بهاء الدين بازرگاني
پژوهشگر و مترجم
فشارهاي اقتصادي ناشي از نتايج جنگ جهاني اول که با فساد، ناکارآمدي و بوروکراسي جمهوري وايمار درآلمانِ پس از جنگ همراه بود، به هيتلر و حزب نازي او فرصت استثنايي براي دستيابي به قدرت داد. و آنچه روند چنين دگرگوني بدشگون در سپهر سياسي قاره اروپا را تسريع کرد، همانا بحران بزرگ اقتصادي سالهاي 1929-33 بود که با سقوط بورس وال استريت در ايالات متحده آغاز شد. اين بحران، اقتصادهاي غربي را تا آستانه ورشکستگي کامل پيش برد و توليد ملي ممالک غربي را چون طاعون قرون وسطايي، به نصف تقليل داد. ملي گرايي مهاجم آلمان هيتلري توانست به کمک همين دو عامل، قدرت را در دست گيرد و ملت تحقيرشده آلمان را به ورطه جنگ خانمانسوز ديگري بکشاند و بيش از 20 ميليون کشته در دنيا بر جا بگذارد...اينک با دگرگونيهاي عميق جهاني و انواع بحرانهاي اقتصادي و اجتماعي و امنيتي، همين طور براي ممانعت از ظهور قدرتهاي نوظهور نظاميو سياسي، آيا راه اندازي جنگهاي بزرگ منطقهاي براي خروج از بحران و شکل دادن نظام جديد سلطه به دور از واقعيت است؟ واضح است که بروز يک جنگ جهاني به معناي نابودي همگاني است، لذا قدرتهاي بزرگ عليرغم تمام ضديتها و رقابتها، با اتکا به تجارب تلخ گذشته و با عملگرايي سعي در مهارِ دستجمعي بحرانها و انجام سازشهاي راهبردي ميان خود و تقسيم حوزه نفوذ و منافع دارند. اگر اين گمانه زني، بدبيني سياسي و تزريقِ خوفناکي است، مگر دو جنگ جهاني و چندين جنگ بزرگ در همين کوتاهِ يکصد ساله – و در عصر مدرن – زبانه نکشيده است؟ علي الحساب کدام منطقه بيش از همه مستعد چنين تخليه انفجاري و خروج از اشباع بين المللي است که همه با زيرکي سعي در دور نگهداشتن خود از عواقب منفي و نصيب بردن از نتايج مطلوب آن دارند؟ غير از خاورميانه اسلاميبا آن همه سوابق تاريخي ضد بيگانه، نفوس فراوان و ثروت سرشار که اينک با تضادهاي عميق و بي سابقه سياسي و امنيتي و مذهبي دست به گريبان است و قدرتهاي اصلي اش، دقيقهاي در تشديد رقابت و خصومتهاي بي محابا و پرمخاطره با يکديگر فروگذار نميکنند؟ از آناتولي گرفته، تا جزيره العرب، تا سواحل نيل، تا فلات ايران و ...؟
اين اميدواري وجود دارد که هويت ملي – سياسي ايران اسلامي در اين پيچ واقعي تاريخي به فعل و انفعالات جهاني در دنياي پيچيده و پرمخاطره امروزي بصيرت و آگاهي لازم را داشته باشد و نخبگان ممالک مسلمان منطقه نيز رهبران خود را از تشکيل ائتلاف با اين يا آن قدرت و ابرقدرت جهاني که خصومت تاريخي شان بر همگان آشکار است، برحذر دارند. اين گونه ائتلافهاي تحميلي و تشديد خصومتهاي منطقهاي قطعا نافي منافع و کيان ملتهاي منطقه است، به مصلحت هيچ طرف نيست و راه به جايي نخواهد برد. رهبران و نخبگان فکري و نوانديشان ايراني بايد با مسئوليت و وسعت صدر عمل کنند و افکارِ عامّه را نسبت به عواقب تشديد اينگونه خصومتها و ماجراجوييها روشن سازند. ترديدي نيست که توان ملي کشور که با انبوهي از معضلات و نارساييهاي اقتصادي و اجتماعي و توسعهاي روياروست بسيار محدود و شکننده است. سنجش دقيق و واقعگرا از اين توان و تن دادنِ به موقع به مسئوليتهاي خطير توام با شناخت عميق تحولات و نگاه تاريخمند به مخاطرات و تهديدات، هر آينه سبب اجتناب از روزمرگي سياسي و بلندپروازيهاي غيراصولي و توهم آميز خواهد شد.
منبع: ديپلماسي ايران