هیجان برای انسانها الزاما پدیده بدی نیست ولی، از یک نظر برای انسان مشکل ساز است. انسان وقتی هیجانی میشود کنترلی بر رفتار خود ندارد و به جای کنش از خود واکنش نشان میدهد. ویژگی واکنش این است که انسان کنترلی بر رفتار خود ندارد و دقیقا همین جاست که هیجان آسیب رسان میشود. انسان هوشمند میتواند خود و رفتارش را مدیریت کند. میتواند به تدریج رفتار خود را عوض کند. میتواند به تدریج رفتارهای مبتنی بر ذهن ناهشیار خود آگاه شود و آگاهانهتر زندگی کند. این ویژگی انسانهای موفق و مدیران موفق است.شاید تعجب کنید که چرا یک متن اقتصادی با این عبارات شروع میشود. دلیل آن این است که بر اساس تجربیاتی که در مدت سی سال گذشته در کارکردن با مدیران در ایران داشتهام، به این نتیجه رسیدهام که منشاء اشتباهات مدیران، گرفتن تصمیمات از روی هیجان و احساس بدون دخالت دادن خرد است. به طور معمول منشاء این هیجانات نیز بیرون از شخص است و همین مساله درصد اشتباهات مدیران را بیشتر میکند.پدیده تصمیمات هیجانی در کشور ما بیشتر مربوط به زمانهایی میشود که یک تحول اجتماعی و یا سیاسی در کشور رخ میدهد. شورش ها، انقلابها، درگیریها، سازشها و .... نمونههای از این محرکهای هیجانی است. به نظرم میرسد که توافق اخیر کشورهای 1+5 و ایران یک نوع از این محرکهای هیجانی به شمار میرود و میتواند برای کسانیکه درگیر این هیجانات میشوند موجب تصمیمات اشتباه شود.با این مقدمه و با قبول کردن اینکه ما شاهد رفتارهای هیجانی از جانب مدیران خواهیم بود، به اصل مساله میپردازم.
برای هیجان زدایی فضای اقتصادی کشور لازم است به چند مساله مهم پرداخته شود. این مسایل را به ترتیب مرور میکنیم.
1- اینکه ایران با شش کشور دیگر میتوانند به توافق برسند، مسالهای سیاسی است که من نمیخواهم وارد آن شوم. چون تخصصی در علوم سیاسی ندارم. ولی تنها چیزی را که میدانم این است که کشورهای غربی به راحتی دست از تحریمهای ایران بر نمیدارند و حذف یکباره تحریمها، مخصوصا در زمان کوتاه ( مثلا ظرف سال جاری ) بسیار احتمال کمی دارد.
2- اگر قرار باشد تحریمها در یک تفاهم نامه محکم برداشته شود، غرب آنها را وابسته به عملکرد ایران میکند و بیشتر رفع تدریجی تحریمها را مد نظر دارد و از آن حمایت میکند.
3- مساله اقتصادی ایران کمتر از پنجاه درصد به تحریمها وابسته است و بنابراین با فرض حذف یکباره تحریمها مشکلات اقتصادی کشور پابرجا باقی خواهد ماند و در حوزههایی ممکن است بدتر هم شود. مثلا خواستهای توسعهای مردم و انتظارات شکل گرفته با امکانات کشور و توانایی اقتصادی مدیران کشور تناسب ندارد و همین عدم تناسب میتواند منشاء مشکلات جدیدی شود و یا رشد زیاد تقاضا برای ارز و انعطافناپذیری بخش عرضه نفت در ایران میتواند به راحتی قیمت ارز را بالا ببرد.
4- مسائل کلیدی اقتصاد ایران تحریم نیست. موانع جدی در اقتصاد ایران وجود دارد که هر یک بسیار قدرتمندتر از تحریمها است. عدم شفافیت قانونی و عدم شفافیت آماری یکی از مشکلات جدی کشور است. ایران از معدود کشورهای جهان است که تقویم اقتصادی خود را نه دارد و نه منتشر میکند. مشکل جدی دوم فضای بسیار نامناسب کسب و کار برای فعالیت مدیران اقتصادی کشور است. هر دو این موانع موجب شکلگیری انحصار در اقتصاد میشود که بازگویی مسایل انحصار در اقتصاد ایران فایدهای ندارد، چون بسیار گفته شده است.
5- یکی از مشکلات جدی اقتصاد ایران این است که مدیران سیاسی و سیاستگذاران همه به دنبال درست کردن اقتصاد هستند. همه به دنبال طراحی هستند و همه به دنبال اعمال ایدهها و سلیقههای شخصی خود هستند. اگر مشاهده کنید به طور غالب آنچه که اتفاق میافتد کاملا بر خلاف نیت اولیه است. دلیل آن این است که اقتصاد "طراحی کردنی " نیست ، بلکه اقتصاد یک پدیده "ظاهر شدنی " است. یک پدیدهای است که تابع قوانین خود است . به همین دلیل است که برای اقتصاد ایران به ندرت کسی از جملات مجهول استفاده میکند و بیشتر میخواهند ایده خود را برای اقتصاد ایران ارائه کنند. یعنی آنگونه که میخواهند اقتصاد را طراحی کنند. این شیوه برخورد با اقتصاد موجب دخالت بیشتر دولت و عدم انعطافپذیریهای زیادی میشود که به عنوان مانعی جدی سر راه رشد طبیعی اقتصاد میشود. بعد همین دولت یا دولت بعدی عزم خود را جزم میکند تا مانع را بردارد. اگر به تجربه اقتصادی بعد از انقلاب توجه کنید کار دولتها برداشتن موانع دورهها و یا دولتهای قبل است، در حالیکه دولت وقت، نیز خودش در حال ایجاد موانع برای اقتصاد است. تحریمها با این موانع اصلا قابل مقایسه نیست.
6- به فرض اینکه نه این موانع باشد و نه تحریمها، در نظر داشته باشیم که اقتصاد ایران در بطن اقتصاد جهانی زندگی میکند و برای فهم اقتصاد ایران باید اقتصاد جهانی را فهمید. اقتصاد جهانی هم دو پیام مهم برای ما دارد. پیام اول این است که به دلیل موفقیتهای آمریکا در یکسال اخیر دلار آمریکا قدرت زیادی پیدا کرده است و پیشبینی میشود که حداقل تا پایان سال 2015 دلار همچنان قدرتمند باقی بماند. آن طرف سکه قدرتمندی دلار، ارزانی مواد اولیه است ( که این دو شدیدا به هم وابسته هستند) که موجب شده است که کشورهای تولید و صادر کننده مواد اولیه در ضعف جدی اقتصادی و دولتهایشان در کسری جدی بودجه قرار گیرند. ایران هم اساسا یک کشور کالاپایه است و از شرایط اقتصاد جهانی تاکنون لطمه خورده است و در سال نود و چهار این وضعیت کماکان ادامه خواهد داشت.
در مجموع به دو نکته به عنوان جمع بندی اشاره کنم . نکته اول اینکه جو ایجاد شده در کشور به نظر منطقی نیست و هیجانی رفتار کردن مدیران بر اساس جو ایجاد شده موجب اشتباهات استراتژیک جدی برای مدیران میشود. در یک نوشتهای خواندم که هواپیماها به سمت ایران حتی یک صندلی خالی ندارند. به دلیل اینکه همه دارند برای انعقاد قرارداد به ایران میآیند. این متن را از منبع موثقی نقل کردم. این یک فرایند جوسازی است که نه تنها مشکلات را حل نمیکند، بلکه مشکل زا هم هست .
نکته دوم این است که همیشه دولتها در ایران ومردم ایران در شرایط کمبود اقتصادی عملکرد بهتری دارند و بنابراین نتیجه بحث هایمان این است که سال نود و چهار سال سختی خواهد بود ولی این سختی خود منشاء عقلانیت بیشتری در اقتصاد ایران خواهد شد.