کد خبر: ۸۳۵۱۴
تاریخ انتشار: ۰۴ مهر ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۱

مسعود یوسفی

روزنامه نگار

فکرش را بکنید، یک شخصی که وظیفه و داعیه ارشاد خلق را دارد و می بایست درس او و لحن او زمْ زمِ محبت باشد و قرار است خلق گریزپا را به راه بیاورد، یک دفعه در حضور شنوندگان و آن ها که در پای درس و بحث او نشسته اند، چشم بدراند و کف بر لب بیاورد و فریاد سر بدهد و...سر و دست تکان بدهد و با لحن و بیانی که نه شایسته لباس اوست و نه با مکانی که او و دیگران در آنجا جمع هستند مناسبتی دارد، نمایندگان ملت را و خانه ملت را به باد توهین و افترا و دروغ بگیرد، آیا در این صورت اثری از حرمت و اخلاق می ماند؟ و آیا این رفتار و این طرز بیان خود دعوت به ناآرامی و تشویش اذهان و دعوت به شورش علیه قوه مقننه و منتخبان ملت نیست؟ آیا با جنجال آفرینی و غوغاسالاری و بی حرمتی به یکدیگر سنگ روی سنگ بند می شود؟ در این بین یکی از حوزه هایی که شدیدا به آرامش و ثبات نیاز دارد محیط کسب و کار است. از سوی دیگر کسب و کار نیازمند سرمایه است اما همین سرمایه هم زودرنج است و اگر محیط را ناامن ببیند فرار را بر قرار ترجیح می دهد و می گریزد. رفتاری که از امثال این واعظ جنجالی سر می زند از یک نظر نتیجه اش می شود ایجاد تشنج و ناامنی و فرار سرمایه و تعطیلی کسب و کار و در ادامه به رکود تولید و گسترش بیکاری و بی پولی و افزایش فقر می انجامد. باید اذعان کرد که قبح بداخلاقی و بی سوگمندانه، به خصوص از سوی آن ها که به رعایت اخلاق اولی ترند و باید سرمشق دیگران قرار بگیرند خیلی وقت است که ریخته است. یعنی اگر تا پیش از این مردم از بی اخلاقی و بداخلاقی یک معلم اخلاق به شگفت می آمدند و چشم های شان از حیرت گرد می شد، حالا دیگر چندان متعجب نمی شوند و حیرت نمی کنند و همین مجوزی شده است برای شیوع بی اخلاقی و خشونت در کل جامعه. چندی پبش هم دو تن از مسئولان ارشد کشور در یک ماراتن نفس گیر همدیگر را به انواع و اقسام نسبت های ناجور نواختند و بعد از آن که به یاری برخی رسانه و مطبوعات باز هم جنجال طلب، موج جدیدی از تنش و التهاب در جامعه پدید آوردند، با هم نشستند و گفتند و خندیدند و عکس یادگاری گرفتند؛ بی آنکه بخواهند بپذیرند که کردار و رفتاری از این دست به نوبه خودامنیت سرمایه و محیط کسب و کار را نابود می کند.

نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار