برای دهها سال، مافیای آمریکا بخش بزرگی از فرهنگ پاپ بود و کسانی که به هر صورتی در آن نقشی داشتند یا به شدت مورد تحسین قرار میگرفتند یا توسط عموم مردم سرزنش میشدند.
به طور کلی، میتوان گفت برداشتی که مردم از این نوع افراد دارند، همان برداشتی است که بهواسطه رسانهها، فیلمها و برنامههای تلویزیونی به آنها تلقین شده است. در این راستا، هالیوود نیز از قافله عقب نمانده و فیلمهای بسیار خوبی را در رابطه با مافیا تولید کرده است.
مستندها نوعی فیلم هستند که نهتنها از گزارشهای دقیق کسانی که درگیر ماجرا بودهاند استفاده میکنند، بلکه فیلمهای واقعی یا برداشت بسیار دقیقتری از زندگی دار و دسته مافیا را در خود جایدادهاند. در سالهای اخیر ساخت چنین فیلمها و برنامههای تلویزیونی جذابی بهشدت کاهشیافته است، بنابراین ما میخواهیم چند نمونه از این مستندها را برای کسانی که طرفدار این ژانر هستند معرفی نماییم.
این مستند نقطه شروعی برای نمایش مافیای آمریکایی اوایل قرن بیستم شناخته میشود. فصل اول «ساختن یک قاتل» بر روی پنج خانواده بدنام نیویورکی تمرکز دارد در حالیکه فصل دوم به بررسی خانوادهای در شیکاگو میپردازد.
«ساختن یک قاتل» به نحو ماهرانهای صحنههای آرشیو شده را با سکانسهای سریال تلفیق نموده و کاری کرده که حتی افرادی که از فیلمهای مستند متنفرند هم عاشق این سریال شدهاند. طرفداران فیلمهای گنگستری نیز از داستانهای واقعی که توسط یکی از بازیگران یعنی ری لیوتا روایت میشود لذت میبرند. صحنههای سریال به حدی خوب هستند که میتوانند بیننده را کاملا با آن حال و هوا آشنا نمایند.
«شهر ترس: نیویورک در مقابل مافیا» به روایت داستان زندگی پنج خانواده افسانهای شهر نیویورک میپردازد که عبارت بودند از گامبینوها، کلمبوها، بونانوسها، لوچسها و ژنووزها. این سریال نقطه نظرات اف بی آی را نیز بیان میکند.
این مستند به بهترین وجه نشان میدهد که چگونه پیشرفتهای صورت گرفته در زمینه فناوری میتوانند باعث ریشهکن شدن جرم و جنایت شوند. در این سریال میتوان به وضوح مشاهده نمود که افسران مجری قانون در اوایل قرن بیستم حتی با تنظیم دستگاههای شنود هم مشکل داشتند اما در نیمه دوم قرن افسران میتوانستند سردستههای اوباش را با استفاده از دستگاههای پیشرفتهای که در اختیار داشتند دستگیر کنند.
ریچارد کوکلینسکی قاتلی بود که برای خانوادههای جنایتکار نیویورک و نیوجرسی کار میکرد. او قربانیانش را بعد از کشتن فریز میکرد تا مقامات نتوانند زمان مرگشان را تخمین بزنند و به همین دلیل به “مرد یخی” معروف شد. او در این مستند از دوران کودکی پردردسر خود صحبت میکند و داستانهایی را روایت میکند که او را به چنین مرد بیرحمی تبدیل کردهاند.
داستان کوکلینسکی داستانی جذاب است چراکه او قاتلی با حدومرزهای مشخص بود. علیرغم اینکه او انسانهای بسیاری را کشت، اما هرگز هیچ زن و کودکی را به قتل نرساند. او در حین روایت روزهای شکوهمندش، خود را قاتلی سریالی و مبتلابه سادیسم معرفی میکند و اعتراف میکند که گاهی اوقات انسانها را فقط به این دلیل میکشت تا ببیند آیا روش خاصی که برای کشتن انتخاب کرده خوب است یا نه.
این فیلم یکساعته، تماشاگران را بازندگی یکی از بدنامترین سرکردههای مافیای جهان آشنا میکند. علاوهبراین، به روایت داستانهای سایر افرادی میپردازد که او نقشی را در زندگیشان ایفا کرده بود.
این مستند بیشتر دوره ممنوعیتهای وضع شده در ایالاتمتحده را مورد تقدیر قرار میدهد تا اینکه آل کاپون را به عنوان یک قانونشکن به مخاطب معرفی کند. البته تعجبی هم ندارد زیرا این کاری است که معمولا هالیوود در اکثر فیلمهای گنگستری خود انجام میدهد. در عینحال این مستند بسیار جامع است و بیننده را با تمام جوانب زندگی آل کاپون آشنا میکند.
گوتی: پدرخوانده و پسر به شرح نحوه پدیدار شدن و از بین رفتن باورنکردنی یکی از سرکردگان بدنام مافیا و همچنین روایت زندگی خانوادگی او میپردازد. سایر اعضای محبوب خانواده جنایتکار گامبینو نیز در این فیلم حضور دارند.
بهواسطه تماشای این سریال مستند، طرفداران میتوانند زندگی درست را به فرزندانشان بیاموزند و همسران نیز میتوانند حس و حال زمانی را که رئیس خانواده عضو مافیا بود درک کنند. فرشته، پیتر و جان جونیور گوتی، فراز و نشیبهای زندگی با جان گوتی را به شیوهای احساسی بازگو میکنند. این صحنهها آن قدر احساسی هستند که میتوانند قلب بیننده را به درد آورند. علاوه براین قضات و وکلا نیز داستان را از منظر حقوقی تعریف میکنند.
فیلمساز، جو برلینگر توانست محاکمه جیمز “وایتی” بولگر، یکی از تبهکاران بوستونی که به مدت ۱۶ سال در حال فرار بود را در پیش چشمان مخاطبین زنده کند. بهعلاوه در این مستند او که رئیس باند وینتر هیل بود، به شرح داستان زندگیاش میپردازد.
وایتی با تشریح اینکه دیدگاه افسران مجری قانون تا چه حد با گنگسترها متفاوت است، تضاد در ایدئولوژیها را بهوضوح به مخاطب نشان میدهد. مقامات او را به عنوان یک انسان فاسد معرفی میکنند و ادعا میکنند که او یک خبرچین است، اما این گنگستر این اتهامات را رد میکند. علاوه براین او معتقد بود که در طول دوران حرفهایاش مرتکب هیچ اشتباهی نشده است.
این مستند به روایت همان داستان مرد ایرلندی که یکی از بهترین فیلمهای مربوط به جنایات سازمانیافته بود نمیپردازد. در عوض، «ظهور و سقوط یک مرد ایرلندی» در مورد دنی گرین، یکی از خبرچینهای اف بی آی است که در دوران مبارزه با ایتالیاییها برای کنترل کلیولند، تحت حمایت مقامات قرار داشت.
این مستند، به روایت داستان زندگی کسانی میپردازد که رابطه نزدیکی با گرین داشتند. یکی از این افراد رئیس پلیس سابق، اد کواچیچ است. بهعلاوه این مستند به ما یادآوری میکند که تلاشهای گرین بسیار قابلتوجه بودند زیرا او به عنوان یک مهاجر ایرلندی، موفق شد بر دنیای تبهکاران تسلط پیدا کند، آن هم در عصری که چنین افتخاراتی فقط به کسانی تعلق داشت که با سیسیل در ارتباط بودند.
همانطور که لاکوزا نوسترا در گوشه و کنار نیویورک جولان میداد، رودولف جولیانی، مقام دولتی بخش جنوبی ایالاتمتحده قول داد که به خشونت و فساد پایان دهد و همین امر باعث به راه افتادن بزرگترین محاکمه یک تبهکار در طول تاریخ شد.
سریال از بین بردن یک تبهکار که مانند بیشتر فیلمهای مستند از آدمهای خوب جانبداری میکند، یکی از بهترین فیلمهای برایان د پالما به شمار میآید. این فیلم به وضوح نشان میدهد که چگونه یک مقام دولتی از هیچ تلاشی برای از بین بردن انسانهای شرور دریغ نکرد. پلیسهای مخفی، دستگاههای استراق سمع الکترونیکی، خبرچینهایی که حقوق و دستمزد خوبی میگرفتند، تنها برخی از راههایی بودند که این مقام مسئول به آنها متوسل شد.
«بزرگترین موفقیتهای مافیا» به روایت داستانهای چند تن از اعضای یک باند جنایتکار سازمانیافته میپردازد و به این امر اشاره میکند که نابود کردن آنها تا چه حد دشوار بود. این سریال به روایت داستانهای لاکی لوسیان و کارمان گالانته میپردازد و این کار را با چنان جذابیتی انجام میدهد که طرفداران این ژانر قطعا از تماشایش لذت خواهند برد.
درست است که این مستند از گنگسترها تجلیل نمیکند اما تا حدی به آنها حق میدهد. افسران مجری قانونی که در این مستند با آنها مصاحبه شد اعتراف میکنند که برخلاف سایر جنایتکاران، گنگسترها کاملا جنایات خود را سازماندهی میکنند. حتی وقتی ماموران مخفیای مانند جو پیستون، چیزی در حدود ۶ سال از عمرشان را در میان این اوباش گذراندند بازهم، مدت زیادی طول کشید تا تلاشهایشان منجر به دستگیری آنها شد.
این فیلم به روایت داستان زندگی کودکی فقیر میپردازد که کمکم در میان گنگسترهای شیکاگو اسمورسمی به هم میزند اما درست در اوج شهرتش، شایعاتی در رابطه با او پخش میشود. شایعاتی مبنی بر اینکه او در ترور جان اف کندی و همچنین مریلین مونرو نقش داشته است.
مستند مومو تا حدی به روایت مطالبی در رابطه با تئوری توطئه میپردازد، اما این امر چیزی از سرگرمکننده بودن آن کم نمیکند. ازآنجاکه بسیاری از رویدادهای کلیدی با دقت تجزیهوتحلیل شدهاند میتوان با اطمینان بیان نمود که حوادث تاریخی به صورت کاملا دقیق نقل گردیدهاند. این مستند بسیار آموزنده است و سبب میشود تا تماشاگران دریابند که فقط کاپون نبود که بر شیکاگو تسلط پیدا کرده بود.
منبع: screenrant