یحیی آلاسحاق
رییس سابق اتاق بازرگانی تهران
مسالهای که در رابطه با نرخ نیمایی ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومان وجود دارد، چند وجه دارد. یک وجه این موضوع به این برمیگردد که اگر کالاهای اساسی، مواداولیه و کالاهای ضروری در یک وضعیت تثبیت شدهای نسبت به حداقل یک سال قبل نباشد، تصمیماتی که در حوزه تولید و مصرف کالاهای عمومی هستند. دائما در حال نوسان خواهند بود و این ایجاد نگرانی میکند.از این زاویه اگر یک نرخ مشخصی در رابطه با ارز وجود داشته باشد، تولیدکننده با آسایش و آرامش و در یک شرایط ثبات میتواند تصمیمگیری کند. از این زاویه این تصمیم کار درست و ضروری است. به خصوص در یک شرایط ویژه بحرانیمانند. در یک فضای التهابی، در مدیریت شبه بحران ایجاب میکند که آرامش وجود داشته باشد. از این زاویه کار مثبت و درستی است. اما از زاویه دیگر این نکته وجود دارد که اقتصاد تابع عرضه و تقاضاست و ارز هم مثل کالاهای دیگر مثل آهن، برنج و... از مولفه عرضه و تقاضا تبعیت میکند. یعنی با دستور و امریه امکان نرخگذاری نیست و یکی از مشکلاتی که ما داریم، همین نرخگذاریهای دستوری است. در کل در یک سیاست کلی اقتصادی، هم از نظر قانونی و هم از نظر واقعیتهای اقتصادی، نرخ ارز باید مدیریت شده باشد. ارز ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومانی هم یک تعبیری از نرخ ارز مدیریت شده است. رییس کل بانک مرکزی سیاست خود را اینگونه توصیف کرد که یک بازار، بازار کالاهای اساسی و ضروری است و بازار دیگر مربوط به تقاضاهای دیگر است. در حدود ۴۰ تقاضای دیگر در بازار وجود دارد که اسم آن را بازار مبادلهای گذاشت و در این بازار مبادلهای، عرضه و تقاضا را ملاک قرار داد. در حقیقت اگر بخواهیم منصفانه عنوان کنیم، کار خلاف قانون صورت نگرفته و کار اقتصادی انجام شده و همان نظام مدیریت شده ارز است. منتها در نوع مدیریت، اقتضا و شرایط ایجاب میکند که اینگونه برخورد شود. در کل آنچه که از نظر اقتصادی درست است، نظام مدیریت شده ارز است و آنچه که قانون گفته، ارز مدیریت شده است. آنچه که رییسکل بانک مرکزی هم مطرح کرده، نظام مدیریت شده ارز است که هم قانونی است و هم اقتصادی. یعنی مدیریت شده کار میکنند، منتها بازار دو قسمت شده که یک بازار کالاهای اساسی و ضروری برای خواباندن التهابات است و بازار دیگر، بازار آزاد عرضه و تقاضای ارز است. این تصمیم به نظر من مناسب است؛ منتها همه باید همراهی کنند. در حال حاضر تقاضای ما در بازار ارز در چند حوزه است. یک حوزه، تقاضای واقعی برای تقاضا است؛ چه کالا و چه قطعات وارداتی و چه هزینههای ارزی مثل مسافرت و بیماری و هزینههای سازمانهای بینالمللی و ...یک تقاضای دیگر برای ارز هم وجود دارد که مربوط به حفظ ارزش داراییها میشود؛ آن هم با توجه به تورمی که الان در کشور وجود دارد که به طور اتوماتیکوار ارزش پول را پایین میآورد و عدهای که پسانداز باید به جایی برود که دارایی خود را حفظ کند که به این ترتیب، باید ملک، طلا و یا ارز بخرد. راحتترین کار، ارز است که بلافاصله قابل تبدیل است. بر این اساس، یک بخش تقاضا در بازار ارز که باید مدیریت شود، بازار تبدیل داراییها و حفظ ارزش پول است. یک بازار دیگر هم وجود دارد که بازار سوداگری ارز است که به خرید و فروش ارز میپردازند. مهمترین مساله، فضای روانی حاکم بر این حوزه است. کار مهمی که میشود انجام داد و باید انجام داد، مربوط به این بازار غیرواقعی است. حالا اینکه چطور میشود این بازار را کنترل کرد، یک الزاماتی نیاز است. الزامات آن، فضای عمومی اقتصاد کشور است، یعنی بخش کلان اقتصاد را باید دید، برای مثال، کنترل تورم اولویت دارد که باید به آن توجه کرد. یکی از عوامل افزایش تورم، حجم نقدینگی است. حجم نقدینگی در چند سال گذشته رشد غیرمترقبهای داشته که این در تورم اثر دارد و تورم هم در بازارهای مختلف اثر دارد. سیاستهای پولی و مالی و سیاستهای تجاری باید مورد توجه قرار گیرد. در حقیقت سیاستهای تجاری باید با سیاستهای پولی و ارز و مالی همگن باشد. یعنی وزیر صمت با رییس کل بانک مرکزی باید یک روح در دو بدن باشند و مجموعه راهبردها و سیاستها باید یکی باشد. اگر سیاستها یکی نباشد، سیاستهای تجاری بهگونهای دیگر عمل میکند و سیاستهای بانک مرکزی در مسیر دیگری قرار میگیرد.جواب یک جملهای اگر بخواهم به سوال شما بدهم، این است که باید سیاست واحدی در موضوع ارز، اقتصاد و تجارت در تیم اقتصادی دولت وجود داشته باشد، یعنی سیاستها، راهبردها، مدیریتها و تصمیمات یکی باشد. مردم و فعالان اقتصادی هم نگاه میکنند و میبینند که آیا انسجام به معنای وحدت عمل در تیم اقتصادی وجود دارد یا خیر! اگر انسجام و وحدت عمل وجود نداشته باشد، قطعا عوارض متعددی را در اقتصاد خواهیم داشت.