احسان سلطانی
پژوهشگر اقتصادی
ایران سهم ناچیزی از تجارت جهانی و به تبع آن طرفهای تجاری (خود) دارد. بزرگترین طرف تجاری ایران چین است که با توجه به قاچاق و صادرات غیر مستقیم از طریق امارات، میزان صادرات آن به ایران بیش از مقداری است که رسماْ اعلام می شود. ایران سهم ناچیزی از صادرات کشورهای طرف تجاری اصلی خود در مقایسه با سهم آمریکا از صادرات این کشورها دارد. در نتیجه این کشورها حاضر به قبول ریسک بر سر تجارت با ایران نبوده و در صورت لزوم صرفنظر کردن از تجارت با ایران برای آنها هزینه چندانی در بر نخواهد داشت.
مهمترین دلیل قدرت تجاری پایین ایران و تاثیرگذاری جهانی (و به خصوص منطقهای) ناچیز تجاری ایران، تداوم اقتصاد تکمحصولی نفتی یا متکی به صنایع با ارزش افزوده پایین (و در نتیجه با کمترین بهای فروش و ارزش تجاری) است. محاسبات ابتدایی نشان میدهد که اگر فقط صادرات پتروشیمی، فولاد و سنگ آهن ایران به صورت محصولات نهایی صادر شود، ارزش صادرات کشور بیش از ۲ برابر میشود.
روند خام فروشی (شامل مواد خام و اولیه نفتی، صنعتی و معدنی) ضمن آن که ارزش و سهم بین المللی تجارت خارجی ایران را به حداقل میرساند، حداقل بهرهگیری از زنجیرههای ارزش جهانی را حاصل اقتصاد ایران میسازد. این موضوع از سوی دیگر صادرات فرصتهای شغلی را به همراه دارد. در این شرایط کمترین میزان درآمد (ارزش افزوده) اقتصادی ایجاد میشود. روند توسعه صنعتی و اقتصادی ربع قرن اخیر که در 10 سال گذشته و همچنین ۴ سال اخیر تشدید شده است، گسترش تولیدات متکی به رانت منابع و انرژی و آب ارزان و عدم هر گونه توجه و حتی تضعیف صنایع پایین دستی و عدم تشکیل زنجیره های صنعتی و ایجاد عمق صنعتی است.
تکیه بر اقتصاد تک محور متکی به نفت و گاز و صنایع مبتنی بر رانت منابع انرژی، نه تنها ایران را در زنجیرههای تجاری جهانی، در حاشیه نگه خواهد داشت که هژمونی و امنیت سیاسی و منطقهای ایران را تحت تاثیرات نامطلوب خود قرار میدهد.
متاسفانه سیاستگذاریها، برنامهها و اقدامات دولتمردان کشور نشان میدهد که آنها جز افزایش صادرات نفت و گاز و توسعه صنایع رانتی مبتنی بر منابع انرژی کشور، راه دیگری نمیشناسند. البته فروش منابع و ثروتها و از سوی دیگر بنگاه داری و تصدیگری صنایع بزرگ مادر و بالادستی چنان برای دولتمردان و وابستگان آنها شیرین است که تلخی اقدامات خود را حس نمیکنند.