مسعود یوسفی
روزنامه نگار
مسعود یوسفی
روزنامه نگار
به تازگی بخشنامه ای از سوی معاون اول رییس جمهور به شرکت های دولتی صادر شده است مبنی بر این که « به منظور صرفهجویی و انضباط مالی بیشتر هرگونه هزینه زائد، تشریفات و غیرضرور از جمله سفرهای غیر ضروری از محل اعتبارات شرکتهای دولتی ممنوع است»...در این بخشنامه همچنین تاکید شده که «تخلف از این بخشنامه در حکم تصرف غیرقانونی در اموال عمومی محسوب میشود و طبق قوانین و مقررات مربوطه به آن رسیدگی خواهد شد». سئوالی که در باره بخشنامه جدید معاون اول رییس جمهور مطرح می شود این است که مگر تا پیش از این، سفر غیر ضروری صورت می گرفته است که حالا برای جلوگیری از آن نیاز به صدور بخشنامه باشد؟ سئوال دیگر این است که اگر این سفرها انجام می شده است پس چرا با مسببان آن ها برخورد نشده است؟ و اگر تا به حال برخوردی صورت گرفته است پس چرا نمونه ای از این نوع برخوردها در دسترس نیست تا بتوان به عنوان به عنوان الگویی از برخورد دولت با دست اندازان به بیت المال به آن استناد جست؟ و بالاخره این که اگر سفر غیر ضروری در کار نیست و همه سفرها در راستای خدمت به مردم و تامین منافع کشور انجام می شود، در این صورت پس چه نیازی به صدور بخشنامه و دستورالعمل هست؟ پاسخ این پرسش ها از قبل معلوم و مشخص است؛ سفر غیر ضروری چه در داخل کشور و چه به خارج از کشور انجام می شده و هنوز هم می شود و ادامه خواهد داشت و ضرورت انجام چنین سفرهایی را هم، همان شرکت ها و دستگاه ها و ارگان ها تعیین و توجیه می کنند و هزینه این سفرها را هم با این اقتصاد خراب، از جیب خلق الله می پردازند؛ از قدیم گفته اند: مال مفت و دل بی رحم! وگرنه اگر این سفرها ضروری بود و در راستای تامین منافع ملت بود و قرار بود به آبادانی کشور بینجامد که وضعیت کشور این نبود که می بینیم. البته در این میان سفرهایی هم انجام می شود که واقعا ضرورت دارد و در پی انجام کاری و تحقق ماموریتی صورت می گیرد که هیچ بحثی در مورد آن ها وجود ندارد. اگر بخواهیم قدری مسع تر و عمیق تر به موضوع نگاه کنیم، قضیه صرفا به بحث سفرهای غیر ضروری محدود نیست و به خیلی موارد و مسائل غیرضروری دیگری می رسد که طرح آن ها، بی آن که به سرانجام درست و درمانی برسد هزینه های بسیاری را بر کشور و بیت المال تحمیل کرده است. با یک بررسی جدی در می یابیم که فرصت و هزینه های بسیاری صرف شعارها و طرح ها و پروژه هایی شد که هیچ یک در راستای منافع ملی و مصالح کشور نبود و مصائب فراوانی را برای اقتصاد کشور به همراه آورد و باعث شد تا الان مردم در تنگنای فراوان مالی و معیشتی قرار بگیرند و از سوی دیگر بهترین فرصت ها و بیشترین منابع و ارزشمندترین سرمایه های انسانی در این قبیل موارد از دست رفتند. نتیجه و عبرتی که می توان از این بحث گرفت این است که ملک داری و اداره جامعه بدون مطالعه لازم و صرفا براساس هیجان و احساسات ثمرات تلخ و عواقب دردناکی در پی خواهد داشت.