کد خبر: ۲۸۲۷۹
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۴

این‌که به صورت خیلی غیرمنتظره، نام قهرمان ملی ایرانیان در مردادماه سال 1328، به یکباره در بهمن‌ماه 1394 زنده شود و نقشی هرچند کوچک در کارزار انتخاباتی ایالات متحده ایفا کند، چیز کمی نیست. دکتر مصدق را می‌گویم که از دل تاریخ، ناگهان به کمپین چندین هزار نفری دموکرات‌ها در سال 2016 آمد تا میلیون‌ها بیننده بفهمند که انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها با او چه کردند و توطئه با نخست‌وزیری مشروع و قانونی، چگونه معادلات منطقه و بین‌المللی را به‌هم ریخت تا خاورمیانه این‌گونه آشفته شود. جالب است که کسی مثل سناتور برنی سندرز، این‌گونه به اشتباه و جفای کشور متبوع خود در قبال مردمان سرزمین پارس، اعتراف می‌کند و البته اعلام هشدار برای عدم تکرار چنین وقایعی از سوی کسانی چون هیلاری کلینتون که به فکر تغییر رژیم هستند.

امروز و در چند قدمی سال 1395، هنوز که هنوز است، دکتر مصدق بین ایرانیان محبوب است و چیزی حدود 95 درصد و شاید هم بیشتر از مردم کشورمان، هر وقت نام او را می‌شنوند، به خود افتخار می‌کنند؛ نه به‌خاطر ملی کردن صنعت نفت، بلکه به خاطر سواد فکری‌اش، به‌خاطر مردمی بودنش، به‌خاطر اینکه عشق قدرت نبود، یک رجال سیاسی تمام عیار بود و می‌دانست که میز و صندلی‌ای که در اختیار دارد، ارث پدری نیست، امانتی برای خدمت است. همین بود که دشمنانش نتوانستند تاب بیاورند و با ناجوانمردی، او و دولتش را کنار زدند؛ اما بعد از گذشت نزدیک به 62 سال، هنوز هم محبوب است و البته محبوب‌تر.

اما برگردیم به اصل داستان؛ چه کسی فکرش را می‌کرد؟! اینکه وسط مناظره نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، یکی نام مصدق را به زبان بیاورد و با یادآوری وقایع 70 سال پیش ایران، سیاست‌ خارجی رقیبش را نقد کند؟ برنی سندرز، سیاستمدار چپ‌گرایی که در تلاش است نامزدی حزب دموکرات را در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به دست بیاورد، در ششمین مناظره‌اش در برابر هیلاری کلینتون، در میان بحث و جدل‌ها، استدلال‌هایش را به روایت سرنوشت محمد مصدق درآمیخت و به هیجانی کم‌سابقه در میان گروهی از ایرانی‌ها که مناظره را دنبال می‌کردند دامن زد.

اما چه شد که سندرز به سراغ دکتر مصدق و وقایع سال 32 رفت؟

دعوا بر سر سیاست خارجی بود؛ مسأله‌ای که برای هیلاری کلینتون اهمیت ویژه‌ای دارد، چراکه مهم‌ترین سابقه او در قوه مجریه، تصدی وزارت امور خارجه آمریکا در دوره نخست ریاست جمهوری باراک اوباما است.

گویا در جریان مجادله بر سر سیاست خارجی هم خانم کلینتون علاقه ویژه‌ای به صحبت درباره ایران دارد. (او پیشتر هم یک بار وقتی نام ایرانیان را به زبان آورد بسیاری از دوستداران ایرانی - آمریکایی او ناامید شدند. او گفت که با اقداماتش ایرانی‌ها را با خودش دشمن کرده و به این دشمنی افتخار می‌کند.)

در نقطه مقابل هیلاری کلینتون، برنی سندرز مُصر است که اساساً با سیاست خارجی تهاجمی میانه‌ای ندارد و معتقد است که منافع ملی آمریکا باید از طریق همکاری و یافتن منافع مشترک با دیگران تامین شود. مشخصاً با نام بردن از کشور ایران گفته که هوادار عادی‌سازی روابط با تهران است. کلینتون در مناظره پنجشنبه همین موضع برنی سندرز را هدف حمله قرار داد؛ حمله‌ای که با ضدحمله برنی سندرز روبه‌رو شد.

سندرز تشریح کرد که به نظرش ایران حامی تروریسم در اقصی‌نقاط جهان است و به هیچ‌وجه نمی‌خواهد همین فردا رابطه با ایران را عادی کند، بلکه معتقد است مسئله عادی‌سازی روابط با ایران باید به شکل یک روند گام به گام اجرا شود. وقتی بحث دو نامزد بالا گرفت، سندرز در تشریح دیدگاهش مسأله مداخله در امور دیگر کشورها را مطرح و به سرنگونی صدام حسین در عراق و معمر قذافی در لیبی اشاره کرد. او گفت که معتقد است سرنگونی این دو نفر به خلاء قدرت در کشورهای عراق و لیبی و قدرت گرفتن گروه‌هایی مانند داعش منجر شده است.

در اینجا بود که سندرز روایتی را نقل کرد که برای برخی از ایرانی‌ها از اهمیت تاریخی فوق‌العاده‌ای برخوردار است: کودتای 28 مرداد سال 32.

سندرز گفت که در آن زمان، آمریکا در سرنگونی نخست‌وزیری که به شکل دموکراتیک انتخاب شده بود مشارکت کرد و محمدرضا شاه را به ایران برگرداند و چندین سال بعد، به دلیل همین وقایع در ایران انقلاب و وضعیت شد به شکلی که امروز هست.

البته او در این نگاه انتقادی به مداخله آمریکا در سرنگونی محمد مصدق در سال 32 در آمریکا تنها نیست و پیشتر موضعی مشابه هم از سوی کاخ سفید و هم از وزارت خارجه این کشور نیز بیان شده است.

اما شاید مهم‌تر از این سخنان، آنچه تفاوت‌های سیاست خارجی سندرز را با هیلاری کلینتون نمایان کرد، مجادله این دو بر سر هنری کسینجر، وزیر خارجه افسانه‌ای آمریکا در دهه 70 میلادی بود.

هیلاری کلینتون پیشتر گفته بود که کسینجر جمهوریخواه را چونان استادی برای خود می‌داند و از علاقه‌اش به او سخن گفته بود. اما سندرز برای اینکه تفاوت‌های بنیادین سیاست خارجی خود را با هیلاری کلینتون به رخ بکشد، به همین مسأله اشاره کرد و خیلی خونسرد گفت، هیچ میانه‌ای با دیپلماسی با مدل کسینجر ندارد و آن را بسیار مخرب می‌داند.

سابقه نام مصدق در مناظره‌های اخیر

شنیدن چنین سخنانی از برنی سندرز، نه غیرمنتظره بود و نه جدید. او منتقد قدیمی سیاست خارجی آمریکا و یکی از اولین چهره‌های سیاسی بوده است که در مقابل حمله آمریکا به عراق موضع گرفت. در همین رقابت‌های انتخاباتی هم قبلا داوطلبان نامزدی به کودتا علیه دولت محمد مصدق اشاره کرده بودند.

از جمله در سومین مناظره داوطلبان نامزدی حزب دموکرات که 19 دسامبر برگزار شد، زمانی که هنوز مارتین اومالی هم در رقابت‌ها بود، این فرماندار سابق مریلند گفت که آمریکا بد عادت شده است که حکومت‌هایی را که با ایالات متحده دوست نیستند، از بین ببرد.آقای اومالی در این باره به سرنگونی مصدق در ایران اشاره کرد و گفت: به نتایج آن نگاه کنید که هنوز هم با آن سر و کار داریم.

در ادامه، برنی سندرز هم دنبال حرف‌های مارتین اومالی را گرفت و گفت جایی که با هیلاری کلینتون اختلاف‌نظر دارد، درباره تغییر رژیم است.

آقای سندرز در این‌باره، هم از محمد مصدق و سالوادور آلنده مثال آورد و هم از سرنگونی دیکتاتورهایی مانند صدام حسین و حالا که حرف از بشار اسد است.

این سناتور منتقد سیاست خارجی چند دهه اخیر آمریکا گفت: برای کشور قدرتمندی مانند آمریکا نسبتاً آسان است که یک دیکتاتور را براندازد ولی خیلی سخت است که تبعات ناخواسته آن و آشوب و بی‌ثباتی پس از آن را پیش‌بینی کند.

درست یک ماه پیش از آن مناظره، برنی سندرز در نطقی که 19 نوامبر در دانشگاه جورج‌تاون واشنگتن کرد، از سیاست تغییر رژیم در دستگاه سیاست خارجی آمریکا از جمله درباره محمد مصدق انتقاد کرده بود.

این داوطلب نامزدی ریاست‌جمهوری آمریکا اکتبر سال 2002 که عضو مجلس نمایندگان ایالات متحده بود، در نطقی در مخالفت با جنگ در عراق که پنج ماه بعدش آغاز شد، درباره پیامدهای به‌اصطلاح ناخواسته چنین جنگ‌هایی هشدار داده بود.

پیش از این هم باراک اوباما که در رقابت‌های انتخاباتی هشت سال پیش و آن هم با نبرد تنگاتنگ با هیلاری کلینتون به ریاست‌جمهوری رسید، از تأثیر تجربه سرنگونی دولت محمد مصدق بر روی‌کرد ایرانی‌ها به آمریکا گفته بود.

سندرز به دنبال رأی ایرانی‌ها

‌در فصل داغ رقابت‌های انتخاباتی، داوطلب‌ها می‌کوشند توشه انتخاباتی‌شان را با حمایت گروه‌های متنوع‌تری پر کنند تا اقبال فراگیرتری برای اتکا داشته باشند. در چنین فصلی برنی سندرز که خودش مرتب تاکید می‌کند برای بُردن آمده است و نه صرفاً مطرح‌کردن ایده‌هایش، از یک سو گوشه چشمی به رأی لیبرتارین‌هایی دارد که هرچند ایده‌هایش را برای افزایش مالیات‌ها و همین‌طور افزایش نقش دولت در تامین اجتماعی و خدمات درمانی هیچ خوش ندارند، اما شاید موضع‌گیری‌هایش درباره کاستن از مداخله ایالات متحده در کشورهای دیگر که در فضای سیاسی آمریکا گاه عنوان انزواگرایی می‌گیرد، برای آنها جای تأمل داشته باشد.

او همین‌طور تلاش دارد حمایت آن نسل از هواداران حزب دموکرات و مستقل‌ها را جلب کند که هم سن و سال خودش هستند و در اغلب برنامه‌های انتخاباتی‌اش هم حتماً چند نفر از آنها را با خود روی صحنه دارد. کسانی که جنگ ویتنام یا حال و هوای سال‌های پس از آن را به یاد دارند و شاید قدری از جهت‌گیری‌های ضد جنگ خیلی از جوانان آن زمان را هنوز همراه داشته باشند. چالش درباره این‌که چه سیاست خارجی‌ای برای آمریکا بهتر است، یکی از گوشه‌های رقابت پر تب و تاب برای رسیدن به ریاست‌جمهوری ایالات متحده است.

به هر حال، هر بار که در آمریکا انتخابات ریاست جمهوری برگزار می‌شود، موضوع ایران، خواسته یا ناخواسته وارد گفتمان نامزدهای ریاست جمهوری می‌شود و این نشان از آن دارد که کشور عزیز ما، به عنوان یک قدرت قابل اعتنا و مهم، جایگاهی مهم در عرصه جهانی دارد و اساساً می‌توان گفت که بسیار تأثیرگذار است. جدای از نام دکتر مصدق، باید به این نکته اشاره کنم که این نام ایران است که در گفت‌وگوها و مباحث مطرح می‌شود و البته مظلومیت مردمانی که در گذر از رنج‌هایی تاریخی، همواره خواستار صلح بوده‌اند و آرامش. تا از قلم نیفتاده این را هم بگویم که سندرز فرد باهوشی است که از نام دکتر مصدق استفاده کرد، چراکه حداقل بیش از نیمی از ایرانی‌ها، احتمالاً در آمریکا به او رأی خواهند داد تا هیلاری!

نام:
ایمیل:
* نظر: