به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «حمید داودآبادی» رزمنده پژوهشگر و جانباز دوران دفاع مقدس، در صفحه اجتماعی خود، نوشت: دهه ۷۰، کتابهای یکی از نویسندگان روشنفکر که علیه دفاع مقدس مینوشت، خیلی مطرح شد. نشریات روشنفکری آن زمان در تقدیر و تجلیل از نوشتههای او گوی سبقت را ربوده بودند. سرانجام کاشف به عمل آمد جناب آقای روشنفکر پرادعا، چیزی نیست جز یک کلاهبردار فرهنگی!
هنگامی که ایران درگیر جنگ بود و مردم زیر موشک و بمباران بودند، آقا در کافههای «برلین»، لبی به خمره میزد و کیفش کوک بود. بعد از جنگ بلافاصله به ایران آمد و از دشت مشوش که ایجاد شده بود، استفاده کرد، چند کتاب نوشت و آنها را بهعنوان نمادهای انقلاب و دفاع مقدس منتشر کرد!
چیزی نگذشت که گند قضیه درآمد. روشنفکر تاریکذهن، در کتابفروشیهای آلمان، میگشت و رمانهایی را که به مذاقش خوش میآمد، میخرید. بیشتر سراغ نویسندههای رده سه به پایین میگشت که آثارشان در آلمان خیلی معروف نباشد و در ایران اصلا شناخته یا ترجمه شده نباشد!
خودش زبان آلمانی فصیح را خوب بلد بود و نیاز نداشت بدهد کسی ترجمه کند که بفهمد ماجرا از چه قرار است. داستانهای آلمانی که تمام پر بود از فضای تنفر از جنگی که سران آلمان در دنیا بهراه انداخته بودند، شد فضای کتابهای او. همه آنها را ترجمه و در زمستان آنها را به نماد جامعه جنگ زده ایران در سال ۶۲ تبدیل کرد.
«هاینریش» و «اشمیل» و «آخشوم» و «آدولف»، شدند «تقی» و «نقی» و «حسن» و «حسین» و «اسماعیل»! «نورماندی» و «ماژینو» و... هم شدند «شلمچه» و «فکه» و...
ناشرین مرضدار و مغرض، برای چاپ کتابهای آن کلاهبردار فرهنگی، سر از پا نمیشناختند. بعدا که گند قضیه درآمد، همه نوشتههای او کپی از داستانهای دسته دو و سه آلمانی است، فقط اسامی تغییر کردهاند، بیسرو صدا برگشت آلمان.
حالا وی مُرده و دستش از دنیا کوتاه است. آن که مارکسیست بود و منکر وجود خدا، در آن دنیا با خدای نداشتهاش چگونه کنار بیاید، خودش میداند و ظلمهایی که به شهدای وطن کرد!
انتهای پیام/ 113