نسیم توکل
عضو اتاق بازرگانی تهران
مزیت رقابتی و نداشتن ارزش، یکی از نکات چالش برانگیزی است که مقوله صنعت در ایران با آن روبهرو شده است. مهمتر از این چالش، بحران اساسی دیگری است که میتوان آن را نداشتن صنعت در کشور تعبیر کرد. به معنای اینکه، اقتصاد ایران با تعداد بسیار زیادی سوله و انبوهی از . تجهیزات دست به گریبان است و روزی نیست که یکی از این کارخانهداران برای پر کردن ظرفیت مونتاژ خود و دریافت سفارش تماس نگیرد. با نگاهی دقیق در خواهیم یافت که شیوه دریافت مجوزهای تولیدی از اساس دچار مشکل است و در وزارت صمت نام تولید کننده به غلط با حضور در شهرکهای صنعتی، سولهداری و تجهیزات گره خورده است.
شرایط کنونی و حفرههای موجود در اقتصاد، بدهی بانکها و به صرفه نبودن فعالیت حاصل منوط شدن تولید به این گزارهها است. یعنی این سولههای خاک خورده از محل تسهیلات دریافتی افراد از بانکها ایجاد شدهاند و ارز به منظور خرید تجهیزات فاقد کارآیی در اقتصاد از ایران خارج شده و متأسفانه کارخانهداری حاصل دیگری نداشته است.
از سوی دیگر، با این فرمول وقتی پای محصول نهایی به میان میآید دیگر پولی نداریم تا در بخش تحقیق و توسعه و بهبود کیفیت هزینه کنیم. در واقع، بهرههای سنگین و هزینههای بالا در تأمین موارد قبلی سبب به صرفه نبودن انجام تحقیق و توسعه میشوند. از همه مهمتر مزیت رقابتی است و متأسفانه بیشتر کارخانهداران به آن فکر نمیکنند.
در کشورهای مختلف و صنایع متفاوت مزیت رقابتی به صورت متنوع تعریف میشود. فرقی نمیکند از کدام صنعت صحبت کنیم. هر صنعتی که به تولید برسد، بخواهد دانش را به فناوری تبدیل کرده و آن را در اختیار بگیرد و در نهایت از این چرخه تولید ثروت کند، برای فروش نیازمند مزیت رقابتی و ارائه ارزشی به جامعه است؛ یعنی برای یک مسئله راهکار ارائه دهد.
برای ارائه مزیت رقابتی تاکنون کشورها و صنایع، استراتژیهای متفاوتی را پیادهسازی کردهاند. به عنوان نمونه چین استراتژی رهبری قیمت را دنبال کرده است. در هر نقطه صنعت چین پیشانی قیمت بود و با این استراتژی بازاریابی توانست بازارهای جهان را فتح کند. آنقدر قیمت محصولات شان پایین بود که به همین نسبت نرخ پول ملی خود را پایین نگه داشتند و دولت یارانههای فراوانی به تولیدکنندگان چینی ارائه داد که تقریباً محصول کشور دیگری نمیتوانست با آنها رقابت کند و به همین طریق مهمترین مزیت رقابتی را در اقتصاد جهان ایجاد کردند.
با این حال، هر گاه در ایران به صنعتی مینگریم و مزیت رقابتی موجود در بخشها را بررسی میکنیم بیشتر به اهمیت سیاست گذاری کلان پی میبریم. به عبارت دیگر، هر تولید کنندهای برای خود مزیت رقابتی در نظر گرفته است و براساس آن مطالعات بازار و جانمایی کسبوکار خود را صورت داده، اما همه این ایدهها و برنامهها در نهایت زیر چتر برنامهریزی اصلی کشور قرار میگیرد. یعنی تولیدکننده هر مزیت رقابتی داشته باشد اگر چشمانداز آن با سیاستگذاری و برنامهیزی کلان کشور متفاوت باشد قادر به دستیابی آن نخواهد بود. بنابراین مجموعه تولیدکنندگان وابسته به سیاستگذاران کشور هستند و چنانچه برنامههای حکومتی در مسیر مناسب و اصولی طراحی نشود تلاش جمعی بی فایده خواهد بود.