به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، «صبح روز نهم» عنوان کتابی به قلم گلعلی بابایی است که سرگذشتنامه مستند سردار شهید علیرضا نوری را در ۳۶۸ صفحه گردآوری کرده که توسط انتشارات بیستوهفت بعثت و نشر صاعقه منتشر شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
با وجود تمام مشکلات، شرایط جبهههای جنگ ایجاب میکرد تا با یک حرکت از سوی رزمندگان خودی، بن بست حاکم بر آن شکسته شود. چرا که از یک طرف طعم تلخ شکست نیروهای ایرانی درحوزه هویزه، طی عملیات ناموفق نثر و سوی دیگر اقدامات مغرضانه رئیسجمهور بنی صدر، فضایی را به وجود آورده بود که تمامی رزمندگان احساس یاس و ناامیدی میکردند.
حال در آن مقطع، شرایط پیش آمده بود، که این بن بست شکسته شود. محمدعلی جعفری از چگونگی انجام و عملیاتی که منجر به شکسته شدن آن و همچنین نقش علیرضا نوری در آن عملیات اینگونه روایت کرده است.
صبح روز ۲۶ اسفند ۱۳۵۹ دو ساعت قبل از اذان، به گردان شهید حسین علم الهدی گفتم به نیروها بیدار باش بدهند تا بعد از خواندن نماز صبح و گرفتن تجهیزات، در گرگ و میش هوای صبحگاهی زمستان خوزستان، حرکت شان را شروع کنند.
ساعتی بعد، به نقطهای رسیدیم که باید در آنجا متوقف میشدیم تا از طرف ارتش، برایمان آتش تهیه ریخته شود. به مدت ۵ دقیقه آتش تهیه ریخته شد، بعد، بی معطلی دستور شروع حمله را به بچههای گردان علم الهدی صادر کردیم.
من میدانستم دوسر خاکریز دشمن مین گذاری شده است. به همین خاطر قبل از رسیدن به آن خاکریز، دستور دادم علیشیر، جلوی نیروها باشد، تا آن مینها را خنثی کند. چند لحظه بعد، علی شیر با همان هیبت داش مشتی مآبانهاش آمد کنار من.
او میدانست برای انجام این عملیات، خیلی زحمت کشیده شده و حالا هم وقت آن رسیده بود تا آن زحمات به نتیجه برسد. بچههای گردان با مشاهده حرکات بلاتکلیف علیشیر، متوجه شدند که او هر کارهای باشد قادر به خنثی کردن این مینها نیست.
اصلا حرکاتش طوری بود که نشان میداد تجربهای در این کار ندارد. به قول داده بود که مشکل را حل کند و معلوم بود میخواهد مردانه روی قولش بیایستد. این تردید او را بچهها به من منتقل کردند، اما چارهای نبود؛ باید زودتر تصمیم میگرفتیم چه بکنیم.
در همین گیرودار، او زودتر از ما تصمیم گرفت؛ علیشیر اول یک تکبیر بلند گفت و بعد... خودش را پرتاب کرد روی مین. مین منفجر شد و علیشیر در دم به شهادت رسید. با این حرکت علیشیر، راه باز شد و نیروها توانستند از آنجا عبور کنند و به سمت سنگرهای دشمن یورش ببرند. خدا روحش را شاد کند. او حرکت بزرگی انجام داد که عملیات تا حد زیادی مدیون فداکاری او بود.
در مدت دو ساعت درگیری، نیروهای گردان شهید علم الهدی، با هدایت عملیاتی اسحاق عزیزی و علیرضا نوری، توانستند، حدود چهار کیلومتر پیش رفته و به انهدام مواضع دشمن بپردازند. آنقدر بچهها با عراقیها قاطی شده بودند که از گلوله آرپیجی به عنوان چماق استفاده میکردند و میزدند توی سر نیروهای دشمن.
انتهای پیام/121