ابراهیم رزاقی
اقتصاددان
بانکهای ایرانی فقط عنوان بانک را یدک میکشند ولی اصلاً عملکردشان هیچ تطابقی با مقررات بینالمللی و اقتصاد اسلامی ندارد.متأسفانه شیوه سرمایهداری در نظام بانکی ایران از زمان ریاست جمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی پیاده شد؛ یعنی بدترین نوع سرمایهداری لیبرال صندوق بینالمللی پول در ایران به اجرا درآمده است و بعد از آن هم به تدریج در ارکان اقتصادی کشور نفوذ کرده است.برخی تنها راه نجات اقتصاد کشور را در ارائه راهکارهای متضاد با قانون اساسی و اندیشههای امام راحل میدانند، بانک در ایران به جای اینکه به ابزار پیشرفت و عدالت تبدیل شود به ابزار ثروتاندوزی ثروتمندان و تضعیف و تحقیر بیشتر مستضعفان و اقشار ضعیف تبدیل شده است. متأسفانه در ایران بدترین نوع سرمایهداری در حال پیادهسازی است، مدلی که حتی در خود غرب هم اجرا نمیشود و آن را تعدیل کردهاند ولی در ایران بانک وسیلهای برای خالی کردن جیب مردم و ثروتمند کردن اغنیاء است.تشدید شکاف اجتماعی سبب شده روزانه تعداد بیشتری از مردم زیر خط فقر قرار گیرند و در اینجا به جای اینکه دولت و سیاستگذاران اقتصادی فکری برای رفع شکافها کنند دوباره به بانکها متوسل شدهاند؛ ما هرچه میکشیم از بانکها بهویژه بانکهای خصوصی است، بانکها هستند که مردم را در این وضعیت قرار دادهاند و تورم چند صد درصدی را به آنها تحمیل کردهاند. بانکهای خصوصی نمادی از سرمایهداری و انحصارطلبی هستند و باید سریعاً اصلاح شوند.نظام بانکی طوری عمل کرده که با تشدید تورم همه بدهکار بانکها شدهاند و استقراض به عنوان یک مزیت در اقتصاد ایران محسوب شود، استقراض بدین معنا که مردم برای عقب نماندن از تورم و همراه شدن با موج گرانی تسهیلات بانکی را دریافت و آن را تبدیل به کالا میکنند و به همین دلیل اکثر ایرانیان بدهکار نظام بانکی هستند و از همه بدتر اینکه بخش تولیدی کشور در این شرایط تولید را به عنوان پوششی برای سفتهبازی و دلالی خود قرار میدهد. تمامی اینها بلایی است که شیوه غیرصحیح بانکداری در کشور بر سر اقتصاد آورده و سهم بانکهای خصوصی بیش از بانکهای دولتی است؛ حداقل بانکهای دولتی دستور پذیر و نظارتپذیر هستند ولی بانکهای خصوصی از هرگونه دستور و نظارتی میگریزند.سرمایهداران لیبرال در ایران جلوه جدیدی از سرمایهداری را ارائه دادهاند و اینها به دنبال به دست آوردن حداکثر سود هستند و چون حداکثر سود از مسیر تولید برایشان تأمین نمیشود، به بخش بانکی چنگ انداختهاند و بانک برای خودشان تأسیس کردهاند، برخی سرمایهدارانی که سهامداران عمده بانکهای خصوصی محسوب میشوند دست به هر نوع فعالیت اقتصادی اعم از دلالی، سفتهبازی، واردات و صادرات مواد خام و حتی قاچاق کالا مبادرت میورزند. در اقتصاد ایران بانکداری سودش به مراتب بیش از تولید است و آنهایی که واقعاً ثروتهای هنگفتی دارند در نظام بانکی کشور فعالیت میکنند نه در بخش تولید! فی نفسه رشد پایه پولی اقدامی مخرب محسوب نمیشود و اگر بتوان به درستی آن را مدیریت کرد هم در بخش تولید، هم در بخش مالیاتستانی و هم در بخش رشد و پشرفت اقتصادی کاربرد دارد اما وقتی رشد پایه پولی بدون پشتوانه انجام نتیجه آن تورم، دلالی و سفتهبازی است.به نظر من خصوصیسازی در هر بخشی خیلی مناسب نیست و بانک هم جزء آن دسته از بخشهایی است که نباید خصوصی میشد، یعنی اصلاً نباید پای بانکهای خصوصی به اقتصاد ایران باز میشدند ولی متأسفانه عدهای فریب شعارهای دروغین افراد سرمایهدار را خوردند و با فکر اینکه اگر بانکها خصوصی شوند رقابت در میان بانکها افزایش پیدا میکند اجازه فعالیت بانکهای خصوصی را دادند.رشد و توسعه قارچگونه بانکهای خصوصی، بخش تعاون به عنوان یکی از شیوههای مطلوب اقتصادی به حاشیه رانده شد، از زمانی که در ایران بانک، خصوصی شد روحیه زیادهطلبی و قانع نبودن به حق و سود متعارف در کشور ترویج یافت. یکی از ویژگیهای بخش تعاون این است که روحیه زیادهطلبی و کسب ثروت از هر طریقی را از بین میبرد و در جامعه ترویج میکند برای کسب سود و رفاه باید فعالیت جمعی داشت و نفع فرد به نفع جمع گره خورده ولی بانکهای خصوصی این باور را تضعیف کردهاند.برای اصلاح امور هیچ راهی جزء بازگشست به اندیشههای امام راحل، اقتصاد مقاومتی و اصول اقتصاد اسلامی وجود ندارد.