سرویس ورزشی-
شرایط امروز فوتبال ایران با توجه به اتفاقاتی که در درون و برون آن رخ داده است جای امیدواری باقی نمیگذارد و یا حداقل ارادهای برای بهبود اوضاع و احوال این رشته ورزشی نزد تصمیمسازان و آنهایی که اختیارات ورزش کشور را در دست دارند مشاهده نمیشود.
پیش از این بارها به ساختار معیوب این فوتبال اشاراتی داشته و یادآور شدهایم که تا وقتی این رشته، تحت مدیریت اصولی در مسیری به سوی ایجاد ساختار قرار نگیرد امیدی به بهبود وضع آن نیست و اگر هم نتیجهای حاصل شود ثباتی نخواهد داشت.
استعفای رئیسفدراسیون فوتبال به دلیل آنچه بیماری ایشان ذکر شده است، بر حجم مشکلات افزوده و ظاهرا قرار بر این نیست که فعلا تکلیف انتخاب جانشین مهدی تاج بر اساس یک سازوکار شفاف مشخص شود و این بلاتکلیفی برای فوتبالی که تیم ملی آن مسابقات حساس مقدماتی جام جهانی را پیش رو دارد، تهدیدی جدی تلقی میشود.
مسلما اگر این فوتبال دارای سازمانی درست، مبتنی بر قواعد و اصول صحیح و شفاف بود، مدیران ارشد ورزش و اعضای هیئترئیسه فدراسیون، بیدرنگ جانشین رئیسمستعفی را مشخص میکردند تا شاهد این حجم از بلاتکلیفی و اتلاف وقت نباشیم، اما آنچه از اتفاقات و اظهارات اخیر فدراسیون نشینان برداشت میشود، به راه افتادن جنگقدرت و کشمکشهای زیرپوستی به جهت حفظ میز و پست است و حتی شنیده میشود که برخی مدیران ارشد ورزش، خود برای تحت اختیار گرفتن فدراسیون فوتبال دورخیز کردهاند و خیال نشستن روی صندلی ریاست این فدراسیون را در سر میپرورانند.
این موارد را در کنار بلاتکلیفی تیم ملی فوتبال کشورمان و نامشخص بودن سرمربی آن و همچنین پرونده باز شکایت مارکویلموتس قرار دهید تا بیشتر به بحرانی بودن اوضاع پی ببرید.
همه این مسایل و دیگر موارد بحرانزا در فوتبال ایران ریشه در سوءمدیریت دارد و این تنها به خود فوتبال برنمیگردد و در واقع محصول نگاه غلطی است که از راس ورزش به این رشته شده و حتی باشگاههای بزرگ و مردمی کشورمان را متاثر از خود ساخته است.
همان شکل و روش و شیوه مدیریتی که دو باشگاه بزرگ استقلال و پرسپولیس را سالهاست غرق در مشکل و حاشیه و بحران نموده، امروز فدراسیون فوتبال را به مجموعهای بلاتکلیف مبدل ساخته است و تا زمانی که روند اداره ورزش و نگاه مدیران وزارت نشین به فوتبال، دلسوزانه و به دور از منیّت و در جهت تجلی کارکردهای اجتماعی و فرهنگی آن نباشد، وضع به همین منوال خواهد بود.
هفته گذشته نیز خبر رسید که قرار است به پرونده برخی مدیران فوتبال که با عملکرد خود خساراتی مالی بر فدراسیون تحمیل کردهاند رسیدگی شود که امیدواریم این اتفاق برای یکبار هم که شده از شکل و حالت شعاری به واقعیت تبدیل شود تا مدیران بعدی ورزش کشور بدانند در صورت تخلف و تضییع بیتالمال، باید پاسخگو باشند.
البته در میان همه این بلاتکلیفیها، اتفاقی امیدوارکننده را طی هفتههای اخیر شاهد بودیم و آن رجعت برخی مدیران به سمت مربیان داخلی است.
گرچه این اتفاق از سر اختیار و اعتقاد مدیران به مربیان داخلی نبوده و ریشه در جبری دارد که بر فوتبال ما حاکم شده و استفاده از مربیان خارجی را به علت تنگناهای موجود در مسیر تحقق خواستههای مالی آنان دشوار ساخته است، اما با این حال چنین رویکردی را به فال نیک میگیریم و امیدواریم مربیان جوان ایرانی نیز از فرصت به دست آمده استفاده کنند و به دور از حواشی، بحثهای انحرافی و مشاوران دوستنما و فرصتطلب، روی کار و مسئولیتی که بر عهده شان قرار گرفته متمرکز شوند و با کار و تلاش صادقانه و صدالبته توکل به خداوند بزرگ، در راه موفقیت گام بردارند و نشان دهند، سالها تحقیر و تخریب چهرههای داخلی از سوی جریانات خزنده و رسانهها و برنامهسازان تحت امر آنها، چیزی از ارزشهای مربیان ایرانی کم نکرده است و مسلما علاقهمندان به فوتبال نیز وقتی این تلاش و دلسوزی را ببینند، به همان اندازهای که برخی مربیان خارجی را حمایت کردند، حامی این چهرههای داخلی نیز خواهند بود.
از سوی دیگر، مدیران فوتبال ایران موظفند از مربیان داخلی منتخب خود حمایت کنند؛ همانگونه که از خارجیها حمایت میکردند و حتی فراتر از حمایت، برای راضی کردن آنان به ادامه همکاری، راهی کشورهای دور و نزدیک شده و ملتمسانه خواستار ماندنشان میشدند.
باید مدت زمانی صبر کرد و دید این اتفاقات؛ از بلاتکلیفی فدراسیون و خالی بودن صندلی ریاست آن تا چرخش مدیران باشگاهی به سمت مربیان ایرانی و...، فوتبال ما را به کجا میکشاند.