مرتضی افقه
اقتصاددان
دولت سیردهم قبل از شروع به کار ادعا میکرد «ما میتوانیم بدون برداشتن تحریمها چنین و چنان کنیم، تورم را تکرقمی کنیم و سالی یک میلیون شغل ایجاد کنیم و ...» ظاهراً این پندارها در برنامهی هفتم با شدت بیشتری بازتولید و بازنمایی شده است. اما در عین حال، ضد کارگری بودن برنامه هفتم، کاملاً درست است و البته تنها محدود به برنامه هفتم توسعه نیست؛ این خصیصه در لوایح بودجه سنواتی دولت هم دیده میشود. در حالت کلی، دولت قصد دارد فشار وارده بر خود را از طریق فشار آوردن بر مردم جبران کند و از قضا هیچ دیواری کوتاهتر از کارگران پیدا نکرده است. دولت از یک طرف در مقابل افزایش عادلانه دستمزد مقاومت میکند (دیدیم که در نشست مزدی حاضر به تبعیت از قانون نشد و بعدتر نیز اجازهی ترمیم مزد نداد) و از طرف دیگر به دنبال این است که در مقولهی صندوقهای بازنشستگی به بیمهشدگان فشار بیشتر وارد کند. صندوقهای بازنشستگی عموماً به دلیل بیتدبیریها و بیکفایتیها ورشکسته شدهاند، به دنبال دستکاری سن بازنشستگی و اصلاحات تعدیلیِ این چنینی هستند تا آثار آن ورشکستگی را محو کنند؛ بنابراین باید بگوییم دولت چون نتوانسته مشکل تحریمها را رفع کند و در حال حاضر بحران درآمدی شدید دارد، میخواهد از هر راه ممکن هزینههای خود را کم بکند و درآمدها را با فشار بیشتر افزایش دهد؛ از یکسو مالیاتها را افزایش میدهد و از سوی دیگر، دست به اصلاحاتی میزند که کاملاً ضد کارگریست.باید بپذیریم اصل برنامه قطعاً «نشدنی» است، اگر شرایط فعلی ادامه یابد. حتی اگر تحریمها رفع شود و حتی اگر FATF برقرار شود، بازهم دولت به دلیل ناکارآمدی ساختاری در اجرا و نوع انتخاب و انتصاب مدیران و کارکنان قادر نخواهد بود به رشد هشت درصدی دست پیدا کند. احمدی نژاد که بیشترین میزانِ فروش و درآمد نفت را داشت نتوانست به رشد ۸ درصدی برسد چه برسد به این دولت که همان درآمد نفت را هم ندارد و متاسفانه تقریباً کل ذخایر آن خالی شده است.در برنامه هفتم، مالیات بر ارزش افزوده به صورت پلکانی افزایش یافته و قرار است از ۹ درصد در طول چهار سال به ۱۳ درصد برسد؛ در سیستم مالیاتی ما تبعیض و بیعدالتی بسیار زیاد است، با این حال، مردم عادی و قشر ۴۶ میلیون نفری کارگر باید بیشتر از قبل مالیات بدهند؛به مالیاتهای غیرمستقیم که مالیات بر ارزش افزوده هم جزو این دسته است، در ادبیات اقتصادی «مالیات تبعیضآمیز» گفته میشود چراکه افرادی که بیشتر درآمد دارند کمتر مالیات میدهند و بالعکس. قبلاً هم گفتم دولت چون منابع درآمدی ندارد، سعی کرده با روشهای مختلف تا توانسته از مردم عادی مالیات بگیرد و میزانِ پرداخت طبقات فرودست را به بالاترین سطح برساند. متاسفانه در این مساله به سراغ کشورهای پیشرفتهای رفتهاند که بالاترین سطح خدمات عمومی را به مردم ارائه میدهند و روشهای کسب درآمد آنها را اقتباس کردهاند اما در مورد خدماترسانی به آنها اقتدا نمیکنند؛ ضعیفترین و نارساترین خدمات را به مردم میدهند اما به اندازهی یک کشور پیشرفته مالیات غیرمستقیم میگیرند! در مورد مالیات بر ارزش افزوده، باید بگوییم هیچ دلیلی ندارد وقتی دولت خدمات خود را چه از نظر کمّی و چه از منظر کیفی بهبود نداده، نرخ آن را افزایش دهد؛ البته دولت، هم نرخها و هم پایههای مالیاتی را افزایش داده است.از طرفی برای بررسی نرخ رشد اقتصادی در سالهای پیش رو اجرای برنامه هفتم؛ دو بحث مطرح است، یکی «نرخ رشد» و دیگری «توزیع درآمد و رفاه». اشتباهی که متاسفانه برخی از اقتصادخواندههای ما غالباً دارند این است که فکر میکنند وقتی نرخ رشد بالا باشد، الزاماً نتیجهی آن به همهی مردم میرسد، این نظریه سالهاست که رد شده. شما حتی اگر نرخ رشد ۲۰ درصدی داشته باشید به این معنا نیست که همهی مردم از جمله طبقات فرودست و کم درآمد ۲۰ درصد رفاه بیشتر دارند یا ۲۰ درصد زندگیشان بهبود یافته است.