به عملكرد وزارت امور خارجه كرد، اتفاقا بيشترين نمره را در تعامل با جهان پيرامون و متحول شدن حوزه سياست خارجي ايران را رئيسجمهور كسب كرد. همگان به خوبي ميدانند كه حسن روحاني، همان شيخ ديپلماتي است كه به خوبي به تحولات جهان پيرامون آگاه است. بنابراين رئيس دولت يازدهم از همان روزهاي آغازين تمام تلاش خود را در متوقف كردن پروژه ايران هراسي قرار داد. دولت يازدهم محور فعاليتهاي ديپلماسي را از ديگر ارگآنهاو نهادهاستاند و به وزارتخانه تخصصي حوزه ديپلماسي، يعني وزارت خارجه منتقل كرد. همين امر مهمترين دليل موفقيت دستگاه ديپلماسي و به تبع آن دولت روحاني است. سال 92 در زماني تيم هستهاي دولت فرايند مذاكرات را آغاز كرد، بحث ما با غربيهااصولا بحث مفاهمه بود.يعني مذاكرات به صورت بسيار سربسته و ناموثر صورت ميگرفت. زيرا مواضع و ديدگاههاي ديگر كشورهارا يكنفر(كاترين اشتون) منعكس ميكرد. ديپلماسي زماني موثر خواهد بود كه تمامي نمايندگان گروههاو كشورهاي درگير، دور ميز مذاكره حاضر باشند و ديدگاههاو مواضع خود را مطرح كنند. لذا هرچه تعداد واسطههابيشتر شود رويه ديپلماسي كندتر ميشود. بنابر اين اگر قرار به مقايسه شرايط فعلي ايران در پرونده مذاكرات هستهاي باشد، نبايد فراموش كرد كه در آن دوران مذاكرات مشخصي انجام نميشد و در بهترين حالت، مذاكرات با واسطهها و محدود، صورت ميگرفت كه كار را براي تيم ايراني دشوار ميكرد. زيرا زمانيكه با شش قدرت جهاني روبرو هستيم، هركدام خواستهها، مواضع و منافع خاص خود را دارند و بايد در يك مذاكره مستقيم با استفاده از تكنيكهاي مختلف ديپلماسي شرايط را به گونهاي پيش ببريم كه همه آنهارا در يك راستا و همسو قرار دهيم. لذا زماني كه حفاظت از منافع شش كشور را در اختيار يك نفر قرار ميدهند، شرايط براي مذاكره كنندگان بسيار پيچيده و دشوار خواهد شد. پس نبايد فراموش كرد كه ما از همه اين مراحل عبور كرديم و توانستيم به يك مفاهمه دستپيدا كنيم.
البته زماني كه صحبت از مفاهمه ميشود نبايد گمان شود كه ميان طرفين مذاكره هيچگونه مشكلي وجود ندارد و آنهادر يك رابطه كاملا دوستانه و نزديك بهسر ميبرند. مفاهمه به اين معنا است كه ميتوانيم مواضع خود را بدون واسطه بيان كنيم و طرف مقابل را در جريان آن قرار دهيم كه اين اقدام به نوبه خود گام بزرگي در پرونده هستهاي بشمار ميآيد. اقدام ديگري كه به واسطه تلاشهاي تيم مذاكره كننده دولت يازدهم طي 14 ماه گذشته اتفاق افتاد، ايجاد زبان مشترك به شكل اعداد و رقم، در ميان طرفين مذاكره بود. به اين معني كه ديگر مانند دوران مذاكرات سعيد جليلي روند نشستهاجدلگونه نبود. اين روشي بود كه از سوي شخص رئيس جمهور براي تيم مذاكرهكننده مشخص شد. يعني شرايطي را فراهم كنند كه طرفهاي غربي به اطمينان كامل برسند كه دولت و نظام جمهوري اسلامي قصد ساخت سلاح شيميايي ندارد. يعني بحثهاي جدلي و كلي و غير قابل حل، تبديل به مسائلي شد كه كاملا قابل چانهزني است.
حال پس از مذاكرات وين، صحبتهاي اخير ديپلماتهاي حاضر در مذاكرات بيانگر اين اصل بود كه نشستهاي اخير و چانهزنيهاي طرفين، نتوانسته است تمامي اختلافات و ابهامات را برطرف كند و به زمان بيشتري نياز دارند. اما اين به معني شكست تيم مذاكره كننده هستهاي ايران يا 1+5 نيست. بلكه بيانگر آن است كه گامهاي مثبت بسياري برداشته شدهاست اما براي موفقيت نهايي نياز به زمان بيشتر است.
در شرايطي ميتوان نشستهاوين را شكست هستهاي بدانيم كه همه وزراي حاضر در آن اعلام كنند كه ديگر اين پرونده قابليت چانهزني و گفتمان، ندارد. اما اتفاقيكه در سوم آذرماه رخ داد اين است كه مذاكره كنندگان نتوانستند تمامي مسائل را حل كنند و به يك توافق نهايي برسند. لذا اگر اين مباني و منحني را برونيابي كنيم قطعا به اين نتيجه خواهيم رسيد كه توافق نهايي حاصل خواهد شد.
اما نكته ديگري كه لازم است مورد توجه قرار بگيرد اين است كه برگشت شرايط و فضاي مذاكرات به يك سال گذشته براي هيچكدام از طرفين مذاكره (ايران و آمريكا) امكانپذير نيست. زيرا در خصوص طرف مقابل بايد در نظر داشت كه كمربند تحريمهاطي يك سال گذشته آزادتر شده است و اگر بخواهند مجددا اوضاع را به عقب برگردانند با مسير دشواري روبرو خواهند بود. بطور كلي يكي از دلايلي كه آنهادر شرايط فعلي با لغو تمامي تحريمهاموافقت نميكنند نيز مشكلات زياد طرح تحريمهاي دوباره در صورت بروز مشكل و اختلاف است. در مقابل نيز ما در مسير گام برداشتهايم كه امكان بازگشت از آن وجود ندارد و نميتوانيم شرايط بحراني اقتصادي در كشور را كه در دوران رياست جمهوري محمود احمدي نژاد، بر كشور حاكم بود را مجددا تجربه كنيم. زيرا نهتنهامردم و دولت آمادگي اين بحران را دارند بلكه شرايط و فضاي سياسي موجود نيز به گونهاي نيست كه بتوانيم اين ريسك را انجام دهيم. ضمن اينكه در ديدگاه نخبگان سياسي حال حاضر، وجود اختلاف و درگيري ميان ايران و قدرتهاي بزرگ جهاني در آن سطحي كه در دوران دولتهاي نهم و دهم، لزومي ندارد. كشور در آن دوران وارد اختلافات و درگيريهايي شد كه نهتنهالزومي نداشت بلكه متقابلا هزينههاي زيادي ايجاد كرد. در دولت نهم و به خصوص دولت دهم، دفتر رياست جمهوري وقت در حوزه سياست خارجي به گونهاي عملگرا ظاهر ميشد. به هر حال طي يك مدت نسبتا طولاني عرصه ديپلماسي ايران عملا متولي مستقيمي نداشت، از شوراي عالي امنيت ملي گرفته تا دفتر رئيس جمهور خود را متولي سياست خارجي ايران، تعامل با ديگر كشورهاو گفت و گوهاي هسته اي ميدانستند. لذا قطعا اگر فرآيند قبل از مذاكرات ادامه مي يافت و وضع تحريمهابدتر مي شد، شرايط بدتري نسبت به امروز در وضعيت اقتصادي داشتيم. همچنين قبل از مذاكرات بسياري از درآمدهاو مبالغي از پول ايران به خاطر تحريمهابلوكه شده بود و افكار عمومي نيز كمتر نسبت به اين مساله اطلاع داشت. درست است كه مبلغ ٧٠٠ ميليون دلار از پولهاي بلوكه شده ايران هر ماه آزاد مي شود و اين پول نسبت به مجموعه كلي درآمدهاچشمگير نيست ولي اگر به فرآيندهاتوجه شود مشاهده
ميكنيم كه در مسير آزادسازي منابع مان حركت ميكنيم و همين مبلغ نيز در تنگناهاو شرايط خطير كمك حال ما بوده است. از سوي ديگر، علامتي كه اين مذاكرات به فعالان اقتصادي مي دهد علامتي مثبت است و شاهد بوديم كه هياتهاي اقتصادي و تجاري براي حضور و سرمايه گذاري در ايران با يكديگر رقابت گذاشته بودند. همچنين تحريمهاي بانكي در طول سالهاي اخير، كار را براي فعالان اقتصادي ما تنگ كرده بود و حال اميد حل و رفع آنهاوجود دارد و دلگرمي آنهارا دوچندان مي كند. به همین دلیل ميتوان گفت پس از دودهه سياست خارجي ايران متولي واقعي خودش را در دولت روحاني پيدا كرد. شايد اين امر در خارج از ايران و براي ناظران خارجي چندان مهم نباشد چرا كه آنان مجموعه نظام جمهوري اسلامي را در تعامل ميبينند و فرقي ميان كليت دولت، شوراي عالي امنيت ملي و نهادهاي ديگر در مذاكرات و روابط ديپلماتيك قائل نمي شوند چنانكه اصول ديپلماسي هم چنين ميگويد اما اين اتفاق در داخل و براي ما مهم بود چرا كه كارشناسان و تحليلگران به خوبي ميدانند حوزه تخصصي روابط ديپلماتيك وزارت خارجه است و طبعا حضور و نفوذ ديگر نهادهاموجب موازيكاري و حتي عدمهماهنگي ميان دستگاههاي عمل كننده ميشود.
نكته مهم ديگر اين است كه بسياري از كشورهادر مناقشه اي كه در پرونده هسته اي وجود داشت، حرارت امريكاييهاو اروپاييهارا در برابر ما نداشتند و آن حساسيت نسبت به پرونده هستهاي وجود نداشت ولي با تحريمهاهمراهي مي كردند اما در شرايطي قرار گرفته ايم همين كه لحظه توافق نزديك مي شود، فضايي رواني براي اينكه غربيهابه كشورهاي ثالث فشار بياورند تا تحريمهاي ايران را جدي بگيرند. در پايان به نكتهاي كه بايد اعتراف كرد اين است كه تمديد مذاكراتاندكي فضا را براي حل مسائل و اختلافات به تاخيرانداخت ولي به معناي شكست نيست چرا كه اگر به ادبيات ديپلماتهاتوجه كنيم مشاهده مي كنيم در ادبيات آنهاهيچ كدام صحبتي از عدم توافق نيست و بحث تلاش براي رسيدن به يك توافق خوب ومبتني بر بازي برد-برد است. بايد تاكيد كنم كه ديگر بازگشت به شرايط گذشته براي طرفين امكانپذير نيست. مساله ديگر اين است كه چه چيزهايي را در مذاكرات از دست داده ايم. الان بايد از كساني كه منفي خواني وابراز دلواپسي ميكنند، پرسيد كه ما چه چيزي را از دست داده ايم. ما الان يك فناوري را به دست آورديم واين فناوري در كشور بومي شده اما بايد دانست كه اين فناوري در ذهن افراد است ونه در تعداد سانتريفيوژهاكه اين مساله قابل از بين بردن نيز نيست.
اگر به نحوه كار دولت روحاني توجه كنيم و نحوه ورود آنهابه پرونده هستهاي را مورد بررسي قرار دهيم متوجه مي شويم كه نه تنها دانش هستهاي و پرستيژ سياسي ما از بين نرفته بلكه دانش هستهاي ما افزايش و پرستيژ سياسي ما ترميم نيز يافته است. پيامي كه امروز مخابره مي شود اين است كه به ما احترام بگذاريد چون قابل احترام هستيم و بايد با ملت ايران نه به زبان تهديد بلكه به زبان تكريم صحبت كرد. به هر حال مذاكرات موجب افزايش احترام ملت ايران شد و آنچه نصيب ما شد، دستاوردهاي خوب بود هرچند ايده آل هم نيست اما آنچه از دست داديم شعارهاي تندي است كه فقط در دولت قبل بيان مي شد.