علی مزیکی
هیات علمی موسسه آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی
موج تورمی که در حال حاضر در کشور وجود دارد، بیشتر ناشی از عدم انعطاف ما در روابط بینالملل است. اگر بتوانیم در روابطمان با کشورهای دیگر انعطاف بیشتری داشته باشیم تا حد زیادی مشکلات حل خواهد شد. واقعیت این است که افزایش نرخ ارز در سالهای گذشته باعث بالا رفتن قیمتها و افزایش نرخ تورم شده است که سرمنشاء این وضعیت به سیاست خارجی و تحریمها برمیگردد. اگر حتی دولت خیلی هم خوب عمل کند اما در روابط با کشورهای دیگر رویکرد غیرانعطافپذیر داشته باشد، باز همین نتیجه حاصل خواهد شد.
البته مشخص نیست دولت جدید تا چه اندازه میتواند روابط خود را با کشورهای دیگر بهبود ببخشد و سرمنشاء مشکلات را حل کند.
اخبار امیدوارکنندهای به گوش میرسد اما مشخص نیست که اقدام موثری قرار است در این زمینه انجام شود یا نه. به هر حال اثر برداشته شدنِ تحریمها به قدری زیاد است که شاید بتوانم بگویم با وجود تحریمها اقدامات دولت بیاثر میشود. اگر دولت تمام تلاش خود را انجام دهد تا نرخ تورم دو درصد کاهش پیدا کند اما وقتی ناگهان نرخ ارز افزایش صد درصدی پیدا کند این دو درصد کاهش نرخ تورم دیگر هیچ اثری نخواهد داشت.
باید سعی کنیم به تدریج روابطمان را با کشورهای دیگر درست کنیم و البته همزمان سیاستهای داخلی را نیز اصلاح کنیم. غلط بودنِ سیاستهای دولت در زمینههای مختلف مثل تخصیص غلط بودجه و مواردی از این دست پُرواضح است و در مورد آن بسیار صحبت شده است اما به نظر میرسد الان باید عقلانیتی را هم در سیاست خارجه و هم سیاستهای داخلی دنبال کنیم.
آنچه امروز خیلی اثرگذار است و مردم به شدت آن را دنبال میکنند قیمت دلار است؛ بالا بودن قیمت دلار تا حد زیادی سیاسی شده است. زمانی، مثلا دههی هشتاد، بحث این بود که چون بانک مرکزی سیاستهای اشتباهی پیاده میکند و به شکل بیرویه حجم پول را افزایش میدهد باعث ایجاد تورم و بالا رفتنِ نرخ ارزمیشود، اما به نظر میآید در سالهای اخیر قضیه برعکس بوده یعنی چون قیمت ارز بالا رفته هزینهها هم بالا رفته است.
در این شرایط خیلی از نهادها هم علمی و درست عمل نمیکنند. درست عمل کردنِ دولت و بانک مرکزی نیازمند مطالعه علمی است و باید بررسی شود که مثلا در هر جا چه سیاستی به کار برده شود، اما وقتی نهاد سیاستگذار میبیند که دائم نرخ ارز بالا میرود و به تبع آن قیمتها افزایش پیدا میکند خیلی هم به مطالعات علمی اهمیت نمیدهد.
مثلا نهادی یک پروژهی علمی در خصوص چگونگی تعیین قیمت یک کالا تعریف میکند اما تا این پروژه به پایان برسد، قیمت آن کالا به قدری بالا رفته که پروژه از حیز انتفاع ساقط میشود. بنابراین من معتقدم زمینهساز خیلی از نارساییهای داخلی همینعدم انعطافپذیری در سیاست خارجی است.
همچنین مسئولان و سیاستگذاران در داخل نیز باید منعطف عمل کنند. مردم وقتی چیزی را میخواهند دولت و حکومت باید به خواست مردم تن دهد اما وقتی این کار را انجام نمیدهد و نه در سیاست خارجه و نه سیاست داخلی انعطاف لازم را به خرج نمیدهد، حاصل آن وضعیتی است که الان با آن مواجه هستیم.
نکته دیگر سیاستهایی است که دولت باید در این شرایط در قبال اقشار ضعیف جامعه انجام دهد. صحبت کردن در این مورد نیازمند مطالعات علمی است و نمیتوان دقیق گفت که چه سیاستی لازم است اما دولت باید علت اصلی وضعیتی که در آن هستیم را اصلاح کند.
زمانی یارانه ۴۵ هزار تومانی رقم نسبتا خوبی بود الان به قدری بیارزش شده است که دیگر نمیتوان به عنوان کمک روی آن حساب کرد. حالا فرض کنید دولت سیاست خوبی هم در قبال اقشار ضعیف جامعه اجرا کند اما باز اگر اتفاقی در عرصهی بینالملل بیفتد و فضا متشنج شود و باز دلار افزایش قیمت داشته باشد و به تبع آن قیمتها هم بالا برود همهی آن سیاست حمایتی بیاثر خواهد شد.