کد خبر: ۸۴۹۷۶
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۳۹۸ - ۱۸:۳۰

مسعود یوسفی

روزنامه نگار

پیرمردها و پیرزن هایی که حالا به سن سالخوردگی و بازنشستگی رسیده اند هر کدام شان در روزگار جوانی و میان سالی بنا به حرفه و شغلی که داشته اند برای خودشان کسی بوده اند و سری در میان سرها داشته اند. اگر پای صحبت شان بنشینیم و از آن ها بخواهیم در باره کسب و کارشان...... برای مان حرف بزنند غالبا با رغبت و رضایتمندی از روزگار رفته یاد می کنند و از خدماتی که به مردم و جامعه ارائه کرده اند خوشحال هستند. بخش مهمی از این رضایت به ثبات و پایداری شغلی آن ها برمی گردد. یعنی اینکه آن ها توانسته اند در طول سی سال، چهل سال، پنجاه سال و حتی بیشتر یک حرفه و شغل ثابت داشته باشند و از این راه امرار معاش کنند و به نوبه خود به مردم و جامعه خدمات رسانی کنند. اینطور نبوده است که هرچند وقت یک بار شغل شان را عوض کنند و در جایی غیر از جای قبلی به کار مشغول شوند. و اما راز این پایداری را بایستی بیش از همه چیز در فرهنگ استادشاگری جستجو کرد. در اثر وجود چنین فرهنگی بود که داشته ها و تجربیات شغلی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شد و لحظه به لحظه و روز به روز و سال به سال بر وسعت و دامنه آموزه های فرد افزوده می شد و او حرفه ای تر و باتجربه تر می شد.حالا اما جوان ها می خواهند یک شبه راه صدساله طی کنند و به همه چیز برسند و از آنجا که استاد ندیده اند ویا اگر استادی هم داشته اندآنقدر صبر نکرده اند و حوصله به خرج نداده اند تا فوت و فن بازار کار را از او یادبگیرند بنابراین به هر کاری که دست می زنند غالبا شکست می خورند و اغلب بدهی بالا می آورند و به چرخه شکایت بازی و دادگاه و زندان می افتند. بعضی های شان هم وارد حرفه کاذب دلالی می شوند و به بی ثباتی کسب و کار دامن می زنند. این وضعیت از یک سوی دیگر به بی اخلاقی در بازار کسب و کار می انجامد. جوانی که از پادویی شروع نکرده است و خاک کف بازار را نخورده است و استاد و پیش کسوتی نداشته است تا از او بیاموزد، خودش را مدیون کسی نمی داند و پاس بزرگترها را نمی دارد و حرمت نگاه نمی دارد و همین امر چرخه استاد شاگردی را که روزگاری جایگاه مهمی در کسب و کار داشته است معیوب و ناقص می کند و بر ناپایداری بازار می افزاید. روزگاری در راسته های مختلف هر بازاری و در گرماگرم کار و اشتغال، پادوها و شاگردها بخش مهم و رکن اساسی محسوب می شدند که می بایست چشم و گوش خود را خوب باز کنند و تا می توانند یادبگیرند و تجربه بیاموزند و در نهایت و در زمان مقتضی استقلال پیدا کنند و بعد از استادان و پیش کسوت های خود اداره بازار را به دست بگیرند. امروزه اگرچه بعضی ها روش های نوآمد و تازه را برای کسب و کار و اشتغال توصیه می کنند اما باز هم نبایستی از سهم تجربه وهمین قاعده استادشاگردی غافل بود؛ همانطور که گفته اند:» تجربه بالاتر از علم است«.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار