شکست 2 بر صفر مقابل استقلال، در مرحله یکچهارم نهایی رقابتهای جام حذفی، پایان کار امیر قلعهنویی و سپاهان بود؛ تیم اصفهانی از جام کنار رفت و مربی تهرانیاش تیم را ترک کرد! قلعهنویی بعد از قبول دو شکست در فاصله 10 روز برابر استقلال (یکی در لیگ و یکی در جام حذفی) استعفایش را زودتر از موعد نوشت تا از درج «اخراج» در کارنامهاش جلوگیری کند؛ امیر زیرکی به خرج داد چون همه میدانستند جام حذفی آخرین فرصتی است که سپاهان به قلعهنویی میدهد. ناکامی در این جام، بهترین فرصت را در اختیار مسئولان باشگاه میگذاشت تا عذر مربیشان را بخواهند؛ مردی که نه برایشان در لیگ جامی به ارمغان آورد و نه در جام حذفی. قلعهنویی اما پیشدستی کرد، او زودتر از تصور با انتشار متنی خبر از استعفایش از سپاهان داد تا نشان دهد کم آورده است؛ کسی به خاطر ندارد امیر قلعهنویی پس از 20 سال حضور در عرصه مربیگری استعفا داده باشد ولی آنقدر عرصه بر او تنگ شده بود که ترجیح داد پیش از آنکه اخراج شود، استعفایش را بنویسد و برود. نوشتن متن استعفایش هم به گونهای بود که ابهامات زیادی در دلش داشت؛ اینکه او میدانسته بعد از این بازی قرار است از اصفهانیها خداحافظی کند یا نه، یکی از ابهامات موجود است؛ سرعت بالا در انتشار متن استعفا هم نشان میدهد قلعهنویی پیشبینی چنین موردی را کرده است. او در متن استعفایش با سلام به اصفهان شروع کرد و با خداحافظی از این شهر زیبا، نقطه پایان را گذاشت.
سلام و خداحافظ اصفهان زیبا
«بازی با استقلال برای من آخرین آزمون در قامت مربیگری سپاهان بود که دوست داشتم سربلند از آن بیرون بیایم، اما مقدر نبود. خاطرات تلخ و شیرین زیادی از حضور سه سال اخیر در اصفهان دارم و فکر میکنم دیگر کافی است. از کسانی که طعنه، تهمت و ناسزا نثار من و شاگردانم کردند، میگذرم و امیدوارم روزی دروغها در مورد هزینهها، کیفیت و رفتار ما برملا شوند. من و کادر فنیام در این سه سال، چه در سپاهان و چه ذوبآهن سعی کردیم با تمام انگیزه کار کنیم تا به موفقیت برسیم. شاید تعریف بعضیها از موفقیت چیز دیگری باشد، اما دیگر حوصله و زمانی برای ادامه سوءتفاهم وجود ندارد. باید از جناب مهندس عظیمیان و اعضای محترم هیئتمدیره سپاهان برای حمایتشان تشکر کنم و امیدوارم سلامت و موفق باشند. آنها شاهد حرفهای من هستند و زمان همه چیز را اثبات خواهد کرد. پیش از خداحافظی از هواداران راستین و عزیز سپاهان هم عذرخواهی میکنم که در خوشحالکردنشان در این فصل و رسیدن به عنوان قهرمانی موفق نبودیم. حرف دیگری نیست. بدرود اصفهان عزیز». قلعهنویی از حضور سهسالهاش در سپاهان سودی نبرد؛ دستش همانقدر خالی ماند که در چهار، پنج سال قبلش. آخرین بار در فصل 91-92 بود که او با استقلال، تیمی که حالا حکم جداییاش را صادر کرده، دستش به جام رسیده بود. بعد از آن، با وجود کارکردن در تیمهای پرآوازه از جمله تراکتور، ذوبآهن و همین سپاهان، دیگر رنگ جام به چشم ندید: نه لیگ و نه حذفی. او حالا مربیای مربوط به «نسل گذشته» است؛ مردی که با پنج قهرمانی در لیگ، دو قهرمانی در جام حذفی و چند نایبقهرمانی، پرافتخارترین مربی تاریخ لیگ برتر و یکی از پرافتخارترین سرمربیان تاریخ فوتبال ایران به شمار میرود ولی دیگر و بهظاهر، علمش برای قهرمانکردن تیمی در لیگ، «بهروز» نیست. قلعهنویی که امید زیادی داشت امسال به همراه سپاهان، به طلسم ناکامیاش در بردن جام پایان دهد و هم خود و هم زردهای اصفهانی را ششجامه کند، در میانههای مسیر کم آورد؛ با وجود آنکه تا نیمفصل اول، یکی از باثباتترین تیمهای لیگ بودند ولی در نیمفصل دوم عنوانشان را با یکی از بیثباتترینهای لیگ تاخت زدند تا «جدایی»، حکم صادره برای قلعهنویی و سپاهان باشد. تیم او که برای بالانشینی میجنگید سه شکست بد و دو تساوی بدموقعتر ثبت کرد تا از صدر فاصله بگیرد و به رتبه پنجم سقوط کند. لیگ را به قرمزهای پایتخت واگذار کرد و آبیهای تهران هم جام حذفی را از چنگ قلعهنویی ربودند. حاصل شد آنکه امیر، مردی که آمده بود تا از اصفهان «طلوع» دوبارهای داشته باشد، پایان تلخی رقم بزند و با خداحافظی تلختری برود و بنویسد «دیگر حرفی نیست».
کسی قلعهنویی را میخواهد؟
امیر قلعهنویی همیشه در بین تیمهای ایرانی، خاصه استقلال، خواهان داشته است؛ آنقدر خواهان داشت که روزگاری برایش لقب «ژنرال ارتش آبی» را ساختند؛ با این حال نبردنها و نتوانستنها، رفتهرفته امیر قلعهنویی را از استقلال دور و دور و به شمال و جنوب ایران نزدیکتر کرد؛ او در تمام سالهای ناکامیاش، تیمهای متفاوتی را تجربه کرد ولی هرگز نتوانست جامی را که آخرین بار با استقلال برده بود، بالای سر ببرد. با وجود آنکه قهرمان نمیشد اما هرگز تسلیم هم نشده بود؛ او حتی اگر شانسی هم برای جام نداشت، روحیهاش را نمیباخت و پرچم سفید را بالا نمیبرد؛ همین مورد است که استعفای امیر قلعهنویی را متمایز میکند. ژنرال آبیها حالا آنقدر ناامید شده که حتی حاضر به جنگیدن برای سهمیه آسیا در لیگ هم نیست؛ سپاهان هنوز دو بازی دیگر دارد و روی کاغذ شانس رسیدن به عنوان دومی در لیگ همچنان برایش محفوظ است ولی داستان جدید اینطور روایت شده که «ژنرال شکست بخورد». او دیگر نای جنگیدن برای دو بازی را هم ندارد.
حالا که قلعهنویی به ژنرال شکستخورده میماند، آیا تیم دیگری او را میخواهد؟ پاسخ به این سؤال همانند فعل و انفعالاتی که رخ داد تا قلعهنویی استعفایش را بنویسد، پیچیده است. او مردی نبوده که بدون تیم بماند و قاعدتا هنوز هم تیمهای زیادی هستند که دوست دارند قلعهنویی را روی نیمکت داشته باشند ولی داستان از این قرار است که دستمزد قلعهنویی به هر مدیر و تیمی اجازه نمیدهد به داشتنش فکر کند؛ با نگاهی به تیمهای اخیری که قلعهنویی هدایت آنها را بر عهده داشته واضح است که همگی یا تیمهای صنعتی متمول بودهاند یا مدعیان خصوصی که دستشان به دهانشان خوب رسیده است. در بین این تیمها اما قلعهنویی، امتحانش را پس داده است: تراکتور، سپاهان و ذوبآهن. او در همه این تیمها مربیگری کرده و بعید است دیگر فرصتی در کوتاهمدت از سوی این باشگاهها در اختیارش گذاشته شود. «بعید» که البته در دنیای فوتبال وجود ندارد ولی دستکم میشود گفت او به سپاهان برنخواهد گشت و تراکتور هم سخت است تمایلی برای داشتن دوباره قلعهنویی داشته باشد. از تیمهای بالای جدول هم شاید فقط شهر خودرو وسوسه شود امیر قلعهنویی را داشته باشد ولی برای آنها هم شرایط به این سادگی نیست؛ باشگاهی که نشان داده میتواند با مربیان جوان و کمنامونشانتر و البته ارزانتر، به کسب سهمیه نزدیک شود، چه نیازی به امیر قلعهنویی دارد که حالا در رساندن تیم پرمهرهای مثل سپاهان به آسیا هم ناتوان مانده؟ پس سرنوشت امیر قلعهنویی چه میشود؟ آیا او به توصیه پزشکانش گوش کرده و یک فصل را بدون هیاهو و استرس دنیای فوتبال، در کنار خانواده سپری میکند؟ شاید. البته امیر میتواند دست به همان فرمولهای قدیمی هم ببرد: برود و از «ته جدول» شروع کند و دوباره ذرهذره بالا بیاید! او پیشتر سابقه انجام چنین کاری را داشته؛ زمانی که به تیم استقلال اهواز رفت، آن تیم را در لیگ نگه داشت و بعد در بازگشتش به استقلال توانست آبیهای تهران را در یک بازه زمانی سهساله قهرمان لیگ کند. او چنین تجربهای با مس کرمان هم داشته؛ با این تیم بعد از اخراج از تیم ملی کار کرد و دوباره اعتماد مسئولان باشگاه استقلال را جلب کرد؛ از مس به استقلال را هم که دیگر همه میدانند: یک جام حذفی و یک قهرمانی دیگر در لیگ! وقتی این فرمول پیش از این برای قلعهنوییِ جوان جواب داده، چرا برای «ژنرال شکستخورده کنونی» جواب ندهد؟