کورش شرفشاهي
k.sharafshahi@gmail.com
مدتي است مسوولان تاکيد دارند که بايد اعتماد مردم را جلب کرد و از هر کس که به هر نحوي در زمينه خدشه دار کردن اين اعتماد حرکتي انجام دهد، انتقاد ميکنند اما به راستي مردم چگونه و در چه شرايطي بايد به مسوولان اعتماد کنند؟ کافي است نگاهي به شعارهاي انتخاباتي بيندازيم و ببينيم تا چه اندازه محقق شده است؟ تا به امروز کداميک از افرادي که توانستهاند راي مردم را جذب کنند، قول ارزاني، کنترل قيمتها، بهبود معيشت مردم، کاهش بحرانها، رونق اقتصادي، رسيدن به قلههاي رفيع و صدها و هزاران وعده رنگين را به مردم نداده اند؟ حتي آنهايي که دستي به آتش ندارند و نميتوانند در مديريت اجرايي کشور تاثيرگذار باشند، وعدههاي رنگين ميدهند. از سوي ديگرشاهد انواع فسادها هستيم. براي پيش خريد خانه و خودرو ميرويم، رندهايي پيدا ميشوند که پولمان را ميبرند و پس از آنکه مدتها در خيابانها تجمع ميکنيم، دستمان به جايي بند نيست. در موسسات مالي و اعتباري سرمايه گذاري ميکنيم، نه تنها از سودي که با ما قرار بسته بودند، بايد صرف نظر کنيم، بلکه براي گرفتن پولمان بايد خون به جگر بشويم. سر سال با هزار منت افزايش 20 درصدي را براي حقوقمان در نظر ميگيرند و هنوز يک ماه از سال نگذشته که ارزش پول ملي کشورمان و به دنبال آن معيشتمان با سر به زمين ميخورد. جوانان ما تصميم ميگيرند خانواده تشکيل بدهند، يک باره همه چيز چند برابر ميشود و کار به جايي ميرسد که نه تنها نميتوانند خانه بخرند، بلکه اجاره خانههاي گران شده را نيز نميتواند بپردازند و حتي در تامين هزينههاي زندگي نيز ناتوان هستند. اگر بخواهيم از اين دست وضعيتها سخن بگوييم، مثنوي 70 من کاغذ ميشود بنابر اين به جاي التماس براي گرفتن اعتماد مردم، به قولهايي که دادهايم عمل کنيم تا مردم اعتماد کنند.