به گزارش همشهریآنلاین*، بیش از یک دهه افول در عرصه سریالسازی کار را به جایی رسانده که مدتهاست هیچ مجموعه تلویزیونی تازهای میان مردم گل نمیکند و آنچه همچنان در رسانه ملی بیشتر دیده میشود باز پخش سریالهای قدیمی است.
سریالهایی که مخاطبان بارها تماشایش کردهاند ولی در بازپخشها همچنان دیده میشوند و اغلب هم بیشتر از مجموعههای تلویزیونی جدید که از فقدان جذابیت رنج میبرند. سریالها و فیلمهای سینمایی پخش شده از تلویزیون در دهه۶۰ از معدود دریچههای موجود بهسوی سرگرمی بودند.
در روزگاری که پخش یک فیلم سینمایی در بعدازظهر جمعه یک اتفاق محسوب میشد و همان سریالهای انگشت شمار، توسط بیشتر ایرانیان دیده میشد. در روزگار «سربداران» و «هزار دستان» که حالا تبدیل به نوستالژی میانسالان و پا به سن گذاشته شدهها شده است، تلویزیون با وجود برنامههای اندک و شبکههای کم تعدادش نقش مهم و تأثیرگذاری را ایفا میکرد. با همان هفتهای دو فیلم سینمایی که از دو شبکه سیما روی آنتن میرفت و همان سریالهای اغلب تاریخی که بخشی از حافظه جمعی ایرانیان شد.
از دهه۷۰ مدیران تلویزیون بنا را بر گسترش شبکهها و بالا بردن تولید سریالها و برنامهها گذاشتند. در نیمه دوم دهه۷۰ تلویزیون سریالها و برنامههایی را پخش میکرد که اصطلاحا «خیابان خلوت کن» نامیده میشدند. به مرور از دل سریالها و برنامههای سیما، ستارههایی متولد شدند که محصول کارشان مورد توجه عموم قرار میگرفت. چهرههایی که اغلب فرزند تلویزیون بودند و با گذر ایام راه و رسم برقراری ارتباط با مردم را آموخته بودند.
طنزهای شبانه از راه رسیدند و به محبوبیت فوق العادهای دست یافتند. روزگاری که هر مجموعهای از مهران مدیری میتوانست مخاطبان بسیاری جذب کند و بهتدریج چهرههایی چون رضا عطاران هم حال و هوای متمایز و متفاوتی به طنز تلویزیونی بخشیدند، بهترین زمانهای کنداکتور پخش را در اختیار گرفتند.
تنوع یکی از ویژگیهای سریالهای تلویزیون در دهههای۷۰و۸۰ بود. در این سالها باکس پخش همیشه پر و پیمان بود. از سریالهای طنز مدیری و عطاران گرفته تا سریال پلیسی «خواب و بیدار» و مجموعه تلخ اجتماعی «زیر تیغ» یا سریالهای موفق مذهبی که آغازگرش سریال «امام علی(ع)» بود. وقتی محرم با نوروز مصادف شد تلویزیون سریال «شب دهم» را تدارک دید و وقتی لزوم تولید مجموعههای جوان پسند پیش آمد «خط قرمز» از راه رسید.
به مرور و از اواخر دهه۸۰ تلویزیون با تعدادی از سرگرمی سازانش دچار مشکل شد. چهرههایی که وقتی با مدیران سیما به مشکل خوردند ترجیح دادند در سینما و شبکه نمایش خانگی، که امکانی تازه بود، فعالیت کنند. در پی تغییرات مدیریتی در صدا و سیما برخی از چهرههای سرشناس مثل مهران مدیری به تلویزیون بازگشتند ولی آنچه در عمل رخ داد نه یک روند که صرفا اتفاق بود. تلویزیون به هر دلیل نتوانست بیشتر فرزندان گریز پایش را به خانه بازگرداند. شاید با کمی سعه صدر میشد همچنان از قابلیتهای مثلا رضا عطاران یا حسن فتحی و برادران قاسم خانی برای تولید مجموعههای جذاب بهرهبرد. اتفاقی که به هر دلیل رخ نداد.
ساختار فربه بوروکراسی حاکم بر صدا و سیما، مثل بسیاری از سازمانها و نهادهای دیگر، با کارمند محوری، باعث شد بخش قابل توجهی از بودجه و درآمدهای صدا و سیما صرف پرداخت حقوق کارکنان شود. مجموعهای که هر چه گذشت بزرگتر و هزینههای جاریاش بیشتر شد، حالا دیگر به سهولت ۲دهه پیش نمیتواند سرمایههای کلان در اختیار کارگردانها بگذارد تا «در چشم باد» و «مختارنامه» بسازند. به همین دلیل بین دو سریال تاریخی مذهبی داوود میرباقری بیش از یک دهه وقفه میافتد و طرحهای فراوانی بهدلیل مشکل بودجه در کشوی مدیران خاک میخورند.
صدا و سیما در این سالها در عرصه مدیریت تغییر و تحولات بسیاری را پشت سر گذاشته است. در یک دهه اخیر، صدا و سیما ۳ رئیس بهخود دیده است و هر رئیسی هم با وعده ایجاد تحول پا به میدان گذاشته است. پیمان جبلی که چند ماهی است سکان هدایت صدا و سیما را عهده دار شده از مدیران با سابقه سازمان است و نسبت به مشکلات و مسائل حاکم بر این نهاد فرهنگی آگاهی دارد. جبلی قاعدتاً باید خوب بداند که صدا و سیما در عرصه سریالسازی کاملا میدان را به رقبا واگذار کرده است. باید منتظر ماند و دید مدیریت تازه صدا و سیما چگونه و با چه راهکارهایی تلویزیون را به روزهای خوشش باز میگرداند.
*مسعود پویا- روزنامهنگار