چه برنامه و تدبيري براي حل اين بحران اعمال ميکند و چه درصدي از اين بيکاران ميتوانند با اين تدبير اميدوار باشند که وارد بازار کار شوند.ربيعي که سالها کار اطلاعاتي کرده است و تجربه حضور در نهادهاي امنيتي را دارد بهتر ميداند اين تعداد جوان تحصيل کرده در کنار ميليونها بيکار ديگر ميتوانند مثل کوه آتشفشان خاموش ناگهان دچار غليان شوند و امنيت جامعه را به مخاطره بياندازند . متاسفانه براي بيکاران تدبيري انديشيده نميشود بلکه به دليل رونق کالاي قاچاق روز به روز مراکز توليدي ورشکسته و بر تعداد بيکاران افزوده ميشود . چرا دولت نميتواند با اشتغالزايي جلوي سيل بيکاري را بگيرد. اين امر دلايل مختلف دارد که بر شمردن همه آنها از حوصله اين نوشته خارج است و تنها به چند نمونه آن اشاره ميکنيم. نزاعها و تلاطمات سياسي فرايند تصميم گيريها را طولاتي ميکند و هر از گاهي قيد طرحهاي موثر زده ميشود. اين تلاطمات سياسي وقتي با سراسيمگي و آشفتگي نهادهاي اقتصادي گره ميخورد فضاي کسب و کار را از رونق مياندازند و همه ميدانند در فضاي ناامن سرمايه از مخاطره پرهيز ميکنند و بجاي ريسک بدست آوردن سود بيشتر به صورت نهفته از چرخه اقتصادي حذف ميشوند و يا به سمت موسئسات غير اعتباري ميگريزند که سودهاي نجوميميدهند .موضوع مهم ديگري که توان دولت در اشتغال زايي را ميگيرد عدم جسارت در گرفتن تصميمات پر مخاطره است که حيات اقتصاد به آن گره خورده است . مثل عدم قطع يارانه اقشار پر درآمد. مثل مقابله جدي با قاچاق کالا که به صورت سازمان يافته اقدام ميکنند. مثل ناتوانايي در گرفتن ماليات ز نهادهاي عموميپرقدرت و از همه مهمتر انبوه مقررات متناقض و عدم توانايي در اتخاذ تصميمات با ثبات سرمايههاي خصوصي را از ورود به توليد مولد باز ميدارد و آنها را به سمت بازار سياه ميگريزاند که هيچ کنترلي را بر نميتابد و از دادن ماليات هم معاف است . تنها وقتي بحران عدم اشتغال حل ميشود که حاکميت شجاعت گرفتن تصميمات شجاعانه را داشته باشد و با حذف باندهاي مافيايي و مقررات زدايي فضاي کسب و کار را پر رونق کند . راه حل مشخص است که تنها در تحقق آنها بايد اراده و شجاعت داشت.