کورش شرفشاهی
روزنامه نگار
گرانی بیداد می کند و تورم هر چقدر که می تواند به مردم فشار می آورد. سخن گفت از مافیای اقتصادی، فساد، رانت، اختلاس و... نقل محافل حضوری و فضای مجازی شده و هر از چند گاهی شاهد پرده برداری دستگاه قضا از نمونه ایی از این مفاسد و برخورد با مهره های فاسد هستیم. نظارت و کنترل گاه به علل مختلف ضعیف بود و برخی از فسادها از چشم نهادهای نظارتی دور می ماند. برخی مواقع انبارهایی کشف می شود که کالا از هر نوعی را احتکار کرده اند اما متاسفانه یا مجازات به اندازه ای جدی و گسترده نیست که برای سایرین درس عبرت شود یا سودجویان گلوگاه های فساد را می شناسند و از هر فرصتی برای احتکار و سودجویی بهره می برند. این روزها نه یک سلطان بلکه درگیر سلطان هایی هستیم که هر کدام گوشه ایی از اقتصاد را به نفع جیب هایشان مدیریت می کنند و مسئولان هم به وجود و قدرت آنان اعتراف می کنند. علاوه بر این اسیر معضل برخی وابستگان و آقازاده هایی هستیم که با ثروت های کلان در فضای مجازی به نمایش زندگی لاکچری خود مشغول هستند و هرگز معلوم نمی شود این همه پول بادآورده بی حساب و کتاب را از کجا آورده اند. سفره های رنگینی که طعنه به گرسنگان می زنند و حیوانات خانگی که هزینه واکسن ماهیانه شان بیش از داروهایی است که بیماران خاص برای زنده ماندن با هزار بدبختی از ناصر خسرو تهیه می کنند. خلاصه اینکه برای یک بخش از مردم که زیاد هم نیستند، روزگار بهشت وار می گذرد. کافی است دست دراز کنند و از شاخه های درخت گسترده اقتصاد هر آنچه می خواهند با رانت و بدون محدودیت بچینند. اما در طرف دیگر، زندگی قشر آسیب پذیر جامعه به اندازه ای سخت و تلخ است که روایت اش هم شنونده را آزار می دهد. حقوق های ناچیز که تنها کفاف روزمرگی را می دهد و اگر خدای ناکرده بیماری ساده ای در اندازه سرماخوردگی بروز کند، اقتصاد خانواده به مشکل می خورد و از هم می پاشد. وضعیت تلخ و سخت اقشار آسیب پذیر جامعه در ماه های اخیر به گونه ای غیرقابل تحمل شده که حتی صدای اعتراض امامان جمعه را درآورده است و چند روز قبل امام جمعه شاهیندژ در توصیف این وضعیت زبان به اعتراض گشود و گفت:" وضعیت معیشتی مردم طوری است که ۶۰ تا ۷۰ درصد نه در حال فقر و مستمندی بلکه در حال فلاکت هستند. در ملاقاتهای عمومی برخی از مردم اذعان میکنند که از نانواییها به صورت قسطی و نسیه نان میگیرند! که معنایش این است که مردم جامعه در حال فلاکت و فقر مطلق هستند». چند رو پیش بود که انتشار گزارشی در یکی از رسانه های رسمی از دفتر حساب های نسیه یک نانوایی در قصرقند سیستان و بلوچستان نشان داد در برخی از نقاط دور افتاده چه وضعیت دردناکی حاکم است. حقیقت دردناکی است که مردم درمانده شهر قصرقند که کم هم نیستند، نان قسطی می گیرند و کارت ملی گرو می گذارند. تصویر این دفترچه که اسامی و مبلغ دریافت کنندگان نان قسطی در آن ثبت شده، روح و روان انسان را بر هم می ریزد و احساس پوچی به آدمی دست می دهد. علاوه بر این انتشار فیلم هایی که مخفیانه از انسانهای محرومی گرفته شده که با سر در مخازن زباله خیابان خم می شوند تا نانی به دست آورند دل هر انسانی را به درد می آورد. شرمندگی کارگری زحمتکش در برابر فرزندی که گوشی یا تبلت می خواهد تا درس بخواند، قداست مفهوم پدر را به چالش می کشد. این روزها برای دیدن وضعیت واقعی مردم کافی است به اطرافمان نگاه کنیم. سر هر چهارراه صدها خودرو گران قیمت را می بینیم که کودکانی به شیشه آنها می کوبند تا شاید بسته آدامسی بفروشند. مردان، زنان و بچه هایی که گونی هایی به مراتب بزرگتر از اندامشان را به دوش می کشند، گونی هایی که با زباله گردی پرشده و در این شرایط خطرناک بهداشت و سلامت جامعه را به سخره می گیرد. این روزها بی شک عدالت حلقه مفقوده جامعه ما باشد و سوال اینجاست که ما در کجای این جامعه ایستاده ایم؟ چرا بسیاری از آنهایی که می توانند، حتی به اندازه یک نان، سفره های محرومان را پر نمی کنند؟ چرا زمانی که با خودروی گران قیمت خود بدون نگرانی از سرمای زمستان به سرعت از کنار کودکان گلفروش سر چهارراه ها می گذریم کمی به آنها و شرایطشان نمی اندیشیم و نمی پرسیم هر کدام از ما در برابر این کودکان و معصومیتی که از دست می رود چه وظیفه ای داریم. بی شک این وضعیت بغرنج و تبعیض آشکار که مولود رانت و نابرابری است زیبنده نظام جمهوری اسلامی نیست و باید با تلاشی گسترده با همکاری همه تلاش شود تا زخم فقر از چهره جامعه زدوده شود.