مریم ملکياستاد روانشناسي دانشگاه
شرايط
اقليميحاکم بر گستره جهان، اقليم ايران را نيز تحت الشعاع خود قرار داده و
بحرانهايي را يکي از پس ديگري بر اين پهنه مستولي کرده است. بحرانهايي
که در فصول مختلف ميزان حاد بودن خود را به رخ ميکشند و گذر از آن فصل،
گويا دلمشغوليها را از آن برداشته و تمام قوا بر روي بحران فصل بعدي قرار
ميگيرد. اين بحرانها در فصل پاييز و زمستان حول محور آلودگي هوا و در
فصل بهار و تابستان حول محور خشکسالي و کمبود آب قرار ميگيرد و همواره
رسانه ملي و مسئولين درصدد هستند که هشدارهايي را به منظور آگاه سازي به
مردم نسبت به ريشه دار شدن اين بحرانها و ضرورت عزم و اتحاد ملي دهند اما
بازخوردهاي حاصل در جامعه فرسنگها از انتظارات و نياز حال حاضر کشور به
دور است. کم ثمري اين اقدامات را ميتوان در چرايي کمبود يا نبود کنشگران
براي مشارکت اجتماعي جستجو نمود. امروز در شبکههاي اجتماعي فعالان اجتماعي
اقدامات مثبتي را انجام دادهاند و دعوت به چالش بي زباله را ميتوان دعوت
به داشتن کنشگران عملگرا دانست که تداوم حيات خويش را در تداوم حيات طبيعت
درک کردهاند و ما در کنار اين چالش نيازمند چالش مصرف بهينه آب، چالش
رانندگي قانونمند و بي خطر، چالش کاهش مصرف انرژي، چالش گردشگري داخلي و نه
گفتن به خروج ارز و بسياري چالشهاي ديگر که اقتصاد، زيست، اجتماع ما را
تهديد ميکنند داريم.
ثمربخشي اين
چالشها و ملحق شدن عملگرايانه هرچه بيشتر کنشگران به اين چالشها وابسته
به تغذيه بعد ذهني و رفتاري آنهاست. وجه ذهني بر تمايلات و گرايشهاي فردي
در جهت مشاركت دلالت دارد و وجه رفتاري، مشاركت عملي در فعاليتهاي جمعي،
نهادها و سازمانها را بازتاب ميدهد. در اين حالت مشاركت به عنوان ”يك
رفتار انساني" از رفتارهاي صرفاً بازتابي متمايز ميشود، چرا كه افراد براي
رفتار خود معناي ذهني مشخصي قائلند. در صورتي كه افراد براي رفتار خود
معناي ذهني خاصي قايل باشند ” كنش" پديد ميآيد و اين کنش پايدار ميماند.
كنش در صورتي اجتماعي است كه فرد يا افرادي كه رفتار ميكنند براي آن معناي
ذهني قايل باشند و رفتار ديگران را مدنظر قرارداده واز آن متأثر شوند.
از
اينرو، پيوستن صرف به چالشهاي نظير چالش بي زباله کفايت امر را نميکند
بلکه بايد فرهنگ و آموزش لازم به منظور خلق کنشگران فعال و پايدار داشته
باشيم نيز صورت پذيرد. در اين خصوص، نخست آنكه كنشگر عضو اين چالشها بايد
رفتار، حضور يا وجود ديگران را در نظر بگيرد. دوم اينكه كنش فرد براي
ديگران ارزش نمادين داشته باشد و كنش ديگران نيز براي كنشگر، نماد و علامت
تلقي گردد. صرف در نظرداشتن ديگري براي آنكه كنشي اجتماعي باشد كافي نيست.
بلكه كنشگر بايد با كنش خود نشان دهد كه انتظارات ديگران را فهميده است و
كنش او به منظور پاسخ به آنهاست و يا نشان دهد كه قصد ندارد بدانها پاسخ
گويد. سومين معيار آن است كه رفتار اشخاصي كه در يك كنش اجتماعي دخالت
دارند بايد تحت تأثير ادراك آنها از فضاي كنش ديگران و كنش خاص خودشان قرار
گيرد.
چالش بي زباله و
تماميچالشهاي كه به حفظ محيط زيست و حفظ انسجام اجتماعي منجر ميشود ارج
نهاده و اميد به شكل گيري كنش گران پايدار در سطح مردم و مسئولين را داريم
تا هركس به سهم خويش باري از دوش اين بحران بردارد.