مهسا بهادری: همه ما نام شهید مجید شهریاری را شنیدهایم، دانشمند هستهای ایران که ناجوانمردانه و در راه علم و دانش به شهادت رسید. بسیاری از ما آشنایی چندانی با زندگی او نداشتیم تا اینکه حسین تبریزی، سریال «صبح آخرین روز» را روی آنتن شبکه دو سیما برد. سریالی که تلاشهای دانشمند ایرانی را به تصویر کشید.
به همین بهانه به گفتوگو با حسین تبریزی پرداختیم که در ادامه میخوانید.
در ماههای اخیر، شما، کارگردانی سریال شبکه نمایش خانگی «موچین» را برعهده داشتید، چه شد که از ژانر طنز که رویکرد و هدف دیگری دارد وارد ساخت سریال امنیتی شدید؟
سالیان سال است که فیلمسازی را به صورت جدی دنبال میکنم و عناوین مختلفی را در کارنامه کاری خود دارم. سریال «موچین» هم یک سریالی بود که درون مایه طنز داشت. یک کارگردان هستم و هر کاری در هر ژانری به من پیشنهاد دهند سعی میکنم بر اساس همان ژانر کارم را بسازم.
یعنی شما به ساختار سریال در یک ژانر خاص معتقد نیستید و هر پیشنهادی که به شما ارائه دهند را میپذیرید؟
اینگونه نیست، گرایش من بیشتر کارهای ملودارم یا فیلمهای اکشن است اما تجربه کار کردن را دوست دارم یعنی همانطور که یک بازیگر دوست دارد در جاهای مختلف خودش را محک بزند یک فیلم ساز هم همیشه دوست دارد که موقعیتهای مختلفی را امتحان کند. بیشترین هدف من مردم هستند حتی «موچین» را هم با همین هدف ساختم تا برای مردم لحظات خوشی و پر لبخندی فراهم شود. هدف اصلی من از ساخت «موچین» پر کردن اوقات فراغت و شاد کردن دل مردم بود.
گفتید «موچین» سریالی است که برای پر کردن اوقات فراغت مردم و آوردن لبخند روی لبهای آنها ساخته شده است. هدف اصلی ساخت سریال چه باید باشد؟
هر محصول و یا هر تولیدی یک هدفی را دنبال میکند و ما نمیتوانیم بگوییم که یک سریال یا یک فیلم قطعا باید تمام اهدافی را که در منشور رسانهای داریم دنبال کند. گاهی اوقات ما کاری را میسازیم برای اینکه اوقات فراغت را پر کند و یک درد اجتماعی را در آن تعریف میکنیم. گاهی اوقات انتقاد میکنیم و گاهی نیز به مسائل جوانها، موضوعات اجتماعی و سیاسی میپردازیم.
پس قطعا هر فیلمی با یک هدفی ساخته میشود، اینکه میگویم برای پر کردن اوقات فراغت مردم سریال ساخته شده، رسالت کمی را دنبال نکرده است. من مخالف این موضوعم که بخواهیم بی هدف کاری را انجام دهیم. همیشه هم از ساخت فیلم و سریالهایم هدف داشتم در سریال «موچین» نیز هدف اصلی ما این بود که اختلافات خانوادگی را از یک منظر طنز ببینیم و بررسی کنیم که زندگیها تا چه اندازه سر مسائل کوچک و پیش پا افتاده میتواند خراب شود و یا چقدر راحت میتوانیم مسائل بزرگ را با یک گذشت کوچک حل کنیم و در کنار این قضیه برای گفتن این حرف جدی، آن را در قالب طنز و شوخی بیان کنیم که مخاطب ما بهتر آن را بپذیرد و بیشتر درکش کند.
در سالهای گذشته ساخت سریال در شبکه نمایش خانگی به شدت افزایش پیدا کرده است و حتی خود شما هم به این سمت حرکت کردید. فکر می کنید دلیل این موضوع چیست؟ چون آزادی عمل شبکه نمایش خانگی بیشتر است این اتفاق می افتد؟ یا چون در آمد خوبی دارد؟
شبکه نمایش خانگی با تلویزیون قابل قیاس نیست. شبکه نمایش خانگی را بخش خصوصی هدایت میکند و سرمایه گذاری آن را هم برعهده دارد. هزینههایی هم که در شبکه نمایش خانگی میشود با هزینههای تلویزیون قابل قیاس نیست. نکته دیگر اینکه فکر میکنم ما مقداری دیر به این سمت حرکت کردیم، زیرا تمام دنیا یک تلوزیون ملی و دولتی دارند و یک بخش خصوصی هم دارند که تلوزیونهای کابلی است. یکی از جذابیتهای شبکه نمایش خانگی این است که محدودیت موجود در تلوزیون، در شبکه نمایش خانگی کمتر است و نکته دیگر اینکه پرداختن و انتخاب قصه راحتتر است؛ چون مخاطب انتخاب میکند که شبکه نمایش خانگی را ببیند اما تلویزیون مهمان خانهها است؛ در واقع تلوزیون یک رسالتی دارد که باید آن را انجام دهد و رسانه هم کارش این است که اوقات فراغت را پر کند و به قول گفتنی آن بخش خصوصی را تامین کند.
فکر می کنید کیفیت سریال سازی در شبکه نمایش خانگی بیشتر است یا تلویزیون ؟
طبعا در نمایش خانگی چون سازنده میتواند هزینه بیشتری را تقبل کند و از بازیگرانی که دستمزد بالاتری دارند استفاده کند، برای مخاطب جذابیتهای بیشتری دارد. تلویزیون بیشتر بازیگر تربیت میکند و در عین حال بِستری است که مسئولیت فرهنگ سازی را برعهده دارد و شبکه نمایش خانگی هم ادامه دهنده آن راه است. طبیعتا تلویزیون محدودیتهای خاص خودش را دارد.
شما خودتان را کارگردان سفارشی ساز میشناسید یا این موضوع مستثنی بود؟
قالب کارهایی که من ساختهام و کارهایی که به من پیشنهاد شده از این قاعده مستثنی بوده است. من واقعا قصه را خواندهام و حتی در مورد شهید شهریاری زمانی که میخواستم این کار را شروع کنم اولین چیزی که برای من مهم بود این بود که بیوگرافی است و اصلا فضای سیاسی در کار نیست و هدف، زندگی یک دانشمند است که از یک شهرستان شروع میکند تا به یک درجات عالی میرسد که دنیا در مورد آن صحبت می کند و این افتخار بزرگی برای هر کارگردانی است که بیاید و بیوگرافی یکی از مفاخر مملکتش را بسازد، اما اینکه می فرمایید سفارشی ساز، در غالب کارهایی که خودم ساختهام این موضوع وجود نداشته است، یعنی هیچگاه اینگونه نبوده که با رویکردی خاص فیلم بسازم؛ چون طرح و داستان را معمولا خودمان ارائه میدهیم و یا فیلمنامهای را تهیه کننده به ما پیشنهاد میدهد، آن را میخوانیم و بررسی میکنیم که آیا در توانمان هست که آن را بسازیم یا خیر. بنابراین هیچ وقت به ما چیزی را تحمیل نکردهاند و من زمانی که شروع به ساختن شهید شهریاری کردم میدانستم که هدف، معرفی دستآوردهای اتمی ما است و میخواهیم این ذهنیت را از مردم دور کنیم که کار انرژی هستهای فقط تجهیزات و جنگ افزار و ساخت بمب نیست و از انرژی اتمی در کشاورزی، درمان، مسائل خوراکی و هرچیزی که فکر کنید استفاده میشود.
شبکه نمایش خانگی با تلویزیون قابل قیاس نیست. شبکه نمایش خانگی را بخش خصوصی هدایت میکند و سرمایه گذاری آن را هم برعهده دارد. هزینههایی هم که در شبکه نمایش خانگی میشود با هزینههای تلویزیون قابل قیاس نیست
شما خودتان چقدر با زندگی شهید شهریاری آشنایی داشتید؟
من قبل از اینکه کار را بسازم مثل همه مردم میدانستم که یک دانشمند هستهای کشورمان را ترور کردهاند و چیزی فراتر از این نمیدانستم. فقط میدانستم یکی از دانشمندان هستهای ما که میشود گفت در زمینه ۲۰ درصد غنی سازی اورانیوم فعالیت داشته است و میتوان گفت که با هنر فیلمنامه یواش یواش به این شخصیت علاقهمند شدم و دیدم که ایشان چه روح بلندی داشته و جالب است بدانید که نعل به نعل این قصه عین واقعیتهای زندگی این شهید بزرگوار بوده است.
کاملا بر اساس مستندات آن را ساختید؟
بله، نعل به نعل به زندگی ایشان وفادار بود. هرچند شهید زندگی پر فراز و نشیبی داشت؛ یعنی در اصل یک زندگی تراژدیک داشت و تمام چیزی که شما در سریال دیدید لحظات و ساعاتی بود که این شهید بزرگوار زندگی کرده است و برای همین بود که من در معرفت این آدم گم شدم.
اگر به آثار تولید شده تلویزیون در سال ۱۳۹۹و ۱۴۰۰ نگاهی بیندازیم، شاهد رشد چشمگیر ساخت سریالهای امنیتی هستیم، فکر میکنید دلیل اصلی این اتفاق چیست؟
در برههای از زمان زندگی میکیم که حساسیتها و چنگ و دندان نشان دادن دشمنان به ایران و تلاششان برای تضعیف ایران بیش از پیش شده و ما هم باید توانمندیهایمان را به رخ بکشیم و برای انجام این کار هیچ راه حلی به جز تولید فیلم، سریال و آثار هنری وجود ندارد.
«صبح آخرین روز» از لحاظ ساختاری با «شوق پرواز» مرحوم یدالله صمدی، قابل مقایسه است؟
سریال «شوق پرواز» درباره شهید عباس بابایی بود و خداوند رحمت کند، یدالله صمدی را، ایشان استاد من بودند و در زمان خودشان کار بسیار درخوری ساخته بودند. ساختای که ایشان انتخاب کرده بودند، روایی بود اما من در این کار تمام تلاشم را انجام دادم تا یک ساختار مدرنتری از لحاظ ریتم و قصهگویی داشته باشم. به همین لحاظ فکر میکنم قیاس این دو فیلم از لحاظ ساختاری، قیاس درستی نیست.
اگر موضوع زندگی شهید شهریاری به شما پیشنهاد نمیشد، به این موضوع فکر کرده بودید که فیلم یا سریال بیوگرافی بسازید؟
بله، پیش از اینکه این کار به من پیشنهاد شود، مشغول کار روی فیلمنامه «شهدای شُنا» بودم. قصه پنج دانشآموز است که در همدان و سر عملیات رمضان شهید و مفقود الاثر میشوند و هنوز هم پیکرشان بازنگشته است.
طبعا در نمایش خانگی چون سازنده میتواند هزینه بیشتری را تقبل کند و از بازیگرانی که دستمزد بالاتری دارند استفاده کند، برای مخاطب جذابیتهای بیشتری دارد
ضرورت وجود لهجه در سریال «صبح آخرین روز» چه بود؟ چون در بخش دوم که مربوط به جوانی شهید شهریاری است، این لهجه وجود ندارد و به نظر میرسد که به کار آسیب وارد کرده است.
زمانی که این سریال ساخته شد، بنا بر این شد که برای خانم سعیدی و جوانی ایشان، همزمان یک صدای متحد را دوبله کنیم، اما به محض پایان فیلمبرداری، بخاطر شرایطی که وجود داشت و پخش کار جلو افتاد، مجبور شدیم به آنچه که داریم بسنده کنیم.
۵۸۲۴۵