به گزارش روزنامه تجارت؛ پالان، پدربزرگ همان صندليهاي خوشتراش
ماشينهاي مدرن امروزي است. گيرم كمي زمختتر باشد يا پشتي نداشته باشد، در
عوض نقش و نگار شادتري دارد و دوامش هم از صندليهاي نيمدار
شهريشدهها خيلي بيشتر است. پالاندوزي از آن شغلهايي است كه زماني براي
خودش كبكبه و دبدبهاي داشته، صنفي پشت سرش بوده و آنقدر كار اين قشر
بالا ميگرفته كه حتي به نامشان ضربالمثل ميساختهاند.
اما
اينروزها، كار و بار پالاندوزها آنقدرها هم سكه نيست. بگذار خوشبيني را
كنار بگذارم و بگويم، كارشان اصلا خوب نيست. مشتريهاي روستايي با
كوچندگان، تنها مشتريهاي پر و پا قرص پالاندوزان هستند. مردان و زناني
سختكوش كه داخل خورجينشان پر شده از لوازم زندگي و خورد و خوراك تا
برههايي كه در راه متولد ميشوند.
روايت زهرا داورپناه از زندگي يك پالاندوز را در اين گزارش ميخوانيد.
خودتان را معرفي كنيد؟رجب علی یزدانی، 70 ساله، پالان دوز هستم. 55 سال است.
چرا این شغل را انتخاب کردید؟شغل
پدرم بود. من هم اينكاره شدم. پالان دوزی یک زمانی شغل خوب و پر درآمدی
بود، هیچ کس ماشین نداشت. همه الاغ سوار بودند و برای الاغ هم پالان لازم
داشتند.
چقدر درس خوانده اید؟هم سواد مکتب خانه ای دارم و هم سیکل.
بچههايتان كار شما را دنبال ميكنند؟6 تا بچه دارم. 3 تا پسر . 3 تا دختر. پسرها وقتی دیدند پیشرفتی ندارم و مخارجم به زور در
می آید، رغبت نکردند كار من را دنبال كنند. فقط خودم پالان ميدوزم.
شاگرد داريد؟فعلا کسی نیست البته اگر کسی میآمد و یاد می گرفت، خوب بود. چون این محصول در هر زمان لازم میشود، ولی کسی حاضر به یادگیری نیست.
در حال حاضر چند نفر پالان دوز در شهر فعالند؟در این شهر منم و یک نفر دیگر، شاید در شهرکرد هم کسی باشد، البته شاید.
بازار کارتان چگونه است؟قدیم بهتر بود. الان هم شکر خدا بد نیست. آب باریکه ای است، ناچیز. البته تا گله داری هست پالان هم لازم می شود.
از نظر شما وجود این محصول در بازار چقدر ضرورت دارد؟اگر پالان نباشد، عشایر و دامدار وسط کوه و کتل لنگ می ماند، رعیت ها دعایمان می کنند که وسیله کار و آسایش آنها را فراهم میکنیم.
مگر غیر از راحتی در سواری، کاربرد دیگری هم دارد؟بله،
گلهدار خیلی از وسایل و خورد و خوراکش را در خورجین های پالان حمل می
کند، بره هایی که در راه متولد میشوند و توان راه رفتن ندارند هم درون
خورجین میگذارند.
برای دوخت پالان از چه موادی استفاده می کنید؟پنبه
درجه يك، گونی، سوفال، کهنه پارچه. بعضيها هستند كه نخ پنبه را چند
لاکرده، میبافند. بعد قالیچه ای کوچک از آن درست میکنند. ما این قالیچه
پنبهای را از آنها میخریم. همه كارها داخل خانه است. لااقل در اصفهان و
اطرافش كه اينطور است. براي شروع كار، گونی را کف مغازه پهن می کنیم، بعد
سوفال را روی آن می ریزیم، به صورتی که سوفال وسط و مغز پالان باشد. بعد هم
كارمان را ادامه ميدهيم.
سوفال چیست؟سوفال
از پسماندههای برگ نخل و خار و خاشاک درست میشود. داشتم ميگفتم. فرش
پنبه ای را روی شوفال پهن میکنیم و شروع میکنیم به دوخت آن. در آخر هم
گوله دار یقه را با کهنه پارچه میدوزیم. گولهدار يقه، همان برآمدگی روی
پالان است که دست سوار بهاش تكيه ميكند.
بعد چه می کنید؟چند حلقه هم محکم می دوزیم برای بستن طناب.
مشتری ها هم حتما یک سری افراد خاص هستند، نه؟از همه جای ایران برای خرید می آیند، بیشتر از جاهایی که گله داری و حیوان داری هنوز رونق دارد مثل فریدن.
خاطرهای از زمان کودکی دارید؟یادش
به خیر، همه این قسمت بازار پالاندوزی می کردند- راسته پالان دوزان پنج
شنبه بازار- همه مردند، خدا همه را رحمت کند. در 8 سال جنگ، شب و روز کار
کردیم و برای شهرکرد پالان دوختیم.
برای چه کاری؟برای
حمل اسلحه از الاغ و قاطر استفاده میکردند، عراقیها الاغها را با
خمپاره میزدند و پالان ها پاره میشد. مرتب به پالان احتیاج داشتند. شب و
روز کار میکردیم و میدوختیم. این هم سهم ما از دفاع مقدس بود.
حرف دل؟کاش کسی میآمد و حرفه ما را یاد میگرفت. ما كه برويم، پالاندوزي هم از ياد ميرود.