کد خبر: ۸۸۱۱۱
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۸ - ۲۱:۱۱

به گزارش همشهری، ساعت ۱۷:۳۰دوشنبه به قاضی رحیم دشتبان، کشیک جنایی پایتخت خبر رسید که مردی حدودا ۵۰ساله در خانه‌اش با ضربه قمه به قتل رسیده و قاتل کسی جز دختر ۱۲ساله‌اش نیست.
به گفته مأمور کلانتری، قاتل دستگیر شده و به کلانتری منتقل شده بود و پس از این تماس، قاضی جنایی راهی کلانتری شد. او دختر ۱۲ساله را دید که در یکی از اتاق‌ها پیش روی افسر پلیس نشسته و در حال نوشتن برگه اعتراف بود. کمی آن‌طرف‌تر(بیرون از اتاق بازجویی) مادر این دختر به همراه دختر ۱۷ساله‌اش ایستاده بودند و اشک می‌ریختند.

قاضی جنایی یکراست به اتاق بازجویی رفت و از دختر ۱۲ساله خواست تا ماجرای قتل پدرش را بازگو کند. او گفت: پدرم مردی بداخلاق بود که مدام ما را کتک می‌زد. روز حادثه نیز من و خواهر بزرگ‌ترم و مادرم را به باد کتک گرفت. پس از آن به سمت مادرم هجوم برد و می‌خواست خفه‌اش کند. خواهربزرگ‌ترم به سمت او رفت و مانعش شد. من هم ناگهان فکری به سرم زد. به سرعت به اتاق خواب رفتم و از داخل کمد پدرم یک قمه بزرگ برداشتم. قمه متعلق به پدرم بود که هرازگاهی آن را تیز می‌کرد و اگر با مادرم درگیر می‌شد، همه ما را با آن قمه تهدید می‌کرد. من هم با همان قمه ضربه‌ای به کمر پدرم زدم. اگر این‌کار را نمی‌کردم، پدرم با دستانش مادرم را خفه می‌کرد. وی ادامه داد: همسایه‌ها صدای درگیری ما را شنیده بودند و وارد خانه ما شدند. وقتی دیدند پدرم ‌غرق خون است، به اورژانس زنگ زدند. او به بیمارستان منتقل شد اما زنده نماند.  

  • تلاش برای نجات خواهر

قاضی جنایی تهران قمه را که دید مطمئن شد دختر ۱۲ساله نمی‌تواند قاتل باشد؛ چراکه واردکردن ضربه مرگبار با آن قمه آن‌هم توسط دختری با جثه متهم، بعید بود. او احتمال داد که جنایت از سوی دختر بزرگ خانواده رخ داده است. به همین دلیل او را صدا زد و وقتی دختر ۱۷ساله در اتاق بازجویی تنها شد،  قاضی جنایی از او خواست روی صندلی بنشیند و وقتی نشست از او سؤال کرد: چرا پدرت را کشتی؟ دختر ۱۷ساله شوکه شد و گفت: من قاتل نیستم، ‌خواهرم قاتل است.

قاضی این‌بار گفت: اما خواهرت همه‌چیز را اعتراف کرد و گفت تو پدرت را کشته‌ای و او به‌خاطر نجات تو، قتل را گردن گرفته است؟ دست و پای دختر ۱۷ساله شروع کرد به لرزیدن و نگاهش به پرونده‌ای که روی میز بود، گره خورد. او سپس توضیح داد: من پدرم را کشته‌ام؛ ‌اگر جانش را نمی‌گرفتم، حالا مادرم زنده نبود. وی ادامه داد: یکی از همسایه‌ها وقتی قدم در خانه ما گذاشت که قمه در دست من بود و پدرم خون‌آلود روی زمین افتاده بود. او گفت اگر خواهر ۱۲ساله‌ات به قتل اعتراف کند، به کانون اصلاح و تربیت فرستاده می‌شود اما اگر تو به قتل اعتراف کنی، باید بروی زندان. آن هم در میان زنان معتاد و جنایتکار و معلوم نیست چه بلایی سرت بیاید. اینها را که گفت، همه ما وحشت کردیم.

پیش از آنکه آمبولانس برسد، خواهر کوچکم به سمتم پرید و قمه را از دستم گرفت. او گفت به‌خاطر نجات من قتل را گردن می‌گیرد و حاضر است مدتی در کانون زندانی شود. او دلش نمی‌خواست من به زندان بروم. به همین دلیل قرار شد او اعتراف کند تا من به زندان نروم. این دختر ۱۷ساله ادامه داد: پدر و مادرم سال‌ها با هم اختلاف داشتند و در آستانه جدایی بودند. پدرم اما خیلی اذیتمان می‌کرد و مدام همه ما را کتک می‌زد. روز حادثه هم بار دیگر با مادرم بر سر مسائل پیش‌پاافتاده درگیر شد و  او را کتک زد. وقتی من و خواهرم به سمت آنها رفتیم تا مانع کتک‌کاری شویم، ناگهان پدرم به سمت ما هجوم آورد و ما را نیز به باد کتک گرفت. بعد مادرم را به زمین هل داد و دستانش را دور گردنش حلقه زد تا خفه‌اش کند که من قمه را برداشتم و به او ضربه زدم.  

این دختر ۱۷ساله پس از اعتراف به قتل بازداشت شد و خواهر ۱۲ساله او که تا پیش از این دستبند اتهام به دستش بود، آزاد. از سوی دیگر مادر و دختران خانواده که آثار ضرب و شتم و جراحت روی بدنشان دیده می‌شد، به پزشکی قانونی معرفی شدند. قاضی رحیم دشتبان پس از تحقیق از متهم در کلانتری، پرونده این حادثه را به‌دلیل اینکه سن متهم به قتل زیر ۱۸سال بود، به دادسرای اطفال فرستاد.

  • چرایی بروز خشونت در خانواده
  • مریم رامشت ـ روانشناس و مدرس دانشگاه

پرونده قتل پدر به‌دست دختر نوجوانش هزاران آه و افسوس برجا می‌گذارد؛ چرا که از مدت‌ها قبل باید فکری به حال این خانواده پر تنش می‌شد. در این خانه خشونت به‌صورت گسترده وجود داشته و نهادینه شده بود. احتمالا کشمکش و درگیری در این سطح، بارها بین اعضای این خانواده رخ داده بود. وقتی دختری با این سن آن‌چنان درونش خشم، عصبانیت و کدورت وجود دارد که مرتکب قتل، آن هم قتل پدر می‌شود نشان‌دهنده این است که در این خانواده درگیری، زورگویی، تشویش و رفتارهای آسیب رسان به وفور وجود داشته است.

باید توجه کرد که فرزندان‌مان عصبی و پرخاشگر به دنیا نمی‌آیند. این کنش‌ها، رفتارها و برخوردهای ماست که موجب می‌شود بچه‌هایمان رفتار خشونت‌بار از خود نشان دهند. خشونت، اضطراب، وسواس و... واگیر روانی دارد. یعنی قابل انتقال است. اگر در خانواده خشونت وجود داشته باشد، فرزندان‌مان هم به‌طور طبیعی درون‌شان خشم به‌وجود می‌آید. اما در این بین برخی خشم را بروز می‌دهند و می‌شوند افراد جنگجو و  پرخاشگر و برخی دیگر خشم را فرو می‌خورند و افسرده می‌شوند.

اطلاعات به‌دست آمده از این پرونده نشان می‌دهد الگوی اصلی دختر نوجوان پدر بوده است؛ یعنی همان فردی که خشونت را ابراز می‌کرده است. در مهارت‌های زندگی یکی از عمده‌ترین بحث‌ها بحث حل مسئله و تصمیم‌گیری است. یعنی ما در شرایط دشوار چطور می‌توانیم مسئله‌مان را حل کنیم؟ چطور عمل کنیم که اثر اجتماعی و روانی اتفاقات زندگی کاهش پیدا کند؟ امروزه بزرگ‌ترین مشکل زوجین در خانواده‌ها بحث ناتوانی در حل مسئله است و اینکه افراد به جای گفت‌وگو و راه‌حل‌های مختلف مثل سکوت، ترک محل، کمک گرفتن از دیگران، بالا بردن قابلیت‌ها و... متوسل به رفتارهای قهری و خشونت بار می‌شوند. وقتی در خانواده چنین اتفاقی می‌افتد و خانه به میدان جنگ تبدیل می‌شود، مشخص است که افراد خانواده توانایی حل مسئله را ندارند.

نکته مهم در این بین نقش مادر خانواده است. آیا وقتی همسرمان به این مرحله رسیده که رفتارهای خشونت بار دارد باید به این زندگی ادامه بدهیم؟ این زن با مشکلاتی که داشته به زندگی مشترک ادامه داده است. احتمالا می‌گوید مشکل مالی و عدم‌حمایت داشته و به همین دلیل به زندگی مشترک ادامه داده است. به خانواده‌هایی که افراد پرخاشگر دارند توصیه می‌شود اول روی خودشان کارکنند. بحث حفاظت از خود و خودمراقبتی اهمیت دارد. نباید کار به جایی برسد که چنین رفتار خشونت باری در خانه اتفاق بیفتد. هنگام وقوع چنین حوادثی، بهترین کار ترک صحنه است. باید از دیگران کمک گرفت و مسئله را مدیریت کرد. خانواده‌ها باید آگاه باشند و رسانه‌ها هم باید شهروندان را آگاه کنند. باید مراکز حمایتی به مردم معرفی شوند و مشاور رایگان در اختیار این افراد قرار گیرد تا از وقوع چنین فجایعی پیشگیری شود.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار