کمیل طیبی
کارشناس اقتصاد بینالملل
شاهد پیوستن ایران به پیمان شانگهای هستیم، اما عضویت در این اتحادیه و پیمانها باب همکاری را میطلبد و هر عضوی متعهد میشود که مفاد و بندهای توافق و اهداف اتحادیه را پیگیری کند و اگر اهداف مبتنی بر توسعه روابط اقتصادی است، اعضا . باید جنبههای سرمایهگذاری را در نظر بگیرند و در این جهت مانعزدایی کنند، حتی اگر موانع قانونی در داخل کشور وجود دارد باید برطرف شود و حتی تسهیلات قانونی برای تحقق اهداف پیمان و اتحادیهها ارائه شود. بنابراین کار کردن در یک چارچوب بزرگ اتحادیهای مانند شانگهای که 25 درصد سهم اقتصاد جهانی در آن متمرکز شده و دو عضو بزرگ چین و روسیه شامل آن میشود مقتضیات خود را میطلبد.
وقتی از چین صحبت میکنیم یعنی صنایع چینی و شرکتهای بزرگ و قدر اقتصادی و بانکهای بزرگ چینی که همه آنها مقید به این هستند که مشمول جرایم دور زدن تحریمها علیه ایران نشوند.
حال که ایران عضو این پیمان و اتحادیه شده و با عضویت در این پیمان نگرش اقتصادی دارد باید به سمت برداشته شدن تحریمها و پیوستن به FATF حرکت کند.
از یک طرف زمینهای فراهم شده تا ایران عضو این پیمان و اتحادیه شود و از سوی دیگر عضویت ایران در این پیمان، زمینهای را ایجاد میکند که بتوانیم به سمت لغو تحریمها و برداشته شدن موانع داخلی گام برداریم تا برای ساختارسازی در کشور هم اقداماتی انجام شود.
اظهاراتی مبنی بر اینکه عضویت ایران در اتحادیه و پیمان شانگهای میتواند عاملی برای دور زدن تحریمها باشد و به اقتصاد ایران در شرایط تحریم کمک کند، یک نگرش سیاسی با دیدگاه خاص است که حتی نگرش اقتصاد سیاسی هم نیست. آن چیزی در دنیای واقعی و در مرحله عملی پیادهسازی میشود این است که تمام کشورها تابع اصول، مقررات و قوانین اقتصادی هستند یعنی به دنبال ایجاد زمینه برد برد و تامین منافع اقتصادی طرفین هستند. ما باید زمینه توسعه صادرات و شناسایی بازارهای هدف صادراتی را دنبال کنیم و این موضوعات در تمام پیمانها و اتحادیهها برای اعضا حائز اهمیت هستند.
اگر هدفمان از عضویت در این پیمانها تقویت اقتصاد و خروج از شرایط فعلی اقتصاد ایران است نباید این انتظار را داشته باشیم که کشورها اصول اقتصادی خود را در همکاری با ایران نادیده بگیرند. نباید مدعی شویم حالا که ایران عضو پیمان شانگهای شده، بنگاههای چینی برای همکاری با ایران تحریمها را دور بزنند. باید توجه داشته باشیم که اساسا بنگاههای چینی این اقدام را انجام نمیدهند و چین نسبت به ایران منافع بیشتری با غرب دارد بنابراین این ذهنیت و مطالبه در بلندمدت برای ما مشکلساز میشود.
موضوع بسیار مهم این است که معمولا ایران فرصتهای اقتصادی را قربانی اختلافات سیاسی میکند. در کشورهای عضو اکو هم پتانسیلهای بسیار خوبی برای فعالیتهای اقتصادی وجود داشت اما چگونگی همکاری بین کشورها بسیار مهم است. ما فرصتهای اقتصادی را در اکو فدای تنشها و اختلافات سیاسی کردیم و همین عدم قرابت سیاسی در اکو باعث شد همکاریها شکل نگیرد در صورتی که اکو یک بازار اقتصادی 500 میلیون نفری برای ایران محسوب میشد.