عباس آرگون
عضو اتاق بازرگانی تهران
برنامه هفتم توسعه به طور قطع باید مقدم بر بودجه باشد؛ چراکه برنامه هفتم، برنامه ۵ ساله است و بودجه، برنامه سالانه است. این دو باید در یک راستا باشد. بودجه سالانه نمیتواند جدای از برنامهها باشد. ما برنامه مینویسیم که بتوانیم محقق کنیم و سیاستها را جامه عمل بپوشانیم. بودجه و برنامه نمینویسیم که در کتابخانه بگذاریم و خاک بخورد. اول باید برنامه هفتم مشخص باشد که چیست و بودجه ۱۴۰۲، عملا یک پنجم برنامه هفتم توسعه را بتواند محقق کند. وقتی برنامهای وجود ندارد، بودجه چگونه میخواهد آن را محقق کند!؟ پس از منظر کلی، تقدم برنامه هفتم بر بودجه باید مشخص شود. بالاخره برنامهمحوری باید در سرلوحه کار مسوولان کشور باشد و بدانیم هدفمان چیست، کجا میخواهیم برویم و هدفمان چیست تا بتوانیم بودجه را بر همان اساس بچینیم. برنامهمحوری بسیار مهم است. در برنامه هفتم نیز باید به این نکته توجه شود که ۶ برنامه توسعهای گذشته به کجا رسیده و چه نتیجه و خروجیای داشته است. ما باید یک ارزیابیای از ۶ برنامه گذشته داشته باشیم و نقاط قوت و ضعف آن و دلیل نرسیدن به اهداف در برنامهها، ارزیابی و آسیبشناسی شود و برنامهها متناسب با واقعیتها و توانمندیهای کشور تنظیم شود. درست است که برنامهها باید چالشی باشد، ولی نکته اینجاست که باید برنامهای نوشته شود که محققشدنی باشد؛ یعنی با امکانات و ظرفیتها و توانمندیهای کشور همخوان باشد و رویاپردازانه نباشد که قابلیت تحقق داشته باشد. ما باید ارزیابی کنیم که ۶ برنامه قبلی چقدر محقق شده و چرا بخشهایی از آن محقق نشده باشد. از دولت باید پرسید که چرا تدوین برنامه هفتم توسعه تا این حد تاخیر افتاده است. ما هر چه فاقد برنامه باشیم، به طور قطع آسیبهای بیشتری خواهیم دید. حرکت بدون برنامه، آسیبهای جبرانناپذیری برای کشور دارد. ما سندهای بالادستی و سند چشمانداز را داریم و در ادامه، بودجه را داریم که باید در یک مسیر باشد. یکی از بحثهای ما این بود که دولتها برنامهمحور نبودهاند و هر کسی، برنامه خودش را دنبال میکند؛ در صورتی که وقتی برنامه وجود دارد، باید همان برنامه دنبال شود.