مسعود یوسفی
روزنامه نگار
در قیاس با ما که یک بیمارستان نیمه کاره را ده، دوازده بار در طول دولت ها مختلف افتتاح می کنیم و هیچ وقت هم آن بیمارستان، بیمارستان نمی شود، ساختن یک بیمارستان ۱۰ هزار تختخوابی در شهر ووهان چین در مدت ۱۰ روز ، یک معجزه تمام و کمال در عرصه تکنولوژی و مهندسی عمران و... در سایر عرصه های تکنیکی و مهندسی به حساب می آید. حالا بشنوید از خبرگزاری های وطنی که از قول معاون اقتصادی وزارت کشور گفتند و نوشتند: « در حال حاضر ۸۷ هزار پروژه نیمهتمام موجود در کشور وجود دارد که برای تکمیل این پروژهها ۸۰۰ هزار میلیارد تومان بودجه نیاز است». بابک دینپرست همچنین با ناممکن دانستن تکمیل این پروژههای نیمهتمام گفته بود: « تصمیم نظام واگذاری این پروژهها به سرمایهگذاران متقاضی است». یک فرق عمده ما با کشوری مثل چین و سایر کشورهایی که توسعه پیدا کرده اند این است که در آن کشورها تکلیف صنعت و اقتصاد با دولت و سرمایه گذاران و بخش خصوصی معلوم و مشخص است اما در اینجا اقتصاد در دست به اصطلاح خصولتی هاست. یعنی کسانی که هم وابسته به دولت و قدرت هستند و هم اقتصاد را که باید در دست بخش خصوصی باشد در انحصار خود گرفته اند و به سراغ پروژه های مختلف و از جمله پروژه های عمرانی می روند و چون پشت شان به رانت و امتیازات خاص گرم است، این است که هر وقت که صلاح بدانند پروژه ای را شروع می کنند و هروقت مقتضی بدانند رها می کنند و نیمه کاره می گذارند؛ به همین راحتی! بسیاری از این پروژه ها به همین شکل نیمه کاره شده اند و اعتباری هم که به آن ها اختصاص داده در جاهای دیگری مصرف و به کار گرفته شده است. تعداد زیاد دیگری از این پروژه ها هم حاصل لابی نمایندگان و نامزدهای نمایندگی مجلس با دولت برای کسب رای و تصاحب صندلی سبز بهارستان کلنگ زنی شده و وقتی که دیده اند خرشان از پل گذشته آن را به امان خدا رها کرده اند و نیمه کاره گذاشته اند. خیلی از این پروژه ها اصلا جانمایی درستی در موردشان صورت نگرفته و توجیه اقتصادی ندارند؛ کارخانه ای را که آب بر بوده و باید در کنار دریا و مناطق پر آب می ساختند در دل کویر بنا کرده اند و اصلا صرفخ اقتصادی ندارد و به همین علت ادامه نداده اند. ورزشگاه چند هزار نفری ای را در جایی ساخته اند که اساسا جمعیت زیادی ندارد و نمی تواند مورد استفاده چندانی داشته باشد. کارخانه دیگری را در یک محلی بنا کرده اند که مواد اولیه آن باید از شهرها و مناطق دور دست آورده شود و اصلا به محصولات و تولیدات آن منطقه توجه نشده که بر اساس همان محصول کارخانه و کارگاه ساخته شود تا توجیه لازم داشته باشد. ثروت و سرمایه ملی همینطور حیف و میل شده و بر باد رفته است و بازخواستی هم در کار نیست و قرار هم نیست بابت این همه خسارت و نابودی منابع کشور یقه کسی گرفته شود و حساب کشی شود. همه این ها در صورتی است که اگر سرمایه گذار و بخش خصوصی پای کار باشد، کار باری به هر جهت پیش نمی رود، حساب و کتاب در کار است و درست و به موقع تحویل دادن پروژه ها یک اصل مسلم و قطعی محسوب می شود. کشور توسعه یافته ای مثل چین خیلی وقت است که تکلیف خودش را با زد و بندها و رابطه بازی ها روشن کرده است و با جدیت و قاطعیت با هر نوع مسامحه و ول انگاری و باری به هرجهت بودن برخورد می کند و مانع اسراف و حیف و میل سرمایه ملی و ثروت عمومی می شود تا جایی که دورریز نان و هدررفت انرژی این کشور یک و نیم میلیارد نفری کمتر از کشور هشتاد میلیون نفری ایران است. گفت: « هفت شهر عشق را عطار گشت، ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم». چین خیلی وقت است که از دروازه های توسعه و پیشرفت عبور کرده است و ما هنوز وارد کوچه هم نشده ایم