کد خبر: ۲۴۱۰۵۰
تاریخ انتشار: ۰۱ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۹:۰۹

40 اصطلاح کلیدی انگلیسی در بازرگانی (واردات و صادرات) + مثال

در دنیای تجارت جهانی، تسلط بر زبان انگلیسی، به‌ویژه واژگان تخصصی حوزه بازرگانی، واردات و صادرات، یک ضرورت انکارناپذیر است. ارتباط موثر، درک اسناد و قراردادها، و انجام موفق معاملات بین‌المللی، همگی در گرو دانش زبانی است. اگر به دنبال ارتقاء مهارت‌های خود در زبان انگلیسی تجاری و کسب موفقیت در بازرگانی، واردات و صادرات هستید، این مقاله برای شماست! 40 اصطلاح کلیدی انگلیسی با ترجمه فارسی، توضیحات کاربردی و مثال‌های واقعی، شما را در این مسیر همراهی می‌کند.

40 اصطلاح کلیدی انگلیسی در بازرگانی (واردات و صادرات) + مثال

در دنیای تجارت جهانی، تسلط بر زبان انگلیسی، به‌ویژه واژگان تخصصی حوزه بازرگانی، واردات و صادرات، یک ضرورت انکارناپذیر است. ارتباط موثر، درک اسناد و قراردادها، و انجام موفق معاملات بین‌المللی، همگی در گرو دانش زبانی است.

اگر به دنبال ارتقاء مهارت‌های خود در زبان انگلیسی تجاری و کسب موفقیت در بازرگانی، واردات و صادرات هستید، این مقاله برای شماست! 40 اصطلاح کلیدی انگلیسی با ترجمه فارسی، توضیحات کاربردی و مثال‌های واقعی، شما را در این مسیر همراهی می‌کند.

 

1. Trade

  • معنی: تجارت، معامله
  • کاربرد: اشاره کلی به خرید و فروش کالا و خدمات.

مثال:

"International trade benefits all nations."

ترجمه: "تجارت بین‌الملل به نفع همه ملت‌هاست."

2. Commerce

  • معنی: بازرگانی (بیشتر در مفهوم گسترده).
  • کاربرد: در متون رسمی و اشاره به فعالیت‌های تجاری کلان.

مثال:

"The Ministry of Commerce regulates trade."

ترجمه: "وزارت بازرگانی تجارت را تنظیم می‌کند."

3. Business

  • معنی: کسب و کار، شرکت.
  • کاربرد: اشاره به یک واحد تجاری یا فعالیت تجاری.

مثال:

"Starting a business requires careful planning."

ترجمه: "راه‌اندازی کسب و کار نیازمند برنامه‌ریزی دقیق است."

4. Market

  • معنی: بازار.
  • کاربرد: محل خرید و فروش یا گروه خاصی از مشتریان.

مثال:

"We are exploring new markets for our products."

ترجمه: "ما در حال بررسی بازارهای جدید برای محصولات خود هستیم."

5. Negotiation

  • معنی: مذاکره.
  • کاربرد: در فرآیند عقد قرارداد، حل اختلاف، تعیین قیمت.

مثال:

"Negotiation skills are essential in business."

ترجمه: "مهارت‌های مذاکره در تجارت ضروری هستند."

6. Contract

  • معنی: قرارداد (سند حقوقی).
  • کاربرد: توافق‌نامه کتبی و الزام‌آور بین طرفین.

مثال:

"We signed a contract with a new supplier."

ترجمه: "ما با یک تامین کننده جدید قرارداد امضا کردیم."

7. Agreement

  • معنی: توافق (شفاهی یا کتبی).
  • کاربرد: اشاره به هر نوع توافقی بین طرفین.

مثال:

"We reached an agreement on all terms."

ترجمه: "ما در مورد تمام شرایط به توافق رسیدیم."

8. Offer

  • معنی: پیشنهاد.
  • کاربرد: در مراحل اولیه مذاکره، اعلام شرایط.

مثال:

"They rejected our initial offer."

ترجمه: "آنها پیشنهاد اولیه ما را رد کردند."

9. Demand

  • معنی: تقاضا.
  • کاربرد: در تحلیل بازار، بررسی میزان علاقه‌مندی به محصول.

مثال:

"Demand for this product is high."

ترجمه: "تقاضا برای این محصول زیاد است."

10. Supply

  • معنی: عرضه.
  • کاربرد: در تحلیل بازار، بررسی موجودی محصول.

مثال:

"Supply chain disruptions are causing delays."

ترجمه: "اختلالات زنجیره تامین باعث تاخیر می‌شوند."

11. Profit

  • معنی: سود.
  • کاربرد: در گزارش‌های مالی، ارزیابی عملکرد.

مثال:

"The company aims to increase profits."

ترجمه: "این شرکت قصد دارد سود را افزایش دهد."

12. Loss

  • معنی: ضرر.
  • کاربرد: در گزارش‌های مالی، ارزیابی عملکرد.

مثال:

"The company reported a loss last quarter."

ترجمه: "این شرکت در سه ماهه گذشته زیان گزارش کرد."

13. Revenue

  • معنی: درآمد (قبل از کسر هزینه‌ها).
  • کاربرد: در گزارش‌های مالی.

مثال:

"Revenue growth is a key indicator."

ترجمه: "رشد درآمد یک شاخص کلیدی است."

40 اصطلاح کلیدی انگلیسی در بازرگانی (واردات و صادرات) + مثال

14. Investment

  • معنی: سرمایه‌گذاری
  • کاربرد: قرار دادن پول در کسب و کار به امید کسب سود.

مثال:

"Foreign investment is crucial for development."

ترجمه: "سرمایه‌گذاری خارجی برای توسعه حیاتی است."

15. Shareholder

  • معنی: سهام‌دار
  • کاربرد: مالک بخشی از سهام یک شرکت.

مثال:

"Shareholders expect a return on their investment."

ترجمه: "سهامداران انتظار بازگشت سرمایه خود را دارند."

16. Import

  • معنی: واردات.
  • کاربرد: خرید و انتقال کالا از خارج به داخل کشور.

مثال:

"The country imports a lot of oil."

ترجمه: "این کشور نفت زیادی وارد می‌کند."

17. Customs

  • معنی: گمرک.
  • کاربرد: در هنگام ترخیص کالا، پرداخت عوارض.

مثال:

"Goods must pass through customs."

ترجمه: "کالاها باید از گمرک عبور کنند."

18. Tariff

  • معنی: تعرفه گمرکی.
  • کاربرد: در محاسبه هزینه‌های واردات.

مثال:

"Tariffs can protect domestic industries."

ترجمه: "تعرفه‌ها می‌توانند از صنایع داخلی محافظت کنند."

19. Import License

  • معنی: مجوز واردات.
  • کاربرد: برای واردات کالاهای خاص.

مثال:

"An import license is required for this item."

ترجمه: "برای این کالا مجوز واردات لازم است."

20. Bill of Lading

  • معنی: بارنامه.
  • کاربرد: رسید کالا، قرارداد حمل، سند مالکیت.

مثال:

"The bill of lading is a crucial document."

ترجمه: "بارنامه یک سند حیاتی است."

21. Customs Clearance

  • معنی: ترخیص کالا از گمرک.
  • کاربرد: پس از ورود کالا به گمرک.

مثال:

"Customs clearance can take several days."

ترجمه: "ترخیص کالا از گمرک ممکن است چند روز طول بکشد."

22. Duty

  • معنی: عوارض گمرکی.
  • کاربرد: در محاسبه هزینه‌های واردات.

مثال:

"Import duties can be high."

ترجمه: "عوارض واردات می‌تواند زیاد باشد."

23. Quota

  • معنی: سهمیه.
  • کاربرد: برای کنترل واردات یا صادرات.

مثال:

"There is an import quota on textiles."

ترجمه: "برای واردات منسوجات سهمیه وجود دارد."

24. Importer of Record

  • معنی: واردکننده رسمی
  • کاربرد: مسئول قانونی واردات کالا.

مثال:

"The importer of record is responsible for compliance."

ترجمه: "واردکننده رسمی مسئول رعایت مقررات است."

25. Export

  • معنی: صادرات.
  • کاربرد: فروش و انتقال کالا به خارج از کشور.

مثال:

"The country exports agricultural products."

ترجمه: "این کشور محصولات کشاورزی صادر می‌کند."

26. Export License

  • معنی: مجوز صادرات.
  • کاربرد: برای صادرات کالاهای خاص.

مثال:

"An export license may be required."

ترجمه: "ممکن است مجوز صادرات لازم باشد."

40 اصطلاح کلیدی انگلیسی در بازرگانی (واردات و صادرات) + مثال

27. Letter of Credit (LC)

  • معنی: اعتبار اسنادی (LC).
  • کاربرد: روش پرداخت تضمین‌شده در تجارت بین‌الملل.

مثال:

"Payment will be made by letter of credit."

ترجمه: "پرداخت از طریق اعتبار اسنادی انجام خواهد شد."

برای مطالعه بیشتر در مورد اصطلاحات بانکی مرتبط با تجارت بین‌الملل و اعتبارات اسنادی، می‌توانید این سایت مراجعه کنید.

28. Incoterms

  • معنی: اصطلاحات بین‌المللی بازرگانی.
  • کاربرد: تعیین مسئولیت‌ها در حمل و نقل بین‌المللی.

مثال:

"Incoterms define the terms of trade."

ترجمه: "اینکوترمز شرایط تجارت را تعریف می‌کند."

29. Free on Board (FOB)

  • معنی: تحویل روی عرشه کشتی (FOB).
  • کاربرد: فروشنده مسئول تحویل کالا روی عرشه است.

مثال:

"The price is FOB shipping port."

ترجمه: "قیمت، تحویل روی عرشه کشتی در بندر حمل است."

30. Cost, Insurance, and Freight (CIF)

  • معنی: هزینه، بیمه و کرایه حمل (CIF).
  • کاربرد: فروشنده مسئول پرداخت هزینه، بیمه و حمل است.

مثال:

"The price is CIF destination port."

ترجمه: "قیمت شامل هزینه، بیمه و حمل تا بندر مقصد است."

31. Certificate of Origin

  • معنی: گواهی مبدأ
  • کاربرد: مشخص کردن کشور سازنده کالا.

مثال:

"A certificate of origin is required for customs."

ترجمه: "گواهی مبدأ برای گمرک الزامی است."

32. Pro Forma Invoice

  • معنی: پیش‌فاکتور
  • کاربرد: اطلاع‌رسانی قبل از ارسال کالا.

مثال:

"Please send us a pro forma invoice."

ترجمه: "لطفاً یک پیش‌فاکتور برای ما ارسال کنید."

33. Commercial Invoice

  • معنی: فاکتور تجاری
  • کاربرد: سند رسمی فروش پس از نهایی شدن معامله.

مثال:

"The commercial invoice is required for payment."

ترجمه: "فاکتور تجاری برای پرداخت الزامی است."

34. Packing List

  • معنی: لیست بسته‌بندی
  • کاربرد: نشان دادن جزئیات محتویات هر بسته.

مثال:

"The packing list helps with inventory control."

ترجمه: "لیست بسته‌بندی به کنترل موجودی کمک می‌کند."

35. Shipper

  • معنی: فرستنده (در حمل و نقل).
  • کاربرد: ارسال کننده کالا.

"The shipper must provide accurate information."

ترجمه:«فرستنده باید اطلاعات دقیقی ارائه دهد.»

36. Consignee

  • معنی: گیرنده کالا (در حمل و نقل).
  • کاربرد: دریافت کننده کالا.

مثال:

"The consignee is responsible for customs clearance."

ترجمه: «گیرنده کالا مسئول ترخیص از گمرک است.»

37. Freight Forwarder

  • معنی: شرکت حمل و نقل بین‌المللی
  • کاربرد: انجام خدمات حمل و نقل از طرف صادر/واردکننده.

مثال:

"A freight forwarder can handle the logistics"

ترجمه: "یک شرکت حمل و نقل می‌تواند امور لجستیک را انجام دهد."

38. Shipping Line

  • معنی: خط کشتیرانی
  • کاربرد: ارائه خدمات حمل و نقل دریایی.

مثال:

"We booked space with a major shipping line"

ترجمه: "ما فضایی را با یک خط کشتیرانی بزرگ رزرو کردیم."

39. B2B (Business-to-Business)

  • معنی: تجارت بنگاه با بنگاه
  • کاربرد: معاملاتی که بین دو شرکت انجام می‌شود.

مثال:

"Our company focuses on B2B sales."

ترجمه: «شرکت ما بر فروش B2B تمرکز دارد.»

40. B2C (Business-to-Consumer)

  • معنی: تجارت بنگاه با مصرف کننده
  • کاربرد: معاملاتی که بین یک شرکت و مصرف‌کنندگان نهایی انجام می‌شود.

مثال:

"Online retail is a major part of the B2C market. "

ترجمه:«خرده‌فروشی آنلاین بخش عمده‌ای از بازار B2C است.»

 

جمع‌بندی:

این 40 واژه، تنها نقطه شروع سفر شما به دنیای تجارت بین‌الملل هستند. با تسلط بر این اصطلاحات، نه تنها در معاملات فعلی خود با اعتماد به نفس بیشتری ظاهر می‌شوید، بلکه برای ارتباطات، قراردادها و فرصت‌های تجاری آینده نیز آماده خواهید شد. به خاطر داشته باشید که یادگیری زبان انگلیسی تجاری یک سرمایه‌گذاری بلندمدت است که دروازه‌های جدیدی را به روی کسب‌وکار شما می‌گشاید.

پس، یادگیری را متوقف نکنید، دایره واژگان خود را گسترش دهید و با جسارت در مسیر تجارت جهانی گام بردارید.

 

آخرین اخبار